تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

29 اسفند ماه 1401 - 20 ماه مارس 2023

«چرا خلاف حال نمی‌ده؟»

ترشی‌نوشتی از نیما صفار

چرا ترشی بساط می‌کنم، کنار خیابون شالی‌کوبی گرگان، نرسیده به عدالت ۱۲؟

چون نمی‌تونم وارد روابط رئیس و مرئوسی بشم. دست‌کم ترجیحم نشدنه. حکومت نمی‌ذاره یه کاروکاسبی درست‌درمون راه بندازم، اهل خلافم نیستم. این آخری رو، چرا؟

اما خلاف چیه؟ کاریه که خلافکار انجام میده؟! تو فیلما و ... معمولن تیپ خلافکار رو با ریسک‌پذیری بالا و بی‌اعصاب بودنش می‌شناسیم. کمتر کارا جنبه آموزشی دارن که درست‌درمون سر دربیاری از خلاف. با ده بار دیدن «برکینگ بد» نه شیشه پختن دستت میاد نه ریزه‌کاریای فروشش. به همین خاطر میشه گفت بیشتر از قِبَل و بغل خلافکاره که خلاف رو می‌شناسیم تا عکسش. مخصوصن تو یه‌جایی مثل ایران که خلافکاراش خیلی تخصّصی کار نمی‌کنن و به هر سوراخی ناخونک می‌زنن. دارم از چیزایی که دیدم می‌گم؟ می‌گم!

یه «باگ» خیلی گنده، تو دیسکورس خلاف و اینا، اینه که وقتی ما از فیزیکدون و بیزینس‌من و مهندس حرف می‌زنیم، یعنی از اوناشون که چهره می‌شن، داریم از موفق‌ترینا و برنده‌هاشون می‌گیم. خیلی از هزاران فیزیکدونی که چیزی تو یه عمر به اسم‌شون ثبت نشده نمی‌دونیم؛ از میلیون‌ها مهندسی که کارای روتین مهندسی می‌کنن، از میلیون‌ها کسب‌‌وکار زمین‌خورده و نشسته به خاک سیاه... ولی از بیزینس خلاف چی می‌دونیم؟ زندون‌افتاده‌ها، اعدام‌شده‌ها و ... یعنی اگه حالی‌مون باشه خلافم عرصه‌ایه از مهارت و توانایی، به‌شرط شکسته که تو عرصه عمومی دیده میشه؛ برخلاف بقیه که به شرط پیروزی دیده می‌شن. این باگ باعث می‌شه آخروعاقبت خلافکارا بیشتر شبیه زندگی باشه برامون و یه مقداری از خلاف لازمه تو هر روایتی باشه تا زندگی‌طورش کنه چون سوای هر ننه ‌من ‌غریبم‌ بازی همه‌مون تجربهء شکستیم.

بیشترین معاشرتم با خلافکارا مال چند باریه که رفتم حبس. تو زندونای ج.ا، که دارن از شلوغی می‌ترکن، بیشتریا آدمای معمولی مثل من و تو هستن که بدشانسی آوردن؛ و البته اکثر از طبقات محروم. زندونبانا خودشون معترفن که «آدم پولدار زندون نمی‌مونه» و می‌تونن مواردی رو بگن که پولداره با جرم سنگین اش یا اصلن نکشیده کارش به زندون یا فی‌الفور خلاص شده. می‌گن «زندون مال فقیر‌ - بیچاره‌ هاس!» راستم می‌گن! حالا تو این زندونیا گاهی تیپائی که می‌شه بهشون گفت خلافکار رو می‌بینی، که اکثرشونم از طبقات محرومن.

خلافکار چه جور کسیه؟ کسی که معاشش رو، سقف روی سر و نون سر سفره، از راه کاری که حکومت مجاز ندونسته تأمین می‌کنه. مثلن دهه شصت ویدئو و شطرنج و دست‌کم نود و نه‌ درصد تولیدات موسیقی ممنوع بودن یا الآن تجهیزات ماهواره و فیلترشکن (دانش‌بنیان) و آبکی و دودیات و ... چیزایی با تقاضای بالا که برا عَرضه‌شون عُرضه و جیگر باید داشته باشی و سرتم یه‌خورده درد بکنه برا این‌کارا! به سردردم می‌رسیم!

خلافکارا چطورن؟ نه اون روایت حکومتی درسته و نه این تصوّر عیّارطوری از یه عدّه آدم خیلی بامرام و سینه ‌سوخته و لوطی‌ منش! یعنی روایت حکومتی که از بیخ بی‌ربط و دروغه و این ‌یکی هم زیادی رمانتیکه. طبیعتن همه‌جور آدم هست قاطی‌شون؛ ولی سه‌تا چیز:

- جایی که من می‌دیدم‌شون بیشترشون با عوارض خماری درگیر بودن و خیلی حسّ‌ و حوصله نداشتن. جالبه که تقریبن همهء اونایی که دچار انواع اعتیاد نبودن، ورزشکار و بزن‌بهادر بودن (کمم نبودن کسایی که دوره‌های ورزش خفن و مصرف اساسی داشتن) ولی در کل به‌خاطر این‌که از بچّگی مجبور بودن حواس‌ جمع باشن و دور و ور شون (واقعیّت) رو بپّان اکثرن تخیّل پُر پَر و بالی ندارن. و برام جالب بود ببینم با این محدودیّت وقتی چیزی می‌زنن، کجا میرن که اینجا نباشه و ...

(سه ‌تا حرف در مورد خلافکارا و برمی‌گردم سر حرفم: یکی می‌گفت از «تارانتینو» بپرسی چندتا خلافکار تو عمرت دیدی، اسم کلّی از آدمای فیلما رو ردیف می‌کنه و حتا یه خلافکار واقعی رو ندیده! همینه دقیقن: اون تیپ کلاه مخملی  فیلمفارسی هم کاملن ساختگی بود و اون دوران حتا یه لات رو نمی‌دیدی این تیپی بچرخه. ولی وقتی جا افتاد، اواخر دههء پنجاه می‌دیدی دیگه بچّه‌تمیزا هم این‌ریختی می‌گردن. یعنی برا درک حاد واقعیت و وانموده و اینا جای این‌که بری دخیل قبر بودریار بشی، خلافکارا رو ببین! مخصوصن جوون‌تراشون خیلی تحت تأثیر شَما و شمایلی که از بیرون خودشون رو می‌بینن میرن جلو. توضیح اش از این لحاظ آسونه که ببینی، می‌گیری! اون مسن‌ترا که این‌طور نمایشی نیستن و معمولن خلاف‌شون سنگین‌تره [چون دووم  آوردن تو این حرفه]. انگار از یه‌جایی به‌بعد بد چرخیدن؛ آروم و تودار و «به‌قاعده‌ حرف‌بزن» و «از سنگ ‌صدا‌ در بیاد ‌از اونانه» و ... خب وقتی جلوشون من باشم: مایل به شنیدن و گوش‌ تیزکرده!

(دوّم این‌که بله، فقر و نداری و جیگر داشتن، شرط لازم خلاف هست، ولی کافی نیست. باید سرتم براش درد کنه و به‌قول‌مون «فاز»شو ورداری. یکی از بروبکس که آخر شبا مسافرکشی می‌کرد، طوری شد که یه‌سری از مشتریاش به‌قول‌شون تو بیزینس سکس بودن (می‌ گفت اون دنیا می‌ تونم بگم کُ‍...کشی نکرده از این دنیا نرفتم) که می‌گفت اونایی که واسه هیجان اش و فاز اش و اینا میان تو این کار، نهایتن سه ماه می‌مونن توش و عین آمار اونایی که می‌مونن از نداریه ...

(خلاصه‌ش از برکت نظام مقدّس این بازارم مثل بازارای دیگه اینقده شلوغ شده که اون زبله و هفت‌خطّه هم در نهایت بتونه امورات اش رو بگذرونه و این‌که فکر کنی کسی می‌تونه بک شه بیرون از خلاف و مونده چون با این «تیریپ» حال می‌کنه، از این فکرا نکن! هر کی تو این کارا موندگاره از بدبختی شه و اون خلاف گندهه که طرف بارش رو ببنده تا آخر عمر مال تو فیلماست ... این‌که شد دوتاش!

سر یکی‌ش باطل نکن بلیط‌مو دیگه! تا برگردم به حرفم):

چرا خلاف حال نمی‌ده؟

تو «داستان «پداگوژیک»ی یه جا نوجوونه تو توجیه دزدی‌ش به «ماکارنکو» می‌گه «خب بعضیا هستن زیادی دارن!» مربّی می‌گه «اونا برام مهم نیستن. تو مهمّی! تو می‌تونی دزد نباشی!»

ولی دلیل حال نکردن من با خلاف اینم نیست! اینه که اون تصویر مدل «رابین هود: که از اغنیاء می‌گیره میده به فقرا از بیخ غلطه! نه فقط اینجا، همه جای دنیا اکثریّت قریب به اتفاق قربانیای خلافکارا هم‌طبقه‌های خودشون هستن؛ حالا گاهی یه‌خورده بالاتر یا پایین‌تر! بدیهیه که پولدارا لقمه‌های گلوگیری هستن، طعمه‌های محال، چه واسه سرقت، چه کلاهبرداری، چه اقسام خفت‌گیری و ... چون معمولن سپر محافظتی خیلی محکم‌تری دارن و از طرفی چون تو «حفظ وضع موجود» منفعت بیشتری دارن، سخت کلاه سرشون می‌ره.

بیشتر قربانیای کلاه‌برداری برای رؤیای خلاصی از عمری سگ دو زدن و باز گرو بودن هشت به نه تو دام میفتن. به همین خاطر معمولن قربانیای خلافکارا چندتا خدا زده ‌تر از خودشونن که اونا هم ناچار میشن بین فروتر رفتن و خرده‌ خلاف یکی رو انتخاب کنن ...

همین؟ نه! راست اش تنها دلیلی که معمولن قربانیا، مال‌باخته‌ها و ... از اقشار آسیب ‌پذیر هستن (مستضعفان اسبق) این نیست که سهل‌الوصول‌تر و دم‌دست‌تر و بی‌دفاع‌ترن. یکّم سخته توضیح اش! فیلم «دار و دسته‌های نیویورکیِ» «اسکور سیزی؟ رو دیدی که بدبخت‌بیچاره‌ها هی هم رو پاره می‌کنن ولی سراغ پولدارا نمیرن؟ اگه ندیدی ببین! ماجرا همینه! یه هراسِ آغشته به احترام‌ که طبقات پایین جامعه نسبت به بالائیا دارن! یعنی نه فقط این‌که سراغ فلانی نریم که دم‌کلفته و برامون پاس می‌شه! اگه این بود کلّ ماجرا که دردش خوردنی بود! از نظر روانی هم اینا با این‌که می‌دونن اونایی که خودشون رو کشیدن بالا یه مشت رانت‌خورن، بازم ته دل‌شون یه احترامی براشون قائلن. پر رو تر میشم و می‌گم تصویر ایده‌آل و آرمانی که از خودشون دارن تشبّه به اوناست. اونا «آینده» هستن!

و این دو گوش کن!: کی دوست داره آینده خودشو بزنه بکشه؟ اون جوون ‌ترا وقتی با تحقیر و تمسخر از قربانیاشون می‌گن، خب خوب نیست! تهش تو پاراگراف بعدی...

پاراگراف بعدی رو اینستا حذف کرد. چون...

برگرفته از اینستای نویسنده

کامنت محسن نقدی

موارد دیگه‌ای هم هستن مثلاً توی زندانا آدمایی هم هستن که از نظر جامعه خلافکار نیستن اما از نظر حکومت مجرم شناخته شدن. مث زندانیای سیاسی. مثلا بین مردم این حرف هست که اگه در زندانا باز بشه اونقدر آدم حسابی توش ریخته که بتونه مملکت رو اداره کنه، ضمن اینکه به قولی مردم معتقدن خلافکارای واقعی و دونه درشت زندان نمیرن (که البته حدوداً درسته به دلیل نفوذی که دارن اما خب قابل تعمیم نیست).

به این دلایل و دلایل دیگه مردم نسبت به دادگاه و محکومیت‌ها بدبینن و شاید یه علت تعمیم قهرمان بودن به کل زندانیا همین باشه در کنار اون مرام و معرفت‌بازی و رابین‌هود بازیا ئی که هنر و ادبیات برامون ساختن.

راجع به تیپ خلافکارا هم یه چیزی که به تجربه دیدم اینه که اکثراً ظاهرشون خلافه و اداشو خیلی درمیارن اما تو بحث و دعوا و... خیلی موش‌مرده و ترسو میشن خصوصا جووناشون یعنی صرف خلافکار بودن باعث نمیشه آدم با دل و جرأتی هم باشن اما خب ظاهرشون ترس می ا‌ندازه تو دل مردم. این در حالیه که خیلی از خلافکارای واقعی ظاهر عادی‌ای هم دارن و آدم گاهی باورش نمیشه فلانی خلافکار بوده چون تصورش از ظاهر خلافکار رو هنر جور دیگه‌ای ساخته که البته روی ظاهر بعضی از خلافکارا هم تأثیر گذاشته.

و اینکه چرا خیلیا اهل خلاف نیستن، به جز این مواردی که خرده‌ فرهنگین و به ما نمی‌خورن، نهایتا اینه که این مسئله‌ء داغ و ننگ و خلاف رو هرچقدر هم بخوایم نسبی کنیم بازم توی عرف، فرهنگ و ناخودآگاه ما نهادینه شده‌ست و عملاً برای خیلیا به‌عنوان بازدارنده عمل می‌کنه (و زمان شاید خیلی از خلاف‌ها رو بعداً عرف کنه). حتی اگر گاهی یه زیرآبیای کوچیکی برن (البته خیلی از خلافکارا بعد از اینکه دست همین زیرآبیای کوچیک شون رو شد و داغ اش روی پیشونی شون خورد جدی‌تر میرن سمت خلاف و شاید اگه اینجوری نمی‌شد برمی‌گشتن به زندگی عادی بعد از مدتی).

اینم بگم که متاسفانه بی‌در و پیکری حاکمیت، جامعه رو انداخته به جون هم و الان خیلی از خلافا زرنگی حساب میشن و ما اینو خصوصاً تو بازار زیاد می‌بینیم و سرمون هم اومده. در آخر هم یادداشت خوبی بود و خیلی مخلصیم.

 

کامنت افرا

کی دوست داره آینده خودشو بزنه بکشه؟ این هم دردناکه و ترسناک و هم تاسف آور. چون دقیقا همین ها هستند که دیگران را به بدبختی و فلاکت انداختند و می ندازن. بالا نشین‌های دزد و خلاف کار که هرگز مجازات و بگیر و ببندی در کارشون و براشون نیست. چون کلا خلافکار های اصلی بالا نشین‌ها هستند و بودند و قصه و ماجرای همیشگی در طول تاریخ ... عالی نوشتید. روزگارتون خوش. قطعا هستند کسانی هم که هر قدر در سختی و نداری و ناسازگاری روزگار باشند دست به خلاف نمی‌برند اینها هستند که قدرتمند و قهرمان واقعی هستند و نیرویی خارق العاده دارند و شرف و وجدان!

بازگشت به خانه