تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

8 اسفند ماه 1401 - 27 ماه فوریه 2023

هدف از شعار «مرگ بر شاه مُرده» چیست؟

علی حسین نژاد*

مدتی است برخی گروه های سیاسی، و بیشتر از همه سازمان مجاهدین خلق، ضمن حضور در راهپیمایی ها و تظاهرات عمومی ایرانیان، شعارهایی خارج از موضوع و هدف اصلی راهپیمایی و تجمع و بر ضد معتقدات گروه های دیگر شرکت کننده در آنها را سر می دهند یا بنرهایی حامل چنین شعارهایی را حمل می کنند که موجب تفرقه و نفرت پراکنی و نفی دگراندیشان و، در مواردی، منجر به درگیری فیزیکی و تشنج می گردد و چنین حرکت ها و مواضع تفرقه افکنانه، علاوه بر ایجاد فضای انفعال و ناامیدی و بی اعتمادی مردم داخل ایران و اپوزیسیون خارج، و ضربه زدن بر اتحاد و همبستگی مردم علیه رژیم جنایتکار حاکم بر گردۀ مردم ایران، و ایجاد شکاف در صفوف متحد راهپیمایی ها، موجب بدبینی و تردید سیاستمداران و دولتمردان کشورهای محل تظاهرات و مشخصا دولت های اتحادیهء اروپا نسبت به توانایی اپوزیسیون ایران و شخصیت ها و چهره های شاخص آن شده و موجب سست شدن در تصمیمات شان علیه این رژیم و سپاه جنایت پیشه اش می شوند و دقیقاً و مستقیماً نتایج این اعمال به جیب گشاد آخوندهای حاکم ریخته شده و به سود بقای این جلادان مردم ایران بر سریر قدرت و حاکمیت ستم بارشان می باشد و بس.

نگارنده به مدت سی سال عضو و کادر مسئول تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق در اروپا و بیشتر در عراق بودم  و موقع پخش صحبت های مسعود رجوی با صدای خودش در سال 88، در سلسله بحث هایش با عنوان آموزش به نسل جوان، در سالن اجتماعات قرارگاه اشرف در عراق حضور داشتم. و عین جملاتش خوب به یادم هست که گفت: «آقای رضا پهلوی موقع جنایت های شاه هنوز 18 سال اش نشده بود و خودش هیچ جنایتی مرتکب نشده و شریک جنایت های پدرش و پدربزرگ اش هم نیست و جنایت های هیچ کس را پای پسر یا نوه‌اش نمی نویسند؛ چنانکه در سازمان ما فرزندان سران جنایتکار رژیم مانند پسران محمدی گیلانی و پسر جنتی نیز بودند (او سپس خاطرات با آنها را ذکر کرد و اینکه چگونه پسران گیلانی از من خواستند اجازه بدهم که طبق گفته حضرت علی در نهج البلاغه بروند پدرشان را بکشند ولی من اجازه ندادم و گفتم مصلحت نیست و...). وی سپس گفت: «آقای رضا پهلوی حتی می توانند بعد از سقوط رژیم کاندید ریاست جمهوری بشوند».

ولی این جمله‌ء رجوی را آن زمان، و موقع انتشار به صورت کتاب آموزش به نسل جوان، در سایت مجاهد حذف کردند؛ آنها در حال حاضر تمام این صحبت ها را از سایت هاشان حذف کرده اند و بر عکس اطلاعیه ها و موضعگیری ها و پیام های رهبری سازمان علیه شاهزاده رضا پهلوی همگی در نکوهش کاربرد لقب «شاهزاده» برای او است و در تمام نوشته ها و گفتارهایشان، توصیف مردی که بیش از شصت سال دارد با عبارت «بچۀ شاه»! سایت اصلی و تمام سایت های وابستهء سازمان مجاهدین را پر کرده است.

از آقای رجوی و دیگر مسئولین سازمان مجاهدین می پرسم پس با این استدلال که در تناقض کامل با موضع گیری یادشدهء ایشان می باشد آیا می توان به دو فرزند محمدی گیلانی جنایتکار و یک فرزند جنتی قاتل که از شهدای سازمان مجاهدین هستند لقب داد: «بچۀ گیلانی» و «بچۀ جنتی»؟!!

آنها در دهه‌ء هفتاد میلادی در آمریکا به یکی از اعضاء سازمان که شهروند آمریکا و از مسئولان ستاد خارجی مجاهدین بود مأموریت داده بودند که برود با شاهزاده رضا پهلوی صحبت کند تا به شورای ملی مقاومت مجاهدین بپیوندند یا از این شورا حمایت کند، که او رفته بود ولی شاهزاده پهلوی نپذیرفته بود.

آن موقع علت این چشمک ها و چراغ زدن های آقای رجوی آن هم از موضع پایین برای شاهزاده رضا پهلوی چه بود؟ به نظر من، علاوه بر آنکه به دنبال سقوط رژیم صدام حسین و اشغال عراق توسط آمریکا و فشار دولت جدید عراق و نیز آمریکا بر رجوی مبنی بر ترک عراق دست او زیر تیغ قرار داشت، این هم بود که به گسترده تر بودن پایگاه شاهزاده پهلوی و تعداد پادشاهی خواهان نسبت به پایگاه و تعداد نیروهای سازمان مجاهدین پی برده بود؛ بویژه بدنبال خلع سلاح نیروهای سازمان و جداشدن و بیرون رفتن بسیاری از آنان و شکست شعر و شعارهای این فرقه، امری که خود بدان پی برده بود ولی به روی خود نمی‌آورد.

اخیرا نیز به دنبال ماجرایی که در تظاهرات ایرانیان در بروکسل راه افتاد، با دروغ و جنجال مضحک، مدعی شده اند که کنترل و حفظ امنیت این تظاهرات ضد رژیم برای گذاری سپاه پاسداران در لیست تروریستی را مزدوران وزارت اطلاعات و سپاه برعهده داشته اند! اما، اگر قبول کنیم که اینطور بوده، اولین پرسشی که حتی هواداران خودشان باید از رهبرشان بپرسند این است که « چرا ما هم به تظاهراتی رفتیم که رژیم آخوندی کنترلش را در دست داشت؟»

همچنین آقای اسماعیل یغمایی، عضو سابق مرکزیت سازمان مجاهدین، چندی پیش در برنامه اش در تلویزیون میهن، گفت که در سال 68، وقتی هنوز شاهزاده پهلوی در عرصۀ سیاست مطرح نبود، رجوی در دیداری با آقای یغمایی و چند مسئول رادیو مجاهد گفته بوده که اگر محمد رضا شاه الآن زنده بود ما دیگر آلترناتیو نبودیم بلکه او آلترناتیو می شد، زیرا مردم حکومت او را تجربه کرده اند ولی حکومت ما را تجربه نکرده اند.

خانم زهرا مریخی، دبیر کل فعلی سازمان مجاهدین، در مراسم سالگرد سازمان در سال 99 در این سایت مجاهد در مورد محمد رجوی، فرزند مسعود رجوی که چند سال پیش از سازمان مجاهدین جدا شده و یکی از منتقدان کارها و گفتارهای پدرش شد و حتی نام خانواده گی خودش را به نام خانوادگی مادر شهیدش (اشرف ربیعی) تغییر داده، گفت: «برای مجاهدین این‌که هر کس، پسر چه کسی یا پدر چه کسی یا خواهر و برادر چه کسی است و رویکردهای ارتجاعی و ارث و موروثی از این قبیل، مطلقاً جایی ندارد هم‌چنان‌که کسی نمی‌تواند خون شهیدان را تحت هیچ عنوان با رزم ناکرده و رنج ‏نابرده به حساب خودش بریزد و از خون کسی که نسبت فامیلی با او داشته، سهم ‏و مزایا طلب کند...»

همچنین آقای رجوی در نشست هایش در عراق با ما اعضای سازمان بارها می گفت: «ما آلترناتیو مطلوب غرب نیستیم زیرا ما ضد سرمایه داری و ضد امپریالیست هستیم، ولی ما باید خودمان را با حمایت مردمی به عنوان آلترناتیو به جهان غرب تحمیل کنیم چنانکه خمینی خودش را به آنها با حمایت مردم تحمیل کرد».

اکنون دیگر بر خود رهبران سازمان مجاهدین هم اثبات شده که پایگاه مردمی خودشان را، در داخل و خارج، از دست داده اند. این نکته را نظرسنجی های علمی، از جمله نظرسنجی های مؤسسۀ گمان به مدیریت آقای عمار ملکی که هیچگونه تعلق و رابطه ای با پادشاهی خواهان و آقای رضا پهلوی ندارد بلکه پدرش مرحوم آقای محمد ملکی نظر مثبتی نسبت به سازمان مجاهدین داشت، مورد تأکید و گواهی قرار داده است، نمته ای مبنی بر اینکه بیشترین محبوبیت و حمایت را در میان شخصیت های سیاسی ایرانی مطرح، آقای رضا پهلوی دارد، در حالی که حمایت مردمی از سازمان مجاهدین و چهرۀ شاخص امروز و علنی آن، یعنی مریم رجوی، در ردیف پایین ترین درصدها (یعنی زیر یک درصد) می باشد.

بنابراین رهبران این سازمان وقتی می بینند  شاهزاده رضا پهلوی در مصاحبه هایش موضع خودش را در قبال این سازمان با استناد به گواهی های اعضای سالیان متمادی خود این سازمان، که از آن جدا شده اند، اعلام کرده و با این دلایل و حتی با استناد به نوشته ها و تصاویر خود این سازمان، از جمله حجاب اجباری و جدایی کامل زن و مرد در داخل تشکیلات، آن را یک سازمان غیر دموکراتیک و غیر سکولار توصیف نموده (سازمانی که هنوز هم اسم دولت اش در «طرح دولت موقت»، مصوبۀ شورای ملی مقاومت، «جمهوری دموکراتیک اسلامی» است و علیرغم ادعای جدایی دین از دولت حاضر نیست نام دین را رسما از نام دولت موقت آرمانی اش جدا کند، هر چند در شعارهای جدیدش برای همرنگ کردن خودش با جماعت ایرانیان کلمۀ اسلامی را حذف می کند!)

وقتی رهبران این سازمان دیده اند که شاهزاده رضا پهلوی امروز در سطح جهانی و بین المللی و نزد دولت ها و در میان ایرانیان مخالف رژیم بیشتر از همه مطرح است و  مشخصا اعلام این سازمان در رسانه هایش طی نزدیک به چهل سال گذشته مبنی بر «تنها آلترناتیو دموکراتیک» بودن اش و داشتن انحصاری عنوان «رهبری انقلاب نوین مردم ایران» از چهل سال پیش تا کنون (که بر اساس آن اقدام به تعیین حتی رئیس جمهور آینده ایران از میان رهبری خودش کرده)، دیگر تماما سوخته و کاربردی و طرفداری ندارد و نهادهای بین المللی و مجامع رسمی دولت های جهان، و در رأس آنها اروپا، امروز شخصیت های دیگر اپوزیسیون دیگر و در رأس آنها شاهزاده رضا پهلوی را دعوت می کند (کنفرانس اخیر مونیخ) و نیز سناتوری مانند منندز - که سابقا از سازمان مجاهدین حمایت می کرد - امروز با شاهزاده رضا پهلوی می نشیند و با او در مورد آیندۀ ایران صحبت می کند، به ناگهان تمام شعارها و خط مشی سابق خود را زیرپا نهاده و عملا تضاد اصلی خودش را با پادشاهی خواهان و شاهزاده رضا پهلوی قرار می دهد و رسانه هایش را پر می کند از شکایت و فریاد از «تلاش های آلترناتیوسازی در برخی رسانه ها و مجامع» - یعنی ایجاد آلترناتیوی غیر از مجاهدین و شورای ملی مقاومت آناش (در حالیکه آلترناتیو را کسی غیر از جامعه و مردم نمی تواند بسازد و به جهان تحمیل کند).

امروزه سازمان مجاهدین، با شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» - یعنی همان شعار مرگ بر شاه سال 57 اش، به میدان آمده است، در حالی که دیگر شاهی وجود دارند و آخرین شاه هم بیش از چهل سال پیش درگذشته است و کسی هم ادعای شاهی نکرده (بگذریم از اینکه خود این سازمان هم همانند رژیم اسلامی حاکم بر ایران برای شخص رجوی اصطلاح رهبر عقیدتی یعنی رهبر مقدس مادام العمر را برگزیده!) . تمامی اینها در حالی ست که شاهزاده رضا پهلوی می گوید من اصلا سلطنت طلب نیستم و جمهوری خواه هستم و شکل رژیم را مردم ایران تعیین خواهند کرد و حتی در صورت انتخاب نظام پادشاهی، شخص شاه باید انتخابی باشد و نه موروثی.

باید از سازمان مجاهدین و سایر گروه های اپوزیسیون مخالف پادشاهی خواهی که، برای ابطال هرگونه، به رفرنداوم جمهوری اسلامی در سال 58 استناد ‏می کنند پرسید که آیا رفراندوم قانون اساسی ولایت فقیه را هم که همان سال انجام شد را هم قابل استناد می دانند؟

گذشته از این، دیده ایم که سازمان مجاهدین که در تمام چهل سال گذشته بر شعار «تضاد اصلی فقط رژیم آخوندی» است، تأکید می کرد، و حتی در حمایت از خمینی در مبارزه علیه شاه  او را «امام» ‏و«پیشوا» و«مجاهد اعظم» لقب داد و بیدادگاه های خلخالی جنایتکار را «دادگاه های خلق»! نامید (نشریۀ مجاهد ‏شماره 3 – تاریخ 15 مرداد 58) چگونه حتی با رژیم در حال ‏جنگ با ایران (رژیم صدام حسین) وحدت کامل نمو و امروز هم در راستای جلب حمایت همۀ ‏شخصیت ها و جریانات ایرانی و خارجی مخالف آخوندها، و حتی کشورهای به اعتقاد خودشان «سرمایه داری و ‏امپریالیستی و وابسته های منطقه ای آنها از جمله پادشاهی سعودی» ‏» و دعوت از سران سابق همین امپریالیسم آمریکا و حتی سازمان سیا و ارتش آمریکا برای سخنرانی در مجامع و ‏مناسبت های سازمان و لابی سازی از آنان تلاش می کند. پس اکنون چرا تضاد اصلی را با «پادشاهی خواهان ایران» و شاهزاده ای که حتی ‏اعلام می کند جمهوریخواه است معرفی می کند، و بر هم زدن  تظاهرات و راهپیمایی هائی را که ایرانیان پادشاهی خواه و ‏طرفدار شاهزاده رضا پهلوی بخش عمدۀ آنان هستند و نیز ایجاد تفرقه در صفوف اپوزیسیون ایران را به عنوان ‏استراتژی جدید خود برگزیده  است؟ 

امروز می بینیم که وقتی اهداف این تظاهرات جلب توجه بین المللی نسبت به خواسته های مردم  ایران و در لیست تروریستی گنجاندن نام سپاه پاسداران و محکومیت جنایات ‏رژیم کنونی بویژه کشتار مردم در قیام اخیر «زن، زندگی، آزادی» است چگونه سازمان مجاهدین از سر دادن این شعار خودداری می کند.

همهء اقدامات تفرقه افکنانۀ این سازمان ناشی از خودمحوری و معیار قرار دادن موافقت و مخالفت با خود در همۀ ارزش گذاری ها و وحدت ها و جدایی ها است. مثل به تضاد رسیدن مجاهدین با شخص شاهزاده رضا پهلوی علیرغم نوعی نگاه مثبت به او در گذشته و، در مقابل، به وحدت رسیدن این سازمان با حزب دموکرات کردستان و تمجیدهای اخیر رجوی از رهبری این حزب علیرغم تضاد گذشته بین آن دو بر سر آنجه مجاهدین «مذاکره جویی با رژیم آخوندی» خوانده اند و هنوز هم این حزب در صورت لزوم به آن اعتقاد دارد. این توجه علیرغم دشنام ها و تمسخرهای رجوی علیه این حزب در سال های گذشته و به دنبال بیرون آمدن حزب دموکرات از شورای ملی مقاومت مجاهدین در دهۀ شصت است.

امروز، روشن است که شخص شاهزاده رضا پهلوی، به عنوان محور وحدت و همگرایی اکثر نیروهای مخالف رژیم اسلامی حاکم، به صراحت ادعای جانشینی و آلترناتیو بودن و نامزد هر گونه مقام و منصب برای فردای ایران بودن خودش را نفی کرده و خود را بعلت موقعیت تاریخی و داخلی و بین المللی اش فقط به عنوان تلاشگر و واسطه ای برای وحدت نیروهای مخالف این رژیم معرفی کرده است. در نتیجه حمل و سردادن شعار مخالف و ایجاد هر گونه درگیری و تلاش برای برهم زدن وحدت در صفوف تظاهرات و راهپیمایی های ایرانیان، از سوی هر جریانی که باشد، محکوم  بوده و خیانت به خون جانباختگان قیام و انقلاب جاری مردم ایران و خون های انبوه قتل عام شدگان مجاهد و مبارز طی چهل سال گذشته محسوب شده و تماما همصدایی با نیروها و رسانه های رژیم جلادان حاکم بر ‏ایران امروز و در خدمت استمرار این رژیم و ضربه زدن بر جنبش و انقلاب نوین مردم ایران می باشد. دلیل این امر هم به وضوح در ابراز خوشحالی رسانه های رژیم اسلامی از این اقدامات تفرقه افکنانه در روزهای اخیر آشکار شده و به اثبات رسیده است.

حال، برای تضمین استمرار این وحدت دشمن شکن ایرانیان داخل و خارج، و مشخصا وجود صفوف فشرده و انبوه ایرانیان مقیم خارج در شهرهای مختلف جهان، که چشم جهانیان و دولتمردان کشورها را خیره کرده و تا امروز به یمن انقلاب نوین مردم ایران و خون های کف خیابان و نفس های خفه شدۀ جوانان به دار آویخته و فریادهای مادران داغدیده، ادامه داشته و همچنان ادامه دارد، می توان توصیه کرد که همۀ ایرانیان نسبت به هر گونه شعار تفرقه افکنانه و مغایر با هدف گردهمایی، و تلاش برای ایجاد درگیری، هوشیار باشند و با دیدن اولین نشانه های این گونه حرکات دشمن شاد کن (که چه بسا ناشی از تحریک یا تقویت از سوی رژیم ددمنش حاکم بر ایران است) از مسئولین تظاهرات یا راهپیمایی یا هر گونه گردهمایی بخواهند که فورا جهت بیرون راندن آنها از صفوف ایرانیان توسط پلیس محلی اقدام کنند.

 لازم به یادآوری است که طبق قوانین همۀ کشورها، که اجازۀ رسمی تظاهرات یا گردهمایی و راهپیمایی از مقامات ذیربط آنها گرفته می شود، در صورت مراجعۀ مسئولین نظاهرات به مأموران پلیس یا نیروهای امنیتی که جمعیت را جهت حفظ امنیت شان همراهی می کنند؛ آنان فوراً اخلالگران معرفی شده را از صفوف تجمع کنندگان خارج خواهند کرد.

__________________________

 *  عضو سابق سازمان مجاهدین

بازگشت به خانه