تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

23 امرداد ماه 1402 - 14 ماه ژوئیه 2023

در پی دالان‌هایی برای کنشگریِ هنرمندانه

امید احسانی

امروز یکی از چالش‌های بزرگ هنرمندانی که به جنبش «زن، زندگی، آزادی» احساس تعهد می‌کنند مسئله‌ی اجرای کار هنری و کسب درآمد بدون رعایت بایدونبایدهای «وزارت ارشاد» است؛ به بیان دیگر، مسئله‌ی خلق و، مهم‌تر از آن، ارائه‌ی اثری هنری بدون «مجوز». اما آیا این هنرمندان در فضای امنیتی ایران توانسته‌اند با پشت‌کردن به این موانع اثرشان را به مخاطب برسانند؟

اگر سینمای بلند داستانی و سریال‌ها را کنار بگذاریم، باید گفت که بسیاری از مستندسازان و تولیدکنندگان فیلم‌های کوتاه‌ در سال‌های اخیر، به‌رغم سختی‌های تصویربرداریِ بدون مجوز در مکان‌های عمومی مثل خیابان‌ها‌ یا مراکز خرید و پارک‌ها، بدون کسب «مجوز ساخت» یا «پروانه‌ی ساخت» کار خود را انجام دادند. در فضای سینمای بلند داستانی هم فیلم‌سازانی همچون جعفر پناهی و محمد رسول‌اف با ساختن فیلم‌های بدون مجوز راه پرخطری را در پیش گرفتند و بهایش را به جان خریدند (البته برخی از فیلم‌های اخیر این دو هنرمند با «پروانه‌ی ساخت» تولید شدند، اما هیچ‌گاه «پروانه‌ی نمایش» نگرفتند). با وجود این، در بستر سینمای بلند ایران تولید و نمایش بدون مجوز تقریباً ناممکن است. اما بسیاری از سازندگان فیلم‌های مستند و کوتاه‌سازان از راه‌های مختلف کوشیدند تا آثار مستقلی ورای قوانین و تکلفات وزارت ارشاد بسازند و بعضاً بسیار موفق بودند. بسیاری از آنها، از جمله زنان مستندساز، در سال‌های اخیر در عرصه‌ی بین‌المللی مطرح شدند.

اما درباره‌ی تئاتر و اجرای زنده‌ی موسیقی مسئله فرق می‌کند. در این فضا مخاطب بناست که هنرمند را «سینه‌به‌سینه» و «نفس‌به‌نفس» به‌شکل زنده ببیند و، بنابراین، تأثیرگذاری این قالب‌های هنری معمولاً بسیار بیشتر است. در اندک مواردی، بودند کارگردانان و نویسندگانی همچون محمد رضایی‌راد که در ده سال اخیر به‌قصد عمومی‌ترکردن تئاتر و اجرای نمایش بدون مجوزْ اجرا را از مکان‌های مشهوری مثل «تئاتر شهر» و سالن‌های مجموعه‌ی «خانه‌ی‌ هنرمندان» به فضاهای شهریِ بی‌نام‌ونشانی مثل خانه‌های متروک قدیمی بردند. در دوران جدید اجرای تئاتر بدون مجوز سخت‌تر و پیچیده‌تر شده، اما جنبه‌ی مهم‌تری پیدا کرده و نمایش‌های متعددی به شکل‌های مختلف با حضور مخاطبان نه‌چندان زیاد اما پیگیر روی صحنه می‌رود.

اما درباره‌ی موسیقی مسئله پیچیده‌تر و حادتر است. مسئله‌ی شرعی یا حرام‌بودن موسیقی، که از ابتدای انقلاب گریبان موسیقی را گرفت، همچنان موضوعیت دارد و یکی از مصادیقش این ‌است که خواننده‌ی زنِ تنها نمی‌تواند روی صحنه برود. بعد از روی‌کارآمدن دولت محمد خاتمی در نیمه‌ی دوم دهه‌ی ۱۳۷۰، جریانی با عنوان «موسیقی زیرزمینی» در موسیقیِ ایران اعلام موجودیت کرد. بسیاری از «زیرزمینی‌ها» در واقع کسانی بودند که پشت درِ وزارت ارشاد مانده و ناامید شده بودند، اما بسیاری دیگر، مثل رپرها و برخی از گروه‌‌های راک و متال، از همان آغازِ کار عطای مجوز را به لقایش بخشیده بودند و بدون مجوز فعالیت می‌کردند و بعضاً اجراهایی هم برگزار می‌کردند.

در سال‌های اخیر بخش عمده‌ای از نسل جدید موسیقیِ «آلترناتیو» ایرانی حتی وقتی آلبوم بدون کلام منتشر می‌کردند رغبتی به گرفتن مجوز نداشتند، چه رسد به امروز که دورانی است زیر سایه‌ی جنبش «زن، زندگی، آزادی». میزان تولیدات موسیقی غیررسمی ایران در سال‌های اخیر چشمگیر بوده و ازقضا خوانندگان زن در این آثار نقش انکارناپذیری دارند، اما اصرار تعداد زیادی از هنرمندان به برگزاریِ اجرای زنده‌ی بدون مجوز در بهار و تابستان سال امنیتیِ ۱۴۰۲ اتفاق ویژه‌تری است.

موسیقی‌دان ایرانی که پیش از این فعالیت رسمی داشته امروز خودش را در بزنگاه مهمی می‌بیند و با چالش مهمی روبه‌روست: آیا باید به روال پیش از مرگ مهسا امینی (و برای برخی به روال پیش از آبان ۱۳۹۸) بازگردد و برای اجرا و انتشار اثرش درخواست مجوز بدهد یا اینکه راه دیگری در پیش بگیرد؟ برخی از بزرگان موسیقی، از جمله محمدرضا شجریان فقید و حسین علیزاده، در دو دهه‌ی اخیر به مسئله‌ی مجوز اعتراض کرده بودند. کوروش یغمایی، چهره‌ی شاخص موسیقی پاپ، هم در سال‌های اخیر هیچ‌گاه برای کسب مجوز درخواستی ارائه نداد. یغمایی، نه در فضاهای رسمی بلکه در فضاهای خصوصی، به این نکته اشاره کرده بود که «چرا کسی باید برای فعالیت هنری به من مجوز بدهد؟» و به همین دلیل در دو دهه‌ی اخیر از انتشار اثر هنری به‌شکل رسمی در ایران بازمانده بود. یغمایی حتی حاضر شد آلبومش را برای مخاطبان داخلی رایگان در کانال تلگرامش منتشر کند و برای مجوز درخواستی ارائه ندهد.

اما در سال ۱۴۰۲ ماجرا متفاوت است: اکنون گروهی از هنرمندان، که خود را به «خون‌های ریخته‌شده» در نیمه‌ی دوم سال ۱۴۰۱ متعهد می‌دانند، عقیده دارند که به‌هیچ‌وجه نباید کسب مجوز از وزارت ارشاد را به رسمیت شناخت. آنها به قیمت روی‌آوردن به شغل‌های دیگری مثل مسافرکشی و کار در کافه‌ها و رستوران‌ها (و در بهترین حالت، تدریس نوازندگی، که البته از همه برنمی‌آید) از فعالیت رسمی خودداری می‌کنند. گروه دیگری هم که خود را با جنبش «زن، زندگی، آزادی» هم‌سو می‌دانند معتقدند که باید «چراغ موسیقی را روشن نگه داشت»، چه با دریافت مجوز برای اجرای صحنه‌ای و چه بدون مجوز (البته گروه اول هم معتقدند که باید فعالیت کرد، اما بدون مجوز). در این میان، گروه دیگری نیز عقیده دارند که تا شرایطِ روی‌صحنه‌رفتن خوانندگان زن مهیا نشود، باید از هرگونه فعالیت رسمی خودداری کرد. این بحث‌ها ثمره‌ی جنبش آزادی‌خواهانه‌ی «زن، زندگی، آزادی» است.

پس از ماه‌های پرفرازوفرود نیمه‌ی دوم سال ۱۴۰۱، که حرکت‌های خیابانی کاهش یافت، متولیان دولتی از هنرمندان موسیقی خواستند که به صحنه بازگردند. در این میان، ابتدا ستاره‌های پاپ فعالیت‌های صحنه‌ای را آغاز کردند. اما امروز حتی فضای کنسرت‌های رسمی هم با گذشته فرق دارد. بسیاری از زنان و دختران بدون حجاب اجباری به این کنسرت‌ها می‌روند و گروهی که به فعالیت رسمی عقیده دارند همین امر را دستاوردی برای موسیقی ایران می‌دانند و معتقدند که نباید صحنه‌ی رسمی را خالی کرد. اما به‌جز ستاره‌های پاپ که عمدتاً با عبور از ممیزی‌های فراوان و با مهر تأیید حکومت، به‌ویژه در دو دهه‌ی اخیر، بلندآوازه شده‌اند، فقط تعداد اندکی از هنرمندان نامدار و مقبول پس از دعوت حکومت روی صحنه رفته‌اند. از عرصه‌ی موسیقیِ کلاسیک ایرانی تنها چهره‌ی شاخص و مقبولی که روی صحنه رفته است علیرضا قربانی است. البته اکنون بسیاری از صاحب‌نظران موسیقی کلاسیک ایرانی (موسیقیِ ردیف-دستگاهی) علیرضا قربانی، همایون شجریان، سالار عقیلی و محمد معتمدی را چهره‌های موسیقی ردیف-دستگاهی نمی‌دانند و آنها را در دسته‌ی موسیقی پاپ طبقه‌بندی می‌کنند، اما به‌هرحال این هنرمندان در فضای موسیقیِ ردیفی پرورش یافته‌اند. علیرضا قربانی، که پیش‌قراول اجرای رسمی است، برای ادای دین به شرایط اجتماعیِ امروز در پایان همه‌ی کنسرت‌هایش تصنیف مشهور «از خون جوانان وطن لاله دمیده است» را می‌خواند.

در این میان، این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که اساتید برجسته‌ی موسیقی ردیف-دستگاهی به‌طور محسوسی سکوت کرده و روی صحنه نمی‌روند. شاید آنها از مجاریِ رسمی اعلام نکرده باشند که نمی‌خواهند از فیلترهای گذشته و با کسب مجوز روی صحنه بروند، اما درعمل سکوت و حاشیه‌نشینی‌شان حاکی از آن است که نمی‌خواهند در شرایط موجود به‌شکل رسمی فعالیت کنند.

روی‌صحنه‌نرفتن هنرمندان موسیقی ــ البته به‌شکل رسمی ــ به بحث مهمی در میان اهل موسیقی دامن زده است و حتی رسانه‌های رسمیِ داخل ایران هم گزارش‌هایی در این زمینه منتشر کرده‌اند. اما بسیاری از هنرمندان موسیقیِ آلترناتیو ایران بیش از گذشته به اجراهای غیررسمی و کافه‌ای دل بسته‌اند. البته نیروهای امنیتی در بسیاری از موارد با این هنرمندان برخورد کرده‌اند. مثلاً اجرای پرسروصدای گروه «داماهی» در کافه‌رستوران «خانه‌ی دوست» در سوم و چهارم اردیبهشت سال جاری و با حضور افراد سرشناسی همچون حسین رونقی و شروین حاجی‌پور درنهایت به پلمپ‌شدن این کافه انجامید. در ماه‌های خرداد و تیر کنسرت‌های بسیاری لغو شد: دومین کنسرت امید نعمتی و گروه پالت؛ مجموعه‌کنسرت‌هایی که قرار بود در «شهر کتاب» خیابان فرشته برگزار شود (کنسرت دلارام کفاش‌زاده و داریوش آذر، کنسرت گروه کماکان، کنسرت بابک خانقلی و...)؛ کنسرت گروه فایو‌گرمز و کنسرت‌های منتهی به محرم در عمارت «لیان» که با همکاری پلتفرم «آرت کرنر» برگزار می‌شد. کنسرت گروه «اتاق»، به سرپرستی بامداد افشار، نیز در حین اجرای زنده متوقف شد. اما تعداد کنسرت‌های لغوشده در قیاس با اتفاقات موسیقاییِ غیررسمی که در حال وقوع است زیاد نیست. بسیاری از هنرمندان به‌شکل خصوصی و با اطلاع‌رسانی به‌شیوه‌ی «سینه‌به‌سینه» روی صحنه رفته‌اند.

در دوران زندیه و اوایل قاجار هنرمندان «سه‌تار» را در عبای‌ خود پنهان می‌کردند تا جانشان به خطر نیفتد و در خانه‌های اشخاص آشنا می‌نواختند. امروز هم هنرمندان می‌کوشند تا با شیوه‌های امن و توسل به شبکه‌های اجتماعی و اعتماد به علاقه‌مندان پیگیر روی صحنه بروند و از طریق کنش اجتماعی درآمدزایی کنند. هجوم نیروهای امنیتی به یک سالن کوچک چندده‌نفری و پایین‌کشیدن نیوشا قربانی، خواننده‌ی گروه «اتاق»، از صحنه نشان می‌دهد که حکومت نفس برگزاریِ این کنسرت‌ها را نوعی تهدید می‌شمارد. وقتی حکومت برای کنترل سالن‌هایی با ظرفیت‌ ۸۰، ۱۰۰ و حداکثر ۲۰۰ نفر به اقدامات امنیتی روی می‌آورد، می‌توان فهمید که همین اجراهای کوچک بدون مجوز هم مؤثر واقع شده‌اند.

مجید سالاری، خواننده‌ی جنوبی‌ای که بخش عمده‌ی موسیقی‌اش ریشه‌های فولکلور هرمزگانی دارد، با مجوز رسمی روی صحنه رفت، اما سومین اجرای او که بنا بود در ۲۵ تیر برگزار شود لغو شد. تهیه‌کننده‌ی این کنسرت در تاریخ ۲۶ تیر به «ایسنا» گفت که دلیل مشخصی برای لغو این اجرا اعلام نشده است.

نباید از یاد برد که مکان‌های دارای مجوز فعالیت فرهنگیِ چندمنظوره، مثل مجموعه‌ی «شهر کتاب»، براساس قانون می‌توانند بدون دریافت مجوز رویدادهای زنده‌ای با مخاطب محدود، از جمله رونماییِ آلبوم و کتاب یا کنسرت‌های موسیقی با حضور حداکثر صد نفر، برگزار کنند. اما امسال حتی این مجموعه‌ها نیز برای برگزاری چنین رویدادهایی با مشکل مواجه شدند. یعنی متولیان دولتی که همین چند ماه قبل از موسیقی‌دانان خواهش می‌کردند تا روی صحنه بیایند امروز حتی کنسرتی با حضور هشتاد مخاطب در شهر کتاب را هم بر‌نمی‌تابند. در واقع، وضعیت اجراهای زنده‌ی موسیقی به‌گونه‌ای است که بخش قابل‌توجهی از هنرمندان، حتی فارغ از مسائل مربوط به جنبش «زن، زندگی، آزادی»، به اجرای غیررسمی روی می‌آورند.

فعالان موسیقی در ایران بر این باورند که تعداد اجراهای غیررسمیِ لغوشده یا متوقف ‌شده کمتر از ۱۰درصد از کل اجراهاست. افزون بر این، در سه ماه گذشته تعداد گروه‌هایی که بدون مجوز به شیوه‌های مختلف روی صحنه رفته‌اند بسیار زیاد بوده است. در دو ماه گذشته گروه‌های موسیقی در سبک‌های مختلفی مثل راک، متال، جَز، فانک و البته موسیقی‌هایی مدرن با سازهای کلاسیک، بدون مجوز و در مکان‌های مختلف، از باغ‌های حوالیِ تهران تا سالن‌های نشیمنِ خانه‌های بزرگ قدیمی و سالن‌های کوچک مرکز شهر، کنسرت برگزار کرده‌اند. در بسیاری از این رویدادها نوازندگان و خوانندگان زن حضور پررنگی داشته‌اند، از خواننده‌ی زن جوانی در سبک جَز که با شاخص‌ترین نوازندگان نسل پیش از خودش روی صحنه رفته تا نوازنده‌ی زنی که در یک گروه متال نواخته و خواننده‌ی زن جوان موسیقیِ کلاسیک که «لید» مدرنی را اجرا کرده است. شاید این یکی از زیباترین شیوه‌های مبارزه با جزم‌اندیشی است که جنبش «زن، زندگی، آزادی» پیش روی موسیقی و موسیقی‌دانان ایرانی گذاشته است.

 

https://www.aasoo.org/fa/articles/4460

بازگشت به خانه