تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
س. سمبه
امروز دیدم «شورای گذار» و «حزب مشروطه» و «شورای ملی تصمیم» بیانیهء اتحاد داده اند و لابد همه انتظار داریم، پس از همکاری مصلحتی چهره های پرفالور و اکتیو در فضای مجازی با رضا پهلوی، همین فردا انقلاب ژینا، یا همان انقلاب زن زندگی آزادی، همانند انقلاب تباه ۵۷ پیروز شود و همه با هم خوشحال و خندان به ایران برگردیم و لابد شاهزاده را هم بر مصدر امور بگذاریم و - بدون توجه به فقر فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و غیره - انتطار داشته باشیم که رضا پهلوی، چون فرزند رضا شاه و محمدرضا شاه است، معجزه کند و دلار ۷ تومن شود و بساط عشق و حال جور شود و پاسپورت شیر و خورشید برگردد و عمه سوسن و دایی باقر هم از فرنگ رهسپار خانه ملت شوند و خلاصه نه چک بزنیم نه چونه، دموکراسی بیاد تو خونه!
راستش من آدم
ناامیدی نیستم اما بارها سوالی را که در تیتر این مطلب آمده است از خودم پرسیده ام
و هر بار جواب ها را در ذهنم عوض کرده ام! همین چند لحظه پیش تصور کردم که ناممکن
ممکن شود و فرض کنیم همه این گروه های چند نفره کوچک و بزرگ و پر غوغا با هم صلح
کردند و بیانیه مشترکی هم دادند که رژیم باید برود،خب بعدش چه؟
من به عنوان یک شهروند ساده و کم تجربه نسبت به تجربه انقلابیون ۵۷ تی، برداشتم این
است که هنوز اپوزیسیون به دنبال تکرار الگوی ۵۷ و همان اسم رمز “وحدت کلمه” است که
خمینی تکرار کرد و اتفاق افتاد…
براستی چرا در زمان انقلاب ۵۷ وحدت کلمه باعث پیروزی انقلاب اسلامی شد اما اکنون
حداقل از نظر عده قلیلی این اتفاق به تنهایی منجر به براندازی نمیشود؟
من بارها در بلاگ هایم به این عقیده پایبند مانده ام که هرگونه شبیه سازی تاکتیک ها و روش هایی که در انقلاب سال ۵۷ به پیروزی منتهی شده است با شرایط امروز انقلاب ملی زن زندگی آزادی، محکوم به شکست است. از نظر من این دلایل، دلایل پیچیده ای هم نیستند:
اولین مورد زمانه ای است که در آن زندگی میکنیم. در زمان انقلاب ۵۷ محرکه مذهبی و رهبری کاریزماتیک و مورد قبول اکثریت وجود داشت که امروز وجود ندارد. جامعه روزگار پهلوی تا ۹۰ درصد معتقد به خدا و پیامبر و اسلام بودند اما جامعه امروز ایران به لطف کشف اینترنت و بازشناخت هویت ملی خویشتن، جامعه ای است به غایت سکولار و غیر مذهبی، این نسل باور ندارد که بعد از مرگ نکیر و منکر بر سر گورشان حاضر میشود و اسم و فامیل بازی میکنند.
مورد دوم سدی است که مقابل مردم قرار گرفته است
در زمان پهلوی ها شخص شاه و ارتش شاهنشاهی از همین مردم بودند؛ شاه و ارتش او هیچ میلی به خون ریختن نداشتند. امروز شما اگر رفتن شاه را مروری تاریخی کنید، می بینید این رفتن شبیه قهری بدون خداحافظی و با دلشکستگی است. ارتش شاهنشاهی برای نبردهای فرامرزی آموزش دیده بود و هویتش در زمان پهلوی ها در ذیل دفاع از ایران و ملت ایران تعریف شده بود و بدون شک وقتی حافظ آب و خاک این کهن بوم و بر باشی_ حتی اگر مردمت قصد خودکشی داشته باشند_ نمیتوانی بر رویشان آتش بریزی.
بارها دیده ایم نادان هایی از جنس فرقه بنی صدر به این نکته اشاره کرده اند که بله، ما ارتش پنجم جهان را شکست دادیم! وات د فاز حبیبی! آخر یکی نیست به این نابغه های توحیدی و طفیلی های حاصل از جهش های اشعه های بنفش، خصوصا ان محمودک بگوید آن ارتش از کدام تجهیزاتش در برابر شما استفاده کرد؟ ارتشی که برای نمایش قدرت بدون اجازه شلیک _ جز در موارد دفاع از خویش و اسلحه خویش _ به خیابان ها آورده شده بود، دلقک و جکی بیش نبود،پس لطفا پولفوسول و پولفوسوله های مغز فندقی، صحبت از شکست ارتش پنجم جهان نکنید! واقعا این متوهمان نعشه از خزعبلات بنی صدر چنان از شکست ارتش پنجم جهان سخن میگویند که تو گویی اف ۱۴ های ارتش را به وقت بمباران مساجد، با عمامه خمینی و بابای بنی صدر و ایت الکرسی و چهار قل سرنگون می کردند!
آخر نگاهی به آن عکس های مضحک انقلاب دیمی ۵۷ بیاندازید، شما در دستان ارتش یک سپر ضد شورش می بینید؟ یک باتوم میبینید؟ ارتش به فرمان شاه و در پشت پرده به فرمان صاحب اصلی انقلاب آیت الله جیمی کارتر ، حق تیراندازی و کشتار و سرکوب نداشت. ببر کاغذی ارتش خیلی زود به جای آنکه عامل بازدارنده شود، تبدیل به بنزین روی آتش شد و خودش هم خاکستر گشت.
مورد دیگر ایرانی بودن شاه و غیر ایرانی بودن خامنه ای حقیر است. در اینجا منظورم اصلا محل تولد و جد و این حرف ها نیست. شاه ایران و ایرانی را دوست داشت و انسان رئوف و مهربانی بود. او هم در وقایع ۲۸ مرداد و هم دی ماه ۵۷ نشان داد دیکتاتور قدرت طلبی نیست. او یک مصلح شبه دیکتاتور بود که هیچ میلی به خونریزی و کشتار نداشت اما بر خلاف ترمیناتورهای ۵۷ تی که با راحت الحلقومی به نام شاه طرف بودند، این نسل با فردی بی نهایت زبون و فرومایه و پرکینه و نادان و لجوج و جنایتکار و خونریز طرف است که به هیچکس رحم ندارد.او برای در قدرت ماندن نه به استادش آیت الله منتظری رحم کرد و نه به دوست رهبر سازش اکبر کوسه و نه به کودکان خدا رنگین کمانی!
خامنه ای حکایت همان گدایی است که معتبر شده است و برای در قدرت ماندن نه ازکشتارهایی به سبک کشتار آبان ۹۸ وحشت دارد و نه از شکنجه هایی چو آنچه که در ۸۸ بر سر مردم در کهریزک ها آمد.
هرگونه مقایسه میان برانداختن شاه با برانداختن خامنه ای نتیجه رندی یا نفهمی است، گر نه کسی که ده ها نیروی سرکوب شهری و غیر شهری و نیروهای برون مرزی و مزدوران نیابتی گلچین شده از شرورترین افراد خاورمیانه را برای تجاوز و آدمکشی در زیر عبایش دارد، چه ربطی به شاه ایرانی و ارتش شریف و ساده دل شاهنشاهی دارد؟
خامنه ای مثل آب خوردن خون میریزد و یکی از دلایلی که این حکومت کودک کش ۴۴ ساله شده است، وجود همین پیر مفلوک پر از عقده است که برای در قدرت ماندن حتی حاضر است هواپیمای مسافربری را به عمد در آسمان به آتش بکشد و یا به دستورش پهپادهای جنایت آفرین سپاه مردم را در نیزارهای ماهشهر به خاک و خون بکشند؛ آری، اگر شاه در برابر این نسل قرار داشت، تا کنون ۱۰۰ انقلاب پرشکوه تر از انقلاب ۵۷ شکل گرفته بود!
و از همه مهمتر و در اصل پاسخ اصلی به تیتر برمیگردد به تعداد هواداران میدانی سازمان های ضد شاه در انقلاب ۵۷؛ در انقلاب ۵۷ مجاهدین ده ها هزار نفر طرفدار و جانفدا داشتند، فدایی ها و توده ای ها هم همچنین، بچه مذهبی ها و هیئتی ها هم با طرفداران میلیونی خویش وقتی به وحدت کلمه ای که مدنظر خمینی بود رسیدند، اتحاد نیروهای میدانی ایشان در صحنه عمل باعث پیروزی شد. یعنی از طرفی مجاهدین و فدایی ها به پادگان ها حمله میکردند و اسلحه میدزدیدند و بمب گذاری میکردند و از طرف دیگر بچه مذهبی هم با آتش زدن سینماها و مشروب فروشی ها و کتک زدن زنان بی حجاب در کنار ایجاد فضای ترور، سیاست النصر بالرعب را پیش بردند و در آخر از جنازه های سوخته مردگان جنایت سینما رکس، پلی به سوی پیروزی زدند….
امروز اما اگر وحدت کلمه ای هم اتفاق بیفتد، خبری از نیروهای میدانی نیست. مجاهدین که فرتوت شده اند، فدایی ها و جبهه ملی نماهای مصدقی که فسیل های متحرک هستند و هیچ طرفداری داخل ایران ندارند. به عبارتی گروه های دخیل در انقلاب ۵۷ هیچ وزنی در داخل ایران ندارند که وحدت کلمه ایشان باعث به میدان آمدن طرفدارانشان بشود و در پایان باید به فعالانی چو مسیح و حامد اسماعیلیون و نازنین بنیادی که فالورهای بالایی دارند یادآور شد که فالور اینستایی داشتن با مهره میدانی و جانفدا در خیابان داشتن خیلی فرق دارد.
میماند این وسط نسل جوان و طرفدار رضا پهلوی که اکثرا جوانانی هستند که زندگی را دوست دارند و ایدئولوژی زده نیستند و در عمل انقلابی هم نیستند و به دنبال زندگی بهتر هستند. در این میان آن چند نفر قهرمان جاوید نام هم اگر ارادتی به پهلوی ها دارند، برای ایران است و بس. یعنی نسل جوان دوران پهلوی ها را یکی از مولفه های بازیابی هویت فرهنگی خویش میبیند واین با جانفدا بودن برای پهلوی ها فرق دارد.
در زمان انقلاب ۵۷ یک مجاهد مخ لص بمب می گذاشت، دیپلمات میکشت و در اخر سیانور میخورد و نمی پرسید چرا! چون فکر میکرد به بهشت میرود. اما نسل امروز می داند یکبار بیشتر به دنیا نیامده است و برای همین دیدگاه است که بی محابا خود را در خطر قرار نمی دهد که چهارتا پیرمرد زهوار در رفته و خواهر سیبیلوی مجاهد آنها را به اسم خویش مصادره کنند و مثلا از آنها به عنوان شهید شورشی نام ببرند!
جامعهء امروز ما و فرهنگ نسل جوان و نوع نگاه سیاسی اش به کل با پدرانشان فرق دارد. این حکومت ننگین با وحدت کلمه نمیرود، این حکومت تنها با وحدت عمل در میدان از میان خواهد رفت.
خامنه ای و نظام کثیفش یا باید در آخر همانند شوروی دچار فروپاشی شوند و یا همانند صدام و قذافی توسط غرب مورد حمله قرار بگیرند، در هر صورت حتی اگر بر فرض محال که حمله ای به جمهوری اسلامی صورت بگیرد، این حملات هوایی خواهد بود و در آخر باز این مردم داخل ایران هستند که باید با پاسدارهای متجاوز و ضد ایرانی و اوباش خاورمیانه ای سپاه قدس با دست خالی بجنگند.
و نکته آخر اینکه در
زمانه ای که شاه ایران قیمت نفت را برای غرب دو سه برابر میکند، رفتن آن حکومت به
نفع همه کشورها بود جز ایران، اما امروز ماندن حکومتی که نفت و گاز رانصف قیمت
جهانی میدهد و بی دلیل خود را وارد جنگ اوکراین میکند و سرمایه های مادی و انسانی
اش هم سر از کشورهای همسایه و رقیب در میآورد، به نفع همه است به جز ایران!
ما در انقلاب ۵۷ یک همپوشانی منافع میان اوباش ۵۷ تی و کشورهای همسایه و آمریکا و
اروپا_ در موضوع رفتن شاه_ میبینیم اما امروز برای رفتن آخوندها، ما با همسایگان
ایران دچار تضاد منافع هستیم. ویرانی امروز ایران یعنی آبادی دوبی و ترکیه، و دقیقا
همین موضوعاتی که ذکر شد باعث میشود سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ضد ایران صدها
برابر سخت تر از سرنگونی حکومت ملی گرا و ایراندوست شاه باشد.