تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
دو ایران متفاوت در یک قاب
س. سمبه
این روزها تصویری در فضای مجازی مدام بازنشر میشود که به راحتی می تواند تفاوت های دو نظام پادشاهی پهلوی و حکومت اسلامی را بدون رد و بدل کردن کوچک ترین پیام و کلامی برای آنها که دوران پهلوی ها را ندیده اند، بازگو کند.
در تصویر سال ۱۳۳۰ ما درخت هایی را می بینیم که - بنا به پیش بینی رضا شاه کبیر- قرار بود در صورت به قدرت رسیدن آخوندها چوبهء دارشان شود اما خب آخوند ویرانگر و ترمیناتورهای ۵۷T صاحب قدرت با رندی کامل این درخت ها را که نماد توجه به محیط زیست هستند، از ریشه خشکاندند تا نشان دهند پیش بینی بر دار کردن آخوندها از درخت های چنار خیابان پهلوی و دیگر خیابان ها هیچوقت به حقیقت نخواهد پیوست؛ اما این رندان گویی نمی دانند در آن روزی که خیلی هم دور نیست، دژخیمان رژيم اسلامی و خامنه ای پدر و پسر سرنوشتی بهتر از قذافی نخواهند داشت و ملت خشمگین کاری با آنها خواهد کرد که آونگ شدن بر درخت های چنار خیابان پهلوی برایشان آرزو شود.
در تصویر سال ۱۳۳۰ ما شاهد فضای سبز و چمن و جوی روان در جلوی خانه ها هستیم. فردی که در سال ۱۳۳۰ با جیک جیک گنجشک ها بر روی درخت ها از خواب بیدار میشده است، معنای خوشبختی را با دلار ۷ تا ۱۲ تومانی کاملا احساس میکرده است و هوای پاک و فرح بخش تهران برایش خود زندگی بوده است؛ اما ۷۰ سال بعد از آن روزهای خوب و روشن که بانو هایده به خوبی از کف رفتن شان را در ترانهء «روزای روشن خداحافظ»، با کلام جادویی شاعر؛ توصیف کرده است، ما شاهد فضایی بی روح و خشن هستیم که در آن نه خبری از درخت و چمن و گیسوی آزاد در باد است و نه خبری از آب و هوا و حتی غذا!
این قاب تاریخی از مقایسه دو خیابان به فاصله ۷۰ سال نشان میدهد که فاصله دو رژیم میهن دوست و بی وطن، تا کجاست و در نبود افرادی که ایران را دوست می دارند، چه بر سر این ملک آمده است.
نسل جوان به خزعبلات و جعلیات تاریخی و پهلوی ستیز اوباش چپ ۱۲+۱ امامی توجهی ندارد چرا که تاریخ این بار قضاوت اش را کرده است و آن کس را که اسب داشت و غبارش فرو نشست را در برابر عملکرد خران حاکم بر ایران، سربلند کرده است.
به این تصویر و فاصله ۷۰ ساله هزاربار نگاه کنید و به حرف هایی که چند سال پیش یکی از این ملایان در توییتر بیان کرد، خوب فکر کنید: «آن روزی که مابریم، خاک سوخته ای باقی خواهیم گذاشت که تا فردای قیامت هر چقدر بدوید هم نتوانید آبادش کنید!»
آبادی دوبارهء ایران خون می خواهد و فداکاری و اراده و امکانات و حمایت بین المللی و رهبری شجاع و جسور و آگاه، در فقدان هر کدام از آنچه که گفته شد، کار فردای ما برای سرنگونی این جرثومه سخت و سخت تر خواهد شد.
اتحاد کلامی و بیانه های مشترک که در این ۴۴ سال اپوزیسیون فرتوت رژيم اسلامی به دنبال اش بوده، ره به جایی نخواهد برد. ما نیاز به همدلی ملی و اتحاد عمل در مبارزات همگانی و تک نفره داریم. اتحاد عملی به صورت انفرادی هزار برابر بهتر از اتحاد کلامی و یا همان وحدت کلمه است که اپوزیسیون فرتوت ۵۷ تی به دنبال تحققش فرسوده گشته است.
راه سرنگونی این نظام مشخص است و هزینه هایش هم معلوم. آغاز این راه و چگونه به خط پایان رسیدنش دست هیچکس نیست. وقتی صحبت از براندازی مشتی لات و اوباش قمه کش و کودک کش میکنیم، باید بدانیم داریم از یک جنگ واقعی پارتیزانی با رژیمی جنایتکار صحبت میکنیم و در این میدان نبرد نه رجزخوانی فایده ای دارد و نه سوسول بازی های رایج یخ در بهشتی با طعم گاندی و ماندلا!
این راه پر پیچ و خم مردان و زنانی میخواهد که شجاع باشند _ که هستند_ اما نقشه راهی که نشان بدهد خون این دلاوران پایمال نمیشود و رهبری که درک درستی از وضعیت و هیولای جمهوی اسلامی داشته باشد، امروز موجود نیست.
مردم هیچوقت در یک نقطه توقف نمی کنند. عبور مردم از خاتمی و بزدلی ها و سست نهادیش نمونه خوبی است برای توپ و تشر زدن به کسانی که فرصت سوزی میکنند و قدر موقعیت تاریخی خویش را نمی دانند.
مردم سرانجام از هر شخص و هر مانعی که با سرعت آنها هماهنگ نباشد، عبور میکنند. همانگونه که در دی ماه ۹۶ نسل جوان با فریاد اصلاح طلب اصول گرا، دیگه تمومه ماجرا و رضا شاه روحت شاد، استخوانهای فسیلان ۵۷ تی را زیر دست و پای خویش خرد کردند ، دور نیست که از بقیه افراد هم عبور کنند.
موسوی و کروبی امروز در فراموشخانه تاریخی به سر می برند چون این دو نفر قدر موقعیت تاریخی که نصیبشان شد را ندانستند و به جای همراه شدن با مردم، به بیضه های طلایی امام جنایتکار دهه شصت آویزان شدند.
عاقب مجاهدین خلق این حقارت ترحم برانگیز که امروز شاهدش هستیم، شد؛ چون در جهل خویش در جا زدند و هیچگونه تغییری را پذیرا نشدند.
هر کس سرعتش با مردم هماهنگ نباشد، زیر دست و پای مردم خرد میشود. این درس تاریخی باید برای همه کسانی که روزگاری محبوب هستند، مدام بازگو شود تا زود بجنبند و از مردم عقب نمانند. حالا این افراد شاهزاده هستند یا قصاب و خبرنگار و دندانپزشک و حقوقدان، فرقی ندارد!