تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

8 خرداد ماه 1402 - 29 ماه مه 2023

روندهای زيست پردازِ سکولار

ابراهیم هرندی

سکولاريسم مَنِشی زیستی ست که ریشه در شيوهء نگرشی تاريخی دارد؛ نگرشی که از چشم انداز آن، انسان پالايشگر، ويرايشگر و آرايشگرِ گیتی می ‏تواند و بايد باشد؛ نگرشی که از خِرَد انسانی مايه‏‏ ور می شود و انسان را تنها دارنده و راننده‏ء هوشيار هستی می‏ شناسد. از چشم ‏اندازهای کهن، انسان نيز چون ديگر پديدارهای گيتی در چنبر نيروهای ماورائی اسير است؛ گاه اين نيرو خدايی توانا است و گاه سرنوشت، شانس، اختران آسمانی و یا خداواره ‏هايی زمينی. اين نيروها انسان را از تلاش خود-خواسته باز می ‏دارند و هماره يادآور اين نکته‏ می شوند که تنها راه رستگاری، دل سپاری بدانان و پيمودن راه آنهاست. کسی که به سرنوشت ايمان دارد، کوشش در به سازی زندگی و رويدادهای آن را بيهوده می ‏داند و بر آن می‏ شود که؛ "هرچه بايد شود، آن خواهد شد". برای وی کوشش در دگرگون کردن زندگی، رويايی کودکانه است.

اما انسان سکولار، جهان را ميدانِ کوشش‌ها و آزمايش ‏ها و رزمايش‏ های خود می ‏داند و بر آن است که همهء پديدارهای هستی ترکيب و يا آميزه‏ای از عنصرهايی است که در جدول مندليف آمده اند. رفتارهای گوناگون اين سازه‏ ها تنها در چارچوب قوانين فيزيک، شيمی و زيست شناسی شناسایی پذير اند. جهانِ اين گونه نگرش، از وجود خدا و ديو و فرشته تهی ست و نگرنده‌ء آن نيز تنها خود را يگانه نيروی آگاه و آزاد در جهان می‏ داند و بی هيچ هراس و واهمه‏ ای به بلندا-پستِ آن سرک می‏‌کشد و آن را، به گونه‏ ای که دوست می ‏دارد، دگرگون و بازآرايی می‏ کند. انسان سکولار، تنها انسانی ست که در پرتو خودباوری خويش، به خود و جهان هدف می‏ دهد. در نگرش‏ های ديگر، هدف‏ ها افسانه‏ ای ست. يکی می‏ خواهد انسان را به کمال برساند و ديگری نويد باز کردن "چشمِ دل"، به او می ‏دهد.

پنداره‌ء "جهان- برای- انسان"، که زمينه ساز نگرش سکولار است، رويدادی تازه در گستره‌ء گيتی‏ است. اين رويداد با دگرگون کردن جهان پس از انقلاب صنعتی اروپا، روندهای تازه ‏ای در زيست- سازه ‏های انسان پديد آورده است که براستی شگفت انگيز است. نمونه ‏ای از اين چگونگی، آغازِ روندِ افزايش سن انسان است. در سدهء شانزدهم ميلادی ميانگين سن در انگلستان 30 سال بود اما امروز به بيش از 80 سال رسيده است. در آن روزگار، از بيست فرزند هر خانواده‌ء انگليسی، تنها سه نفرشان به 20 سالگی می‏ رسيدند، اما امروز از هر هزار کودک، تنها پنج نفر در زير بیست سالگی به مرگ طبيعی از جهان می‏ روند. در امریکا، مرکزِ سرشماری پيش بينی کرده ‏است که در سال 2100 ميلادی نزديک به پنج مليون و سيصد هزار نفر سالمند ِ صد و چند ساله در آن کشور زنده خواهند بود.

روند ديگری که با هنگامه‌ء مدرنيسم همزمان بوده است، افزايش روز‏افزون قد و وزن مردان و زنان در کشورهای صنعتی‏ است. پژوهش ‏های چندی در اين باره نشان داده است که قد و ورزن مردم در اروپا و امريکا در سه نسل گذشته رويش چشم گيری داشته است و در هر دهه چند سانتيمتر به ميانگين قد و چند کيلو به ميانگين وزن انسان اروپايی افزوده شده است. چند پژوهش ديگر نيز نشان داده است که سنِ کردارهای جنسی در انسان اروپايی در دويست سال گذشته افزايش يافته است و اکنون کارايی جنسی در 60 سالگی و 70 سالگی در هيچ يک از کشورهای صنعتی جهان شگفت‏ آور نيست.

این چگونگی را در سرزمین های دیگر، مانندِ تایوان و کره‌ء جنوبی نیز می توان دید. پژوهش های تطبیقیِ دامنه داری در پیوند با دگرگونی های زیستی در کُره جنوبی و مقایسه‌ء آن ها با کُره‌ء شمالی، پس از جنگ و دو پاره شدنِ کره، نشان داده است که چگونه دسترسی بهتر و بیشتر به خوراک و نوشاک های گوناگون و خدمات بهداشتی، بهزیستی و رفاهی، بیماری های بومی را کاهش می دهد و بسیاری از آن ها را ریشه کن می کند. هم نیز این نکته که داشتن حق انتخاب در رفتارها و کردارهای روزمره، تا چه اندازه در بهداشت روانیِ انسان موثر است.(1)  

اين روندها را "روندهای زيست- پرداز سکولار" بايد ناميد.(2) اهميت اين چگونگی در آن است که نگرشی ذهنی - مَنشِ سکولار - کليد دگرگونی در پديدارهای زيستی (سن و قد و وزن) می‏ شود. باور همگانی در گستره‌ء زيست شناسی هماره بر آن بوده است که فرهنگ و رفتارها و کردارهای فرهنگی، همه برآیندهائی از ژرف ساخت روانی انسان است و ريشه در ذات ماندگاری جوی او دارد. برای نمونه، زيست شناسان می گویند که اگر مهربانی، انسان دوستی، امنيت، آسايش، آزادی، آبادی و  شادی در همهء فرهنگ ‏ها ارزشمند و ستودنی‏ است، برای آن است که همهء اين‏ها به ماندگاری بيشتر انسان در جهان و سازگاری بهترِ نژادِ او کمک می‏ کند، پس طبيعت، پرورش اين گونه رفتارها را ميدان می‏ دهد. نيز اگر کشمکش و ستيز و آتش سوزی و درد و شتاب و کلافگی و آسيمه‏ سری بد است، برای آن است که اين همه انسان را به مرگ نزديک می ‏کند. از اين رو، زيست شناسان، طبيعت انسان را سرچشمهء رفتارهای و کردارهای فرهنگیِ او می ‏دانند و پيوند ميان طبيعت و فرهنگ را خيابانی يک سويه، از طبيعت جانوران به زندگی فرهنگی آنان می ‏پندارند. اما روندهای زیست پردازِ سکولار نشان داده است که پنداره ‏های انسانی نيز می‏ تواند زمينه ساز دگرگونی‏ های زيستی شود.

روندهای زيست پردازِ سکولار، ريشه در نگرش انسان مدرن به هستی دارند. هنگامی که انسان دريافت که تن او نيز پيرو قوانين طبيعی جهان است، توانست با شناساییِ به راه های دانش-بنیادِ بهزیستی، تن و جان خود را به شیوه‌های روش مندی ویرایش و آرایش کند. این روند اکنون بجایی رسیده است که دستبرد و دگرکون کردن اندام های انسان نیز پذیرفته شده است و آدمی به آسانی می تواند ریخت خود را – از اندازه ی بینی و چشم و گوش لب و دندان گرفته تا کشالهء ران و قوزک پای خود دگرگون کند.

با آغازِ انقلاب صنعتی اروپا، آگاهی از وجود زيندگان زيان مندی چون ميکروب‏ ها، قارچ ‏های ميکروسکوپی و پدیده های دیگری مانندِ ویروس‌ها سبب شد که بهداران در انگلیس به دولت پیشنهاد کنند که آب شهر را تصفيه کند و از مردم نیز خواستند که نوشیدنی ها را پاستوریزه کنند و خوردنی ها را از دسترس ریزکانِ میکروسکوپی دور بدارند و با پاکيزه‏ داری تن و خانه و شهر و بيابان و جنگل، ميدان را برای ماندگاری نسل خود در جهان بازتر کنند.

گفتنی‏ ست که روندهای زيست پرداز سکولار، يعنی افزايش سن، قد، وزن، و نیز آگاهی از اهمیت بهداشت و توانایی پیشگیری از بیماری‌های خطرناک با آزمایش سالانه‌ء خون، تنها ناشی از پيشرفت ‏های دانش پزشکی نبوده است، بلکه پيدايش آب لوله کشی و کُنترل فاضلاب شهری، پيدايش دستگاه‏ های سرد و گرم کن، مانند آبگرم- کُن و بخاری بی دود و شوفاژ و کولر و يخچال و فريزر در خانه ‏ها، مهمانخانه‏ ها، کارخانه ‏ها و جاهای همگانی و نیز بيرون بردن پسمان‏ ها و خاشاک و خاکروبه از شهر و نيز آگاهی مردم از وجود ميکروب و ويروس و پی بردن آن‌ها به اهمیتِ بسته بندی و نگهداری بهترِ خوراک و نوشاک، را نيز در اين روندها بايد بسيار کارساز دانست.

روندهای زیست-پردازِ سکولار، روندهایی هدف دارند و می ‏توانند انسان را تا آنجايی که شدنی ست، در جهان ماندگار و سازگار و پايدار بدارند. اين روندها تازه در آغاز راه اند و دست يابی بيشتر انسان به رازهای ژنتيک ياخته‏ ها با کمکِ هوش مصنوعی سبب خواهد شد که انسان در آينده ‏ای نزديک بتواند با پرداژش ژن‏ های خود بسياری از مرزهای طبيعی را بشکند و محدودیت ها را بردارد و بر توانايی‏ های خود بيافزايد. نيز با گسترش ژن‏-درمانی، ای بسا که انسان در آينده ‏ای نزديک بتواند بسياری از دردهای بی‏ درمان کنونی را درمان کند و زمينهء پيدايش آن‏ها را سال ‏ها پيش از بروزشان از ميان ببرد. این امکان را پیدایش پدیدهء دگرگونسازِ هوشِ مصنوعی بسیار آسان تر خواهد کرد.

هم اکنون، با بررسی کارايی ژن‏ های هر جانوری، به آسانی می‏ توان لغزش ‏ها و پرتگاه ‏های ژنتیکِ آيندهء آن جانور را پيش بينی کرد و سال‏ ها پيش از رسيدن سن هر ژن به لبهء آن پرتگاه ‏ها، به ادیت کردن و روئینه سازی آن پرداخت. برای نمونه، اگر ساختار ژنتيک کسی از دريافت و برداشت ويتامين يا کلسيم و يا آهن از خوراک و نوشاک ناتوان است، می‏ توان دريافت که اين کمبود در آينده به چه بیماری‏ هايی کشيده خواهد شد. اکنون با آگاهی از اين چگونگی، می‏ توان به پيش‏گيری زمانمند بسیاری از بیماری های در راه پرداخت. همچنين می‏ توان ژن‏ های بدخيم بيماری‏ زا را شناسايی کرد و آن‏ها را از فهرست ژن‏ های نسل‏ آينده بيرون زد. فراتر از آن‏، با ژن پردازی می ‏توان برخی از ويژگی‏ های فيزيکی کودک آينده خود را برگزيد، يعنی که رنگ چشم و مو و پوست و بسياری ديگر از ويژگی  ‏های تن او را به دلخواه خود ساخت.

بله، انسان کنونی در پگاه روزگار ژن پردازی می‏ زيد و راه دور و درازی در پيش دارد. هنوز اين دانش در اوان راه خويش است و از الفبای آغازين خود فراتر نرفته است. اين رشته، با شناسايی بازتاب‏ های کارکرد ژن ‏ها در تن انسان، به نقش آن‏ها در ساختار روانی وی نيز خواهد رسيد تا تومار ناخوشی‏ های روانی انسان را در هم بپيچد. از هم اکنون پژوهش‏ های بسيار شگفت و ارزنده ‏ای، دربارهء پيوندهای خوراک و نوشاک و ژن و زيسبوم زيندگان، نشان داده است که با مديريت برنامهء خورد و نوش می ‏توان بر بسياری از نگرانی‏ ها و آسيمه سری ‏ها و دلواپسی‏ ها و واهمه ‏های بی نام و نشان چيره شد. در آينده، با پيشرفت‏ های بيشتر رشته ژن- درمانی که شاخه ‏ای از درخت دانش ژن پردازی ست، با کمک هوش مصنوعی، درمانگری تن و روان انسان و جانوران تعريف‏ هايی دوباره خواهد يافت.

ساختار ژنتيک انسان، از آغاز برآيش وی تا کنون، ساختاری طبيعی بوده است که تنها در واکنش به نيازهای زيستبومیِ وی اندک اندک شکل گرفته است. اين ساختارِ واکنشی در آينده در راستای گزينه‏ های فردی بازسازی و بازپردازی خواهد شد و انسان را، چونان الماسی که در کارگاه الماس ترشی ويرايش و پيرايش و آرايش می‏ شود، بازپرداختی ژنتيک خواهد کرد. من از هم اکنون روزی را می ‏بينم که آيندگان زمان ما را روزگار "آدميان طبیعی و ناپرداخته و زُمخت و بد ریخت" خواهند خواند، آن سان که ما پيشينيان را "دقيانوسی" و "قرون وسطايی" و "عصرحجری" می‏ خوانيم .

__________________________________

1. البته تفاوت های نمایه های سلامت و روندهای زیست پردازِ سکولار را در مقایسه‌ء دارایان و تهیدستان در همهء سرزمین ها می توان دید.

 https://www.nationmaster.com/country-info/compare/North-Korea/South-Korea/Health

2. در فرهنگ دانش ریست شناسی، گفتمانی بنام روند سکولار (Secular Trend) هست که اشاره به روندهای کُند و پيوسته در زيست شناسی دارد. اما آنچه من در اينجا می گويم، درباره‌ء بازتاب انديشه‌ء سکولار در برآيندهای زيستی ست.

بازگشت به خانه