تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
کنجکاوی در یک آمارگیری!
مزدک بامدادان و پاندورا نوری
مزدک بامدادان:
در دانشگاه های آلمان زبانزدی هست که میگوید: «هیچ آماری را باور نکن، مگر اینکه خودت آن را دستکاری کرده باشی!»
حال اگر این آمار را بپذیریم، آنگاه خواهیم دید که:
۱. نزدیک به نیمی از مردم ایران یا خواهان دیکتاتوری هستند، یا با دیکتاتوری مشکلی ندارند!
۲. اصلاحطلبان همگی دموکرات هستند و هیچ اصلاحطلبی اقتدارگرا نیست!
۳. نه تنها چیزی بنام "ریاست جمهوری مطلقه" داریم، که آدم هایی را هم داریم که آشکارا هوادار آن هستند!
در ایران پس از رژیم اسلامی باید بهوش باشیم تا بدانیم چه کسی آمارگیر است، چه کسی آمارساز است و چه کسی آمارباز.
کدام فرزانه خردمندی گفته بود «سخن ها به کردار بازی بود»؟
***
پاندورا نوری
دستکاری آمار در بازار یابی امر شناخته شده ای است. دستکاری آماری کمکی است برای درستکاری نظر افراد عادی که شناخت دقیقی از ارزش کالا ها ی مورد نظر ندارند و معمولا اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند. بعنوان مثال، اگر در صد گرایش به یک کالای بنجل را در سطح یک کالای متوسط قرار دهیم بطور ناخودآگاه ارزش کالای بنجل بالا می رود و / یا به موازات آن ارزش کالای متوسط پایین می آید.
۱) در بازار یابی ناشیانهء جناب ملکی هدف دستکاری ناخودآگاه مردم است. میزان تقریبا همسان درصد اقتدار گرایان «ولایی» و «سلطنتی» این دو را هم خطر و یا هم ارزش جا می زند. از سوی دیگر، در صد مشابه دموکراسی خواهان «اصلاح طلب» و «پادشاهی خواه» کالای بنجل اصلاح طلبی را ارتقا می بخشد.
۲) دعوت به نتیجه گیری زیر:
الف - اقتدار گرایان سلطنت و ولایی، چون در صد مشابه دارند، هم تراز هم هستند و اگر چنانچه موافق اقتدار گرایی نیستیم باید خطر هر دو گرایش را همسان ببینیم.
ب- اصلاح طلبانِ «بی گناه» هم تراز مشروطه خواهان هستند و چنانچه مشروطه خواهی را قابل قبول می دانیم پس اصلاح طلبان هم قابل قبول هستند.
پ- اگر مخالف اقتدار گرایی هستیم «جمهوری خواهی» بهترین گزینه است چون در صد اقتدارگرایان اش پایین و در صد دموکراسی خواهان اش بالا ست.
۳) گند آمار سازی ناشیانه آنجا در می آید که به وضوح نشان می دهد لااقل برای «اصلاح طلبان» معنای دموکراسی مخدوش است. اگر کسانی که در لوای «اصلاح طلبی» چند دهه در مقابل ولایت مطلقه کرنش کرده اند خود را دموکراسی خواه جا بزنند، و هیچ یک خود را موافق اقتدار گرایی ندانند، کمترین نتیجه گیری که می توان کرد این است که اصلاح طلبان از همهء اقشار سیاسی حقه باز تر، بی شخصیت تر، و غیر قابل اعتماد تر هستند.
شخصا از این آمار سازی جناب ملکی سپاسگزارم که حتی اگر هدف اش چیز دیگری بود ولی، بار دیگر، ماهیت اصلاح طلبی ولایی را بر ملا کرد.
۴) ما به این کار می گوئیم «آمار سازی» و خود آمارساز به اقدام خودش واژه «گرد کردن» آمار را می دهد.
پ.ن : مزدک گرامی می توان «جمهوری خواه» و «مطلق گرا» بود. مثل تمام چپول ها.
****
مزدک بامدادان
سپاس از این تحلیلی بسیار جالب. این همان «بومرنگ افکت» است که یک بار دربارهاش نوشتم.
در مورد پ.ن: حتا وحشتناک ترین رئیس جمهورهای دیکتاتور (مثل رژیم اسلامی، رژیم صدام یا اسد) هم ادعا میکنند که پارلمان و انتخابات دارند. یعنی حداقل در ظاهر چیزی بنام "ریاست جمهوری مطلقه" وجود ندارد، در حالی که سلطنت مطلقه یا همان Absolutism یک ترم شناخته شدهء سیاسی است.
از آن خندهدارتر این است که کسی در یک نظرسنجی بگوید «من طرفدار یک ریاست جمهوری مطلقه هستم»!
به نظرم این بحث ابتذال مفاهیم در سیاست ایرانی را باید ادامه بدهیم!
****
پاندورا نوری
اگر مهم ترین مصداق «دین خویی»ی ایرانی ها همین کج فهمی مارکسیسم در ایران باشد می توان به جرئت ادعا کرد که مهم ترین مصداق «ابتذال» هم، در صحنهء سیاسی اصلاح طلبی، در حکومت ولایی است. اصلاح طلبان - که همگان آنها را ضلع «چپ» نظام ولایی به حساب می آورند - کارگزاران ابتذال در صحنه سیاسی هستند و بنام «مردم سالاری» همهء مرزهای بی اخلاقی را در نوردیده و واژه هایی چون مردم سالاری، دموکراسی، اصلاح طلبی و صدها واژه دیگر را به ابتذال کشانده اند.