تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

1 خرداد ماه 1402 - 22 ماه مه 2023

 در کمینگاه دیو

ابراهیم هرندی

یکی از بازتاب های سیاستِ خارجی حکومت اسلامی ایران، سونامی رسانه ای چهار جانبه و فراگیری ست که برای روانگردانی و فریبِ مردمان ایران از درون  و  بیرون  در غُرّش و فوّارش است. سویه ی نخستِ این سونامی کشورهای غربی، بویژه امریکا و انگلیس هستند که از افتادنِ ایران در چنبرِ استثمارِ روسیه و چین نگران اند و امیدوارند که مردم ایران با برچیدنِ حکومتِ اسلامی، معادلاتِ موجود را برهم زنند و ایران را – که از نگاه آنان بازارِ از دست رفته ای ست- به آنچه آنان “بازارِ آزاد” می نام اند، برگردانند. انگلیسی ها اگرچه همیشه با آمدن دموکراسی به ایران مخالفت بوده اند، اما در دوسده ی گذشته، ایران را کشوری یکپارچه می خواسته اند. این سیاست هم ریشه در رقابت های تاریخی آنان با روس ها در گذشته داشته است و هم از آنرو که ایران بزرگترین کشور در خاورمیانه است و نیز این که سروکله زدن با یک حکومتِ قدرتمند مرکزی در کشوری مانند ایران را بهتر و آسانتراز گفتگو با سرانِ آل ها و ایل ها و گروه های دینی و قومی و سیاسی می دانند.(۱)

این سیاست را امریکا نیز پس از جنگِ جهانی دوم پی گرفت. پس از انقلاب ۵۷، هنگامی که در پی اشغالِ سفارتخانه امریکا در تهران، گروگان های امریکایی با چشم بند جلوی دوربین های تلویزیون های جهان نمایش داده شدند، سناتوری پرسیده بود که چرا امریکا که بزرگترین ابرقدرت جهان است و توانایی زیادی در بازآراییِ نقشه جهان دارد و در همه جا بعنوان نیرویی مثبت و نیکو برای گسترش آزادی و آبادی دخالت می کند، اجازه داده است که کشوری به پهنا و گسترای ایران، در چنان نقطه ی استراتژیکی یکپارچه بماند و امروز با دیپلمات های ما چنین کند؟ چرا کسی ریسک چنین رخدادی را پیش بینی نکرده بود؟. مرادِ آن سناتور این بود که چرا امریکا تاکنون ایران را از هم نپاشیده و به کشورهای کوچکتری تقسیم نکرده است. این پرسش در آن زمان، گفت و نوشت های زیادی را دامن زد. اما بسیاری از کسانی که در این باره در رسانه های همگانی گفتند و نوشتند، برآن بودند که ایران همیشه پایگاه سرمایه داری غرب در خاورمیانه خواهد ماند و آنچه بنام انقلاب در ایران روی داده است، پدیده ای زودگذر خواهد بود و ایران همچنان در آینده، پایگاه بزرگی برای امریکا خواهد بود. این نگرش، ریشه در سیاستی داشت که دنباله ی سیاست انگلیس در سده ی گذشته درباره ایران بود.

سویه ی دومِ این سونامی، برخی از کشورهای همسایه ی ایران مانند؛ عربستان سعودی، ترکیه، آذربایجان و آنسوتر اسرائیل است. این کشورها هم از سیاست های خارجی ایران زیان دیده اند و هم چون سه تا از آنها، در زمزه ی بزرگترین کشوهاری خاورمیانه هستند، رقابت استراتژیک با ایران دارند و در آینده نیز خواهند داشت،. این کشورها خواهان تقسیم شدنِ سرزمین ایران به چند کشورک دست نشانده هستند. پروژه های رسانه ای و سایبری آن ها نیز در راستای این هدف پیگیری می شود. بخش دیگرِ این پروژه ها، کوشش در پیشگیری از پیدایشِ هرگونه نهادِ مدنی در راستای جامعه ی مدنی و نزدیک شدنِ مردم ایران به دموکراسی ست.  

سویه ی سوم سونامی کنونی از جانب روسیه و چین بسوی ایران سرازیر می شود وهدف بنیادی آن پشتیبانی از حکومت کنونی ایران و نیز آلوده کردنِ گستره همگانی برای ریشه کن کردنِ امید مردم به آینده است. حاکمان روسیه سده هاست که سودای تسخیر ایران را دارند و روزگار کنونی را بهترین زمان برای زمینه سازی رسیدن به این آرمان تاریخی خود می دانند.(۲)

اگر حکومت روسیه، خمینی را از پروژه ی کودتای نوژه آگاه نکرده بودند، پرونده ی حکومت اسلامی در همان زمان بسته می شد. نیز اگر پشتیبانی های چین و روسیه در سازمان ملل نمی بود، شاید این بساطِ ننگ و نکبت آخوندی در همان اوان برچیده شده بود.

سویه ی چهارم این سونامی درونمرزی ست. سردمدارانِ حکومت اسلامی ازآغاز، با فریب و نیرنگ به میدان آمدند و نه تنها همه ی رسانه های همگانی کشور را بوق های تبلیغاتی انحصاری سیاست های خود کردند که نهادهای آموزش و پرورش و دین و ادبیات رسمی و فولکلور و فرهنگ عامه را ابزارِ بنده پروری و برده پرواری کردند. آنچه این سویه از سونامی فرهنگیٍ فریب و گیجی و گمراهی را از سه شاخه دیگر جدا می کند، ناکارآمدی و ناشیگری اداره کنندگان رسانه های حکومت است که توانسته اند مردم را از اسلام و انبیا و اولیا و هرگونه دین و مذهبی بیزار کنند و آنان را بسوی رسانه های فارسی زبان بیگانگان برمانند. آنچه نیز هرچهار گروه را به هم پیوند داده است، دشمن انگاشتنِ ایرانیان و کوشش در گمراه کردن آنان است.

پی آیندهای کمپین رسانه ای همه جانبه ای که اکنون مردمان ایران را هدف گرفته است، پیش بینی نمی توان کرد. اما برخی از بازتاب ها و برآیندهای آن را بروشنی می توان دید. یکی این که اکنون انگار هیچ گونه باهمی و همدستی و همراهی و همکاری میان ایرانیان شدنی نمی نماید و هر گردهمایی با شتاب به از هم گریزی کشیده می شود. دیگر این که پرسش های بسیار ساده برای بسیاری از مردم در – گستره ی همگانی – پاسخ های ناراست و نادرست می گیرند. یکی دیگر نیز دسته بندی کردن مردم و بسته بندی کردن هر دسته با برچسبی باردار است، مانند؛ پنجاه و هفتی، برانداز، روشنفکر، رژیمی و….

این رشته سری دراز دارد و می توان درباره ی آن سخنان بسیار گفت و نوشت. اما پرداختن به آن نه کارِ من است و نه در این یادداشت کوتاه می گنجد.  

________________________________

1. راه انداختنِ «سونامی رسانه ای برای روانگردانی» کار تازه ای نیست و ریشه ای تاریخی دارد. هم اکنون امریکا و چین درگیر چنین پروژه هایی هستند و پروژهء براندازی حکومت ایران را باید با چشمداشت به برنامه های جنگ رسانه ای آن دو اَبَرقدرت در گسترهء جنگِ سرد بررسی کرد. نکتهء نگران کننده در پیوند با ایران این است که از سویی این پروژه های بسیار پیچیده، پنهان و روشمند، با تکنیک های فریب و تئوری های بازی و سناریوهای اما و اگر با کاربردِ هوش مصنوعی پیگیری می شوند و، از سوی دیگر، فرهنگ اسلامی در ایران، در چهار دههء گذشته، ریشهء اندیشهء انتقادی را سوزانده و پروای پرسشگری و درنگ را از بسیاری از مردم گرفته است.

2. نگاه کنید به این ویدئوها

https://www.youtube.com/watch?v=b_8zULEJ7e8

https://www.youtube.com/watch?v=5ueMRsP1iXw

بازگشت به خانه