تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
منشِ سـکولار و کاهشِ نام های خـدا
ابراهیم هرندی
خدای دین های ابراهیمی، هزار و یک نام دارد که هریک اشاره ای به یکی از توانایی های اوست. برای شیعیان، همهء این نام ها در دعای جوشن کبیر آمده است.(1) از آغازِ دوره رنسانس تا کنون، بسیاری از این نام ها برای شیعیانِ باورمند، اندک اندک بی معنا شده است. برای نمونه، با آغازِ انقلاب صنعتی، معنای "صنعت" دگرگون شد و مردم دریافتند که کوه و دره و رود و دریا، پدیده های صنعتی نیستند بلکه برآیندهای خودبخودیِ رویدادها و روندهای طبیعی اند. پیایندِ این دریافت، این اندیشه بود که خدا را "صانع" نمی توان خواند، زیرا که وی مهندسی هیچ صنعتی را پایه ریزی نکرده است. نام های دیگری چون؛ ناظم، قادر، کامل، ناصر و صدها نامِ دیگر را نیز، رشته های دیگرِ علمی و روندها و رویدادهای اقتصادی از سکه انداختند. برای نمونه، هنگامی که پدیده ای بنامِ "بیمه" پیدا شد، دیگر "امید به خدا"، کارایی خود را در داد و ستدهای قانونی از دست داد و اکنون کسی چیزی را با امید به خدا نه می خرد و نه می فروشد، بلکه خریداران از فروشنده، سراغِ بیمه و گارانتی و خدماتِ پس از فروش را می گیرند و فروشنده نیز از آنان گواهیِ قانونی و آشکارِ توان پرداخت. هیچ قراردادی نیز امروزه با جملهء "توکلت علی الله" آغاز نمی شود. اکنون بیمه کردن، شکلی قانونی بخود گرفته است و پیش نیاز بسیاری از قراردادهای قانونی ست. دیگر نه کسی خدا و پیغمبر را بعنوان "ضامن" می پذیرد و نه “ضامن آهو” را.
در روزگارِ ما با پیدایشِ ویروسِ کرونا، نام های "طبیب" و "شافی"، بمعنای درمانگر و شفا دهنده نیز، از لیستِ نام های خدا بیرون زده شد.(2) تا پیش از آن، پیروانِ دین های ابراهیمی یعنی یهودان، عیسویان و مسلمانان، خدای خود را واپسین درمانگرِ بزرگ می دانستند و پیروانی را که از پزشکان ناامید می شدند، بسوی خدا می فرستادند. اما از روزی که پاپ اعظم کاتولیک ها، روبروی دوربین تلویزیونِ واتیکان، واکسن کرونا زد و پیروان خود را نیز به پذیرشِ آن دعوت کرد، باورمندان دریافتند که خدای کلیسای کاتولیک، درمانی برای این ویروس در بساطِ الهی خود ندارد. نیز روزی که ملا علم الهدی بعنوانِ کلیددارِ حرمِ رضوی گفت که؛ "امام رضا هیچ بیماری را درمان نمی کند و تنها اسبابِ درمان را فراهم می کند"، آب پاکی بروی دست بیمارانی که طناب برگردن، درپای پنجره فولادِ نشسته و یا خوابیده بودند، ریخت. یعنی که دکانی بنام "شفاخانهء رضوی" از این پس بسته خواهد بود.
شفا جویی از نیروهای ماورایی در گذارِ تاریخ، دامنه ای به درازای خودِ تاریخ دارد. در افسانه های کهنِ دینی، هر پیامبری معجزهء درمانی ویژه ای داشت، یهودان باور دارند که موسی با کشیدن دست برسر و روی جزامیان آنان را درمان می کرد. عیسویان هم می گویند که عیسی با دمیدنِ نفسِ مسیجایی خود، مرده را زنده می کرد. در روایت های اسلامی نیز آمده است که محمد با فوت کردن به بیماران، آنان را با یک فوت شفا می داد. فراتر از آن، پیروانِ ادیانِ ابراهیمی براین باورند که امامان، قدیسین و علمای بزرگ نیز توانایی شفابخشی دارند. در احادیث و روایات شیعی آمده است که امام جعفرصادق با آب دهانِ خود، نابینایی را بینا کرد. در جهان عیسوی نیز، ادوارد شاه انگلیسی که خود را یکی از قدیسین زمان در سدهء دهم میلادی می پنداشت، ادعا کرد که با سرانگشتانِ خود می تواند هر گونه بیماری را درمان کند. آوازهء درمانگری آن قدیس- شاه چنان بود که روزهای یکشنبه که او به کلیسا می رفت، بیمارانی که از سراسرِ انگلیس برای شفایابی بدرگاه آن حضرت می شتافتند، از درب کاخ تا بیرونِ کلیسای سلطنتی - وست مینستر اَبی - برای ضربِ انگشتی از او بر سر و دست و جاهای دیگرِ خود صف می کشیدند!(3)
با تابشِ آفتاب روشنگری، مردم برای شفایابی به گیاهان و جانوران رو آوردند و در هر سرزمین، افسانه های خرافی چندی دربارهء گیاهان دارویی و گوشت های درمانبخشِ برخی از جانوران پیدا شد. در آن دوران، پندارهء همگانی برآن بود که همهء گیاهان، سبزیجات و میوه ها، سودِ درمانی خود را با رنگ و شکل ظاهرشان نشان می دهند. برای نمونه، مغزِ گردو که شکل مغز ِ جانوران است، برای سردرد و بیماری های مغزی سودمند پنداشته می شد و گوجه و انار و آلبالو و گیلاس که آبی قرمز دارند، برای درمان بیماری های خونی تجویز می شد. همچنین، خارِ مُغـَیلان که رشته هایی درهم فشرده داشت را در آب می انداختند تا با باز شدنِ شاخه ها و رشته های بوتهء خشک و درهم گوریدهء آن درآب، دلتنگی و گرفتگی دلِ افسردگان را درمان کند.
در قرون وسطا، موادِ بنیادی همهء داروهای گیاهی در اروپا، الکل، سرکه، زرنیخ، انتیمون و تریاک همراه با گیاهانِ بومی بود.(4) در درمان شناسی شرقی، گذشته ازعسل، گلاب، روغن، زِفت، زالو، موم، سرکه، کهلا، فوتفوته و ادویه های گوناگون بویژه زردچوبه، رُنّاس، عناب، سه پستان، هل، دارچین، سنجد و فلفل، از برخی از میوه ها مانند؛ خرما، نارگیل، لیمو و نیز گیاهانی چون پیاز، سیر، موسیر، بارهنگ، بادیان و زنجبیل کاربردِ درمانی داشت. در آفریقا گیاهان جنگلی و زهرِ خزندگان و در امریکای لاتین موز، پلانتین، قهوه و کاکائو برای درمان بسیاری از بیماری ها بکار می رفت. امروزه تنها چیزی را که پزشکیِ مدرن از درمان شناسی کهن می پذیرد و همچنان سودمند می داند، ورزش و نرمشِ روزانه است.
هنگامی که انسان مدرن، از وجودِ نیروی ماورایی همه دانا و توانایی بنام "خدا" دل برید و دست از او برداشت، به یکباره ناگزیر از بازنگری خویش و بازتعریفِ جهان و پدیده های آن به شیوه ای تازه و با روشی خِرَد-بنیاد و منطق پذیر شد. این چگونگی به آغاز دورانی کشیده شد که در آن بسی بیش از بسیاری از آنچه "دانشِ بشر" خوانده می شد، به موزهء باورهای افسانه ای و ادبیات فولکلوریک سپرده شد. آغازِ دورانِ روشنگری، نقطهء صفرِ تاریخ تمدنِ مدرن بود که با بازنگری انسان و زاویهء دیدِ تازهء او در جهان همراه بود. آغازی که در آن انسان فرماندارِ جهان شد و "تغییر" را بجای "تفسیر"، در کانونِ کـُنش های خود نهاد و "پیشرفت" را اساس ارزشمندِ روندهای اجتماعی دانست. بدینگونه، منشِ زیستیِ تازه ای در مغرب زمین شکل گرفت که من آن را، "منّشِ سکولار" می خوانم. این منش دربرگیرندهء ذهنیت، نگرش و همهء کنش ها، واکنش ها، رفتارها و کردارهای روشمند، زمینی و غیرِ دینی انسان سکلولارِ خِرَدگراست. (5)
_____________________________________________
1. قمی، عباس، ۱۳۴۵، کلیات مفاتیحالجنان در این لینکhttp://janat1. ir/mafatih/?id=3
2. در دعای کمیل آمده است؛ "یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ". اى آنکه نامش دوا و یادش شفاست.
3. https://en. wikipedia. org/wiki/Edward_the_Confessor
4. این بیت از نظامی گنجوی، اشاره به این باور در قرون وسطا دارد:
نروید برزمین هرگز گیاهی
که ننوشته ست بر برگش دوایی
همچنین نگاه کنید به لینکِ زیر: