تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
انفجار یک بمب ساعتی کار گذاشته در «منشور مهسا»
شهرام خلدی
در شش ماه گذشته، جناب مهتدی تمام تلاش خود را کردند که با ابهام گفتمانی و دستاویز حقوق اتنیکی، بر اهداف واقعی استقلال طلبانهء خود و همرزمان شان سرپوش بگذارند، «انقلاب ملی ایران» را گروگان گرفته و، با مهندسی گذار در جهت منافع ایدئولوژیک خود، چارچوب ایده آل از پیش ساختهء خود را بر «حق تعیین سرنوشت» تک تک شهروندان در دوران گذار تحمیل کنند. در این میان، ایشان و همپالگی های ناسیونالیست قومی ایشان، به نام عبارت مجعول "ستم ملی"، با همبستگی ملی و تمامیت ارضی و ملت تاریخی ایران و تمامیت ارضی و جنبش تاریخی مشروطه ایران به ستیز برخاستند. اما اکنون بمب ساعتی "یکپارچگی سرزمینی" و "حقوق اتنیکی" که جناب مهتدی در «منشور مهسا» کار گذاشته بودند به شکل جنگ داخلی "اتنیکی" منفحر شد و رهبران «ناسیونالیسم قومی» باید مسوولیت خونریزی میان میلیشیاهایشان را بر عهده بگیرند.
«تمامیت ارضی» یعنی «تجزیه ناپذیری». "یکپارچگی سرزمینی" بار حقوقی تمامیت ارضی را ندارد. تمامیت ارضی نه مقدس است نه امر قدسی است. تمامیت ارضی یک اصل زیربنایی برای تضمین همهء حقوق شهروندی و تضمین دسترسی همهء منابع کشور، در چارچوب جغرافیای سیاسی، تاریخی، اجتماعی و اقتصادی کشور، و در چارچوب یک قلمرو سرزمینی، در حقوق بین الملل به رسمیت شناخته شده است.
تا وقتی که احزاب «قومی» (چیزی در فارسی حقوقی به نام «اتنیک» نداریم) در باتلاق نوستالژی حکومت پیشه وری و جمهوری مهاباد (که تحت پرچم نیروی اشغالگر امپریالیسم شوروی بر پا شدند) غرق هستند و این حکومت ها را در منشورها و مرامنامه هایشان مبنای بنیادگرایی قومی و ناسیونالیسم ملیت گرایانه قرار می دهند، در گفتمان و کنش سیاسی خود عملا همهء مردم ایران، از هر قوم و زبان، را گروگان جدایی طلبی شان کرده اند- آن هم در چارچوب مرزهایی که خود ایشان بر سرش اختلاف دارند (نگاه کنیم به دعوای موجود بر سر آذربایجان غربی و حوزهء دریاچهء اورمیه).
جناب مهتدی، با پذیرش تمامیت ارضی اما مشروط به تجزیهء ایران به واحدهای مجزای زبانی که در آن آموزش و پرورش هر منطقه زبان اصلی اش زبان آن منطقه و زبان دوم اش فارسی باشد، عملاً راه را برای نگارش تاریخ های "ملیت محور" که بطور تاریخی در همهء این کرهء خاک همبستگی ملی را تخریب و ناسیونالیسم قومی را ترافرازنده می کنند، این پرسش ها را پیش می کشند که:
- آیا در چنان کشور چهل تکه ای ایشان خواهان تجزیه شدن ارتش به گردان ها و هنگ های مستقل بر اساس زبان و قومیت نخواهد شد؟
- آیا با این پیش شرط و تجزیهء ایران به کنفدراسیونی از واحدهای اقتصادی، آموزش و پرورشی و مالی خودمختار، عملا حق دسترسی برابر به فرصت های اقتصادی (mobility) یک کرد یا عرب یا ترک برای کار در پالایشگاهی در اهواز و تبریز و کرمانشاه (که ممکن است از نظر تخصصی شایسته تر از رقیبی که زاده آن مناطق است باشد) را مورد تجاوز قرار نخواهند داد و موجب ارتقاء پارتی بازی قومی (ethnic nepotism) نخواهند شد؟
- آیا به رسمیت شناختن "اتنیک" یا "ملیت" در حقوق بین الملل مبنای حقوقی برای خواستار استقلال شدن را فراهم نخواهد آورد؟
عبدالله مهتدی در همه جا دوگانه گویی کرده و خواسته اند که واقعیت رادیکال ناسیونالیسم قومی موجود در میان احزاب مسلح کرد را سر بپوشانند. اما فاجعهء جنگ اخیر میان فرقه ای یک توفان در فنجان چای نبود. دوگانه سوزی و رو راست نبودن امثال جناب مهتدی و دیگر رهبران اریستوکرات کُرد، که فرزندان بانیان جمهوری دست نشانده مهاباد بوده و هستند، باعث این انفجار درونی شد.
در مناظره ام با جناب داعی در برنامهء چشم انداز، به مجری گری خانوم ثابت، به این موضوع که حتی همان اقلیم کردستان هم از کردهای ایران هرگز دفاع نکرده اشاره کردم. و شوربختانه دیری نپایید که شاهد از غیب رسید و این دو جوان در آتش فرقه گرایی قومی جاه طلبانهء رهبران ناسیونالیست قومی شان سوختند. (و همینجا یادی کنیم از مصطفی سلیمی، که او را «اقلیم کردستان عراق» به رژيم اسلامی مسترد کرد و بوسیلهء آن رژيم اعدام شد).
فرافکنی سیاسی نارنجکی است که این ناسیونالیست های قومی در سنگر خود منفجر می کنند.
حال آیا این ناسیونالیست های قومی که، با اسب تروآی فدرالیسم سودای انجام رفراندوم استقلال در یک دهه پس از سرنگونی جمهوری اسلامی را در سر می پرورانند (تا، مثلاً، با کردهای عراق روزی کنفدراسیون بسازند و آرزوی دکتر عبدالرحمان قاسملو در کتاب "کردها ملتی بدون یک کشور" را به تحقق برسانند) از ما مستند می خواهند؟
کافی است که منشور احزاب شان و خواست هایشان برای داشتن نمایندگی دیپلماتیک مستقل در خارج از کشور و نیروی نظامی و انتظامی قومی مستقل در چارچوب "ارتش ملی" و بانک مرکزی مستقل (که همه شاخص های یک د«کشور – ملت» هستند و نیز در اسناد گوناگون و گردهمایی هایشان ببینید و بخوانید و بشنوید.
روزی «هوش مصنوعی» به همهء ما این توان را خواهد داد که به سرعت نور ترجمهء کلیپ های یوتیوبی شان با زیرنویس بخوانیم و ریشه های این فاجعه را بیش از پیش دریابیم.
در پاسخ آن نادان های دیگر هم که می گویند فعالیت گروه های ناسیونالیست در فرانسه و اسپانیا جرم انگاری شده است باید گفت که بله شده است اما تا آنجا که فتنه جویی کنند، و گرنه هم باسک ها و هم برتون ها و کاتالان ها روزنامه ها و سایت ها و گروه های ناسیونالیست فعال دارند و کسی مزاحم شان نمی شود. اما اگر از خط قرمز فتنه جویی عبور کنند، نظام قضایی فرانسه و اسپانیا در برابرشان ایستاده است.
https://twitter.com/MENAResearcher/status/1671988323940745223