تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

14 فروردین ماه 1402 - 3 ماه آوریل 2023

«فدرالیسم قومی»، طرحی ارتجاعی برای آیندهء ایران*

سام قندچی**

واقعیت این است که در بخش های پیشرفته تر ایران جریانات واپسگرای اسلامگرا و استالینیست چند دهه است که در میان اکثریت فعالان سیاسی و حقوق بشری به کنار گذاشته شده اند و کسی در جنبش مدنی یا در اپوزیسیون جدید سیاسی ایران رابطه ای با این گونه جریانات ندارد و هیچ آدم عاقلی خود را هوادار این جریانات عقب مانده نمی داند که نظیر جمهوری اسلامی هنوز می خواهند نان شهیدان 30 سال پیش خود را بخورند. اما در بخش هایی از ایران نظیر کردستان هنوز بسیاری ار فعالین جنبش مدنی از گروه های استالیسنیت واهمه دارند. هنگامی که این گروه ها میخواهند از جنبش مدنی این مناطق بعنوان فرونت خود و برنامه فدرالیسم قومی خود استفاده کنند، همراهی می کنند.  تازه ترین نمونه اش هم راه انداختن گروه فدرال با درک روشن فدرالیسم قومی در فیس بوک است که باید آن را تحریم کرد.

حتی کومله و دموکرات امروزه به چندین پاره تقسیم شده اند هرچند هنوز خود را با این نام میخوانند و نظیر حزب کمونیست گاس هال در آمریکا هستند که هنوز از یک نام بازمانده از تاریخ استفاده می کند و در هر دوره انتخابات هم دوباره آقای گاس هال کاندیدای آن حزب برای ریاست جمهوری آمریکا میشود که فقط مورد مضحکه هم نیروهای سیاسی محافظه کار در آمریکا است و هم نیروهای آینده اندیش. الیته اگر ایران دموکراتیک بود این جریانات به همین شکل فکاهی آشکار بودند و با استفاده از جو مخفی بودن خود را به شکل نیروی مهمی نشان نمیداداند و نیازی نبود آنقدر درباره شان نوشت هنگامی که در قرن 21 فقط به یک کاریکاتور مضحک جریانات تاریخی استالینیستی شباهت دارند که با رشد جنبش مدنی در این مناطق عدم جذابیت برنامه های عقب مانده آنها نیز بالاخره آشکار خواهد شد.  آنهائی هم که در نقاط دیگر ایران از این واقعیت خبر ندارند وقتی به این مناطق میروند مثل کسی که از شهر به روستا میرود در ابتدا ظاهر تشکیلاتهای مستحکم غیر مذهبی بخاطر دفتر و دستکی در کشورهای همسایه باعث میشود که فکر کنند این ها از نقاط دیگر ایران پیشرفته ترند و گوئی به حزب مدرن دست یافته اند در صورتیکه قوم گرایی این ها که امروزه بجای استالیسنیسم پرچم این ها شده است دوقلوی مذهب گراِیی خمینی است و هردو ارثیه جامعه کهن ایران هستند.

بسیاری از فعالینی که از تهران جمهوری اسلامی فرار کرده و دفتر و دستک برخی از این گروهکها را در کشور همسایه عراق می بینند تصور میکنند که این ها نیرویی هستند. این جریانات با درست کردن لابی در آمریکا و اروپا و گرفتن پول از این کشورها در چند ساله اخیر و نیز با ایجاد رابطه با کشورهای همسایه نظیر آنچه فرقه دموکرات آذربایجان و کردستان پیشه وری و قاضی محمد در زمان استالین با آذربایجان شمالی کردند، هرچند بیشتر بسان کاریکاتوری که پایه ای هم امروز در میان مردم ندارند، به تحمیق نیروهای صادق جنبش مدنی و سیاسی ایران و برخی مشاوران دولت های خارجی که با واقعیات کردستان ایران آشنائی ندارند، به تحمیق مردم مشغولند و اینگونه برای خود پول و اسلحه دست و پا میکنند. این ها هیچ ربطی به جنبش واقعی مردم ایران ندارند و مانند کابوسی از اشتباهات دوران استالین، بر پیکر جنبش سیاسی ایران سنگینی می کنند و می خواهند جنبش دموکراسی خواهی نوین ایران را به بیراهه ببرند.  خط مشی هایی که به همراه کابوس تاریک نفوذ شوروی در نقاط دیگر ایران حتی در میان فعالین کهن سال تر جامعه نیز، سالهاست به دور ریخته شده است، و بعنوان بخشی از تاریخی که جز ضرر، و ارمغانی جز جمهوری اسلامی که دیگرامروزه بی شباهت به شوروی استالین نیست، برای ما به بار نیاورده است.  امروز وقتی مردم ما می گویند جمهوری سکولار می خواهند یعنی دولتی می خواهند که نه اسلام گرا است و نه ایدئولوژی گرا و نه قوم گرا،  نه آنکه بخواهند نفی سکولاریسم توسط دولت مذهبی را به دور بریزند و بجایش نفی سکولاریسم توسط قوم گرایی را بپذیرند.

اما اگر اسلام گرایان خمینی برای مردم ما واپسگرائی دولت مذهبی را در قرن 21 به ارمغان آوردند این ها در دوران سقوط استالیسنیسم و کمونیسم برای مردم ما برنامه حکومت قومی هدیه دارند و خواب کردستان عراق را برای ایران می بینند و منتظرند که کمی اوضاع در ایران آزاد شود و بجای کمک به رشد جنبش دموکراسی خواهی در ایران، با سوء استفاده از تلاشهای کوشندگان آزادی در ایران، به تجزیه ایران دست بزنند. این ها آنقدر هم وقاحت دارند که به نمایندگی از مردم کردستان برای تظاهرات بعد از انتخابات 22 خرداد مردم در تهران و نقاط دیگر ایران به شکلی پیام میفرستند که گوئی کردستان ایران کشوری جداگانه است و گوئی این ها هم نماینده اش هستند بجای آنکه مانند فعالین کرمانشاه در مراسم یادبود کیانوش آسا، به همراه همه مردم ایران در جنبش دموکراسی خواهی ایران شرکت کنند، جنبشی که تأکیدش بر سکولاریسم است که هم ناقض اسلام گرائی است و هم قوم گرائی.

ایران نه کشوری است که از جنگ بیرون میاید و نه مناطقی است که تازه بخواهند یک کشور مدرن تشکیل دهند که بخواهند تصمیم بگیرند سیستم کانتونی سوئیس و مدل های کنفدراسیونیزم قومی را دنبال کنند یا از مدل فدرالیسم کلونی های آمریکا، پیروی کنند. علت آنکه خود، فدرالیسم استانی را برای ایران توصیه کرده ام که به شکل تطور فدرالیسم در آمریکا شباهت دارد نیز ابداً بخاطر چنان تصور های باطلی نبوده است که فکر کنم تازه ایران قرار است کشور سازی کند بلکه صرفاً به این خاطر بوده است که کشور موجود ایران که صد سال پیش بصورت دولت مدرن هر چند نه دموکراتیک، تکامل یافته و با استانهائی که ثمره تاریخ آن است شکل گرفته است، میتواند با این مدل فدرالیسم استانی به **کنترل و توازن** بیشتر که رشد دهنده دموکراسی است بهتر پیشرفت کند. اصل معنی فدرالیسم استانی یعنی انتخابی بودن سه قوه در هر استان بجای انتصاب آن از مرکز است (1).

وگرنه حل مسأله حقوق اتنیکی چه این مدل اتخاذ شود و چه نشود موضوعی مربوط به حقوق مدنی در ایران است و دولت قومی راه حل آن نیست. اگر قرار باشد به این سراشیب ها سقوط کنیم خود نیز مانند بسیاری دیگر از فعالین جنبش سیاسی ایران می گویم که فدرالیسم را از برنامه خود خارج کنیم چرا که اگر فدرالیسم بخواهد مستمسکی برای تجزیه ایران و تبدیل ایران به یوگوسلاوی دیگر باشد، مناسب عاملان استعمار است و نه آزادیخواهان ایران و ما را در جنبش سیاسی ایران با چنان طرح هایی قرابتی نیست.

اصلاً بحث مخالفت با فدرالیسم قومی به این خاطر نیست که عملی نیست. بحث این است که حکومت قومی در یک استان یا دو استان یا همه کشور ارتجاعی است.  توجه به خواستهای اتنیکی زبانی و فرهنگی اصلاً ربطی به قبول دولت اتنیکی ندارد (2) همانگونه که توجه به خواستهای مذهبی ربطی به قبول دولت مذهبی ندارد و اتفاقًا به عکس است و حکومت قومی و مذهبی خود عامل تبعیضات قومی است.

هر گونه تهدید شخصی و توهین و غیره هم پاسخ به این بحث ها نیست.  دولت مدرن بیش از یک قرن در ایران پس از انقلاب مشروطه شکل گرفته و ما تازه در آغاز کشور سازی در ایران نیستیم که بخواهیم مرزهایمان را تعیین کنیم و یا موضوع فکریمان این سؤال ها باشد. اگر هم وضعیتی نظیر یوگسلاوی در ایران پیش بینی کنیم،  در تجریه انقلاب 57 آموخته ایم که اشتباه کردیم وقتی طرفداران حکومت مذهبی را مترقی پنداشتیم، اینبار آنها را که حکومت قومی برایمان خواب دیده اند را مترقی نگاه نکرده و به روشنی با آنها از همین حالا خط کشی خواهیم کرد.

آنچه هم از گذشته های دور دست ایران چه در فلات ایران نظیر کشورهای تاجیکستان و ازبکستان و آذربایجان شوروی سابق است اگر روزی خواستند با ایران یا در منطقه متحد شوند نه فدراسیونی قومی است نه فدراسیون استانی بلکه پدیده تازه ای است نظیر اتحادیه اروپا و اصلاً به این بحث ها ربطی ندارد و بازی های مضحک تجزیه طلبان برای توجیه از هم پاشاندن ایران است که ثمره اش هم نه تقویت دموکراسی بلکه ایجاد دولت قومی نظیر دولت اردلانها در کردستان قرون وسطی در ایران است که شباهتش هم بیشتر به دولت فرمانفرمایان در استان فارس است که هردو نظیر قدرت روحانیون متعلق به دنیای کهن ایران هستند و زنده کردنشان در هر نقطه ایران واپسگرائی و بازگشت به گذشته است همانگونه که آقای خمینی برای ما 30 سال حکومت روحانیون و عقب رفتن در تاریخ را به ارمغان آورد و نه مدرنیسم.

اشتباه معینی که برخی از دوستان سیاسی کرد در ایران میکنند این است که دولت منطقه ای کردستان عراق برایشان مایه گمراهی شده است و حالا مثلاً میگویند شیعیان و سنی های کرد ایران اگر متحد شوند و یا اگر وحدت زبانی بین کردها در استانهای کردستان و آذربایجان شرقی و کرمانشاهان و ایلام  ایجاد شود میتوانند دولت منطقه ای مثل کردستان عراق در ایران بوجود آوردند. اگر کردستان عراق، تازه تلویزیون و برنامه کردی دارد، آذربایجان شوروی سابق سالهای مدیدی است که همه این چیزها را داشته است. موضوع کردها و آذری های ایران این حرفها نیست و چرا مردم کردستان ایران را با این حرفها گمراه می کنید و از جنبش بزرگ دموکراسی خواهی مردم ایران دور می کنید. اگر دوباره شما باعث شوید که خون مردم ایران برای این حرف های پوچ حکومت قومی به زمین ریخته شود هیچ فرقی بین شما و خمینی نیست که با برنامه واپسگرائی حکومت مذهبی سی سال مردم ما را به نابودی کشاند..

ترکیبات قومی مناطق ایران در زمانهای مختلف به دلیل جنگهای با عثمانی یا روسیه و تاریخ بعد از آن به آن گونه شکل گرفته اند که می بینیم (3). ایران نه تنها حالا بلکه در 100 سال گذشته در حال کشور سازی نبوده است و حتی در زمان انقلاب 57 چنین هدفی را جنبش در برابر خود قرار نداد که عده ای در بقایای کومله و دیگران در بقایای حزب دموکرات کردستان و جمعاً در کنکره ملیت های ایران فدرال امروز دنبال ساختن کشوری از ترکیب استانهائی که دنبال تجزیه آن هستند حرف میزنند. این طرح های ایران شکن بس است. فعالینی هم در میان اینان که در جنبش ایران احترامی داشتند در زمان شاه از فعالین سیاسی در دانشگاه آریامهر تهران بودند و نه کسانیکه دنبال جکومت قومی ساختن در ایران و به خاطر دموکراسی خواهی در ایران جزو فعالین سیاسی حساب شوند یعنی نه بخاطر پاشداندن ایران با قوم گرایی. حتی کسی نمیدانست این دوستان کرد هستند یا که قوم گرا. تازه امروز که اصلاً جنبش سیاسی ایران انقدر انقلاب را در نظر ندارد و در پی تحول مسالمت آمیز است، عملیات مسلحانه چه جندالله چره گروه های مسلح در کردستان فقط به تطور این جنبش ضرر میزند.

آنها هم که به دنبال حمله نظامی به ایران هستند و فکر میکنند حمله ای به  ایران شود و کشورهای کوچک از ایران بسازند فقط داغ خیانت بر پیشانی شان از سوی حتی کرد ها و آذری های ایران خواهد خورد و مانند آنان که بخاطر همکاری با صدام انگ خیانت خوردند به اینگونه از جنبش سیاسی ایران طرد خواهند شد. این کنگره ملیتهای ایران فدرال و بقایای کومله و حزب دموکرات هم بهتر است بساط خود را زودتر جمع کنند و بجای گرفتن پول از آمریکا و اروپا، فعالین صادق آنها به جنبش مدنی کل ایران بهپیوندند و این دفتر و دستک ها را برای عوامل استعمار بگذارند.  دوران کمینترن و تصمیم گیری بیگانگان برای مرزهای ایران سالها است که سپری شده است و به همین علت است که جنبش مردم ایران پس از این همه سال همیشه از دکتر مصدق به نیکی یاد می کند.  کاری نکنید که داغ خیانت تا ابد بر پیشانی تان بخورد. اگر اشتباه پیشه وری و قاضی محمد در دوران استیلای استالینیسم بر جنبش بین المللی مترقی در جهان قابل درک بود اعمال بقایای گروه های کومله، حزب دموکرات کردستان، و کنگره ایران فدرال نه تنها قابل توجیه نیست بلکه لکه ننگی خواهد بود بر پیشانی همه رهبران این جریانات.

نیروهای متعلق به حنبش دموکراتیک ایران که عامل خارجی نیستند بایستی صف خود را از این جریانات جدا کنند و روشن کنند که به دنبال دموکراتیزه کردن ایران هستند .  استفاده از مدلهای فدرالیسم استانی در کشور موجود ایران هم نه برای ایران فکنی بلکه برای رشد دموکراسی در ایران است و بس. اگر همین مدل فدرالیسم استانی هم باعث سوء استفاده تجزیه طلبان باشد شخصاً حاضرم فدرالیسم را از برنامه سیاسی پیشنهادی خود حذف کنم تا که بگذارم از آن برای ایجاد جنگ داخلی در ایران استفاده شود.  رهبران این قوم گرایان بارها این حرف ها را شنیده اند و بازهم فدرالیسم را فدرالیسم قومی معنی میکنند. خود هیچ سهمی از راه انداختن چنین فدرالیسمی نمیخواهم داشته باشم و اگر دنبال آن هستید در هر مجلس مؤسسانی باید ضد فدرالیسم رأی داد. شخصاً تا وقتی که مشخصاً این گروه ها منحل نشده اند یا اکثریت هواداران فدرالیسم از فدرالیسم قومی فاصله نگرفته اند، دیگر از موضع سیاسی جمهوری فدرال در ایران حمایت نخواهم کرد. بازهم تکرار میکنم مسأله ایران، کشور سازی نیست که حالا بخواهیم چهار استان را ادغام کنیم و کردستان تازه ای بسازیم که بعداً به کردستان بزرگ پژاک برسد (4).

این دیدگاه ها در مورد آذربایجان دنبال شد و یک نسل نابود شد. این راه غلط را دوباره آزمایش نکنیم. مسأله عملی بودن یا نبودن مطرح نیست. مسأله این است که این ها راه غلطی برای هر نیروی جنبش دموکراتیک ایران است و انرژی جنبش را بجای سوق دادن به دموکراتیزم به سوی تنفر قومی می برد. حزب پژاک نمونه زنده آن را در ترکیه نشان داده است و ایران تازه با مسائل ترکیه روبرو نیست که این شعبه پژاک یا کومله یا حزب دموکرات کردستان یا کنگره ایران فدرال برای مردم ایران تجویز میکنند. این کارها ربطی به آزادیخواهی برای ایران ندارد و جنبش نوپای سکولار و دموکراتیک ایران را نابود میکند.

___________________________________

* این مطلب ضمیمهء شمارهء 11 کتاب الکترونیک «کردها و شکل گیری دولت مرکزی در ایران - ویرایش دوم» بقلم سام قندچی است که در 5 آذر 1384 – (25 نوامبر 2005) بر روی اینترنت منتشر شده است. قندچی در مقدمه سال 1384 کتاب می نویسد:

«مقاله زیر تحقیقات نگارنده این سطور درباره تاریخ حضور کردها در دولت های مرکزی ایران،  از زمان تآسیس دولت ماد است.  این نوشتار برای بررسی جنبش های مردمی در کردستان نوشته نشده است،  و آن جنبش ها تنها زمانی ذکر شده اند، که در ارتباط با موضوع اصلی این رساله،  یعنی شکل گیری دولت مرکزی در ایران موثر بوده اند.

«این تحقیقات را مدتها پیش در سال 1981 انجام داده ام، اما هیچگاه این نوشته را منتشر نکردم. این نوشتار را بشکل یک سری در سال 1994 در گروه خبری اس.سی.آیSCI در یوزنت Usenet منتشر کردم.  مطمئن هستم که کارهای پزوهشگرانه زیادی درباره این موضوع شده است.  امیدوارم که این کار قابل استفاده برای محققین کنونی باشد.

«این تحلیل از تاریخ ایران نشان میدهد که چرا دولت فدرال شکل مناسب دولت برای ایران است.  درک خود را از معنای فدرالیسم در ضمیمه شماره 6 این کتاب که در اکتبر 2005 نوشته شده کاملأ تصریح کرده ام، که منظور از فدرالیسم حکومت قومی نیست، بلکه منظور «کنترل و توازن» (checks and balances) در سطوح ایالتی و محلی است هم بصورت دولت ایالتی، هم مجلس ایالتی، و هم دادگاه های ایالتی برای چنین تعدیل دموکراتیک دولت مرکزی میباشند.

«تا آنجا که به موضوع ایجاد دولت کردستان بزرگ مربوط میشود، معتقدم که حتی اگر کردها از ایران، عراق، ترکیه، سوریه، و غیره جدا شوند، جداً شک دارم که کردها بتوانند *یک* دولت شکل دهند.  حتی اگر جدائی اتفاق افتد، نتیجه تعدادی دولت های کرد خواهد شد، همانگونه که ما اکنون تعداد زیادی دولت های عرب در منطقه داریم، و تمام تئوری های پان-عربیسم هیچگاه نتوانستند که یک دولت متحد عرب ایجاد کنند.

«تا آنجا که به جدائی مربوط میشود،  کردستان عراق، بخاطر وجود چاه های زیاد نفت در کردستان عراق، سخت ترین شرایط را خواهد داشت.  به عبارتی، کردستان عراق مانند خوزستان ایران است.  همانگونه که ایران هیچگاه به خوزستان اجازه جدائی از ایران را نخواهد داد، عراق نیز در صورت اجازه دادن به کردستان برای جدائی، خیلی از دست میدهد.  دوباره بگویم که باندازه کافی درباره کردستان عراق نمیدانم که در این باره نظر دهم که چگونه توسعه خواهد یافت و یا اینکه چه به نفعش است.شخصأ فکر نمیکنم که به نفع کردستان ایران است که از بقیه ایران جدا شود.  اگر چنین جدائی اتفاق افتد، کردستان ایران به کشوری فقیر نظیر افغانستان کنونی مبدل میشود.

«همانگونه که در این رساله نشان داده ام، کردستان های ترکیه، عراق، و سوریه، همه بخشهای امپراطوری عثمانی بوده اند و توسعه اقتصادی و سیاسی مجزا از کردستان ایران داشته اند، حتی پیش از صفویه، و از مدتها قبل از صفویه، آنها جدا از کردستان ایران زندگی کرده اند.  در واقع، حکومت اردلان ها در کردستان ایران به زمان مغولها بر میگردد، حتی پیش از سقوط عباسیان. تا آنجا که به کردستان های عراق یا ترکیه مربوط میشود، و اینکه آیا اتحاد آنها در یک کشور واحد بنفعشان باشد، یا که چه راهی برایشان بهترین راه است، واقعأ نظری ندارم  نتیجه گیری هایم درباره کردستان ایران است، که معتقدم بیشترین منفعت را از بودن در یک دولت فدرال در ایران خواهد برد، و بسیار میتواند از دست بدهد، اگر که بخشی از هر طرحی برای قرار گرفتن در یک کردستان بزرگ  شود.»

** این ضمیمه با این مطلب آغاز شده است: «با اینکه این موضوعات را از نظر تئوریک بارها مفصلاً بحث کرده ام اما مجبورم دوباره به روشنی بیان کنم هرچند جریانات مورد خطاب این بحث با استفاده از نام های مستعار در اینترنت سعی در ترور شخصیت دارند بدون آنکه  رهبران آنها در بقایای حزب دموکرات و کومله و کنگره ملیت های ایران فدرال که سردمدار این برنامه های ایران برانداز هستند،خود پاسخ گوئی کنند. از سوئی در تشکیلاتهای فرونت تلویزیونی و رادیوئی شان تظاهر به ایراندوستی میکنند اما از سوی دیگر مخالفت علنی با برنامه های ایران براندازشان را با ترور شخصیت از طریق نام های مستعار پاسخ میدهند تا مسؤلیت مواضعشان را مستقیماً برعهده نگیرند. مخالفت با برنامه های این گروها برای درهم شکستن ایران در نفرت قومی ارتباطی به ناسیونالیسم ندارد که به همان اندازه با آن مخالفم(5).

1. http://www.ghandchi.com/535-FederalismeOstani.htm

2. http://www.ghandchi.com/495-HaleMasalehMeli.htm

3. http://www.ghandchi.com/700-KurdsIran.htm

4. http://www.ghandchi.com/478-GreaterKurdistanPanacea.htm

5. http://www.ghandchi.com/480-28mordad.htm).

بازگشت به خانه