تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

13 شهریور ماه 1402 - 4 ماه سپتامبر 2023

نگاه از فراز سالی درس‌آموز

به برساختِ «زن – زندگی – آزادی»*

بهزاد کریمی

آسیب شناسی در چه چیز؟

جنبش «زن – زندگی – آزادی» در خودش آسیبی نداشت تا بخواهد آسیب شناسی شود. نیروی پیشبرنده‌‌‌اش، از به میدان کشیدن توش و توان خویش هیچ دریغ نکرد، هر چه داشت مایه‌گذارانه در میان نهاد، در جهش و برون‌داد ِ نهان ِ خود چیزی کم نگذاشت و با کوبیدن ِ مُهر ِ خود بر چالش گرهی در کشور، یعنی رویارویی جامعه و رژيم اسلامی، برای آینده‌ء چالش ِ ملی سرمایه‌ء مانا‌ اندوخت. «زن – زندگی – آزادی» را همین بس که ایران برساخت ِ پسا مهسا، همان ایران پیشا ژینا نیست.

نگاه‌هایی که این جنبش انقلابی را با «شکست» توضیح می‌دهند و عامل اصلی را هم در به میدان نیامدن «قشر خاکستری» می‌جویند، اگر هم دچار محافظه‌کاری نباشند دستکم مشکل در شناخت تحولات کشور دارند. این جنبش، نه تنها شکست نخورد بلکه در وسع خود، دستاوردهایی پابرجا و بسیار ارزشمند بر جای گذاشت. در آن، خانه‌های زیادی خیابان را حامی شدند ولی قرار نبود که حد مایه‌گذاری‌  هم‌سان باشد. کسری جنبش را باید در عدم پختگی کافی برای همراهی مولفه‌های اجتماعی دید.

آسیب شناسی را اگر نیاز داریم که داریم، نه متوجه ِ واکاوی هسته‌ی سازنده‌ی این جنبش که باید در گشت و واگشت روندی جست که جنبش «زن – زندگی – آزادی» برهه‌‌ای از آن بشمار می‌رود و البته  درخشان‌ترین، طولانی‌ترین و بالاترین فراز آن‌‌ تا به امروز. نارسایی‌ها به گسست‌ها در روند جامعه‌ی جنبشی برمی‌گردد و تا اندازه‌ای به هم ناآمادگی و هم کژکاری‌های رفتاری مخالفانی از نظام. پس شناخت را نه در خود این جنبش که بر فهم روندی باید گذاشت که این جنبش بر متن آن پیش رفت.

 

شناسه‌ی اصلی «زن – زندگی – آزادی» و بستر انقلابی آن

 این پدیده‌ی اجتماعی – سیاسی قبل از همه در انقلاب فرهنگی علیه تعلقات و تحمیلات حکومت تعریف‌شدنی است. غُرش ِ بارش ِ تند ِ ابرهایی تراکم یافته در طول ۴۵ سال واپسگرایی، با‌ فریاد رهایی تنانه در فضای کشور، بیان آزادی سبک زندگی در برابر نظام نهی از منکر و تقابل طغیانی با ارزش‌های حکومتی متحجر. یک انقلاب‌ فرهنگی ملی با درون‌مایه‌ی مدرنیته و با پیامی رسا به نظام تا بشنود که بیشترینه‌ی این جامعه به ویژه‌ در سیمای زن و جوان خود، موازین و معیارهای آن را برنمی‌تابد.

این انقلاب فرهنگی اما در وجه سیاسی ِ خود‌، همه‌شمولی ضرور ِ انقلاب را نداشت. لذا از جنبش انقلابی فراتر نرفت و به کیفیت انقلاب در معنای «جامعه نخواهد و حکومت نتواند» فرانروئید. با همه‌ی اهمیت خود فقط فازی بود از یک روند، و چرخش‌گاهی بر بستر انقلابی خود ویژه‌ی ایران کنونی‌ که مشخصه‌‌‌‌ی آن نه وقوع انقلاب به شکل انفجار یکباره، بل در آتش‌فشانی روندگونه است. «زن – زندگی – آزادی» همه‌ی مولفه‌های روند انقلابی را نمایندگی نمی کرد تا حائز کامیابی نهایی شود.

 

نمودهای این انقلاب روندی و تعالی فزاینده‌ی آن

پروسه‌ی مورد نظر چونان بدیل سترونی اصلاح نظام، ره را مبتنی بر چالش جامعه‌ی تبعیض‌ستیز علیه نظام سیاسی تبعیض‌بنیاد می‌پوید. پیمایشی در گذار از چرخش‌گاه‌های: تیر داغ دانشجویی ۷۸، خرداد شهروندی ۸۸، عصیان فقر دی ۹۶، خیزش معیشتی آبان ۹۸ و «زن – زندگی – آزادی» شکوفای ۱۴۰۱. نیز در بروزاتی چون خشم عمومی علیه شلیک موشک به هواپیمای مسافربری، اعتراض به بی‌آبی‌، تحرکات کارگری، زنان، معلمان، بازنشستگان، مالباختگان، دانشجویان و فرهنگ‌پروران.

روند چالشی در برابر این نظام تبعیض‌بنیاد، از انواع برآمدهای تبعیض‌ستیزانه‌ی غیرهمزمان می‌گذرد. از اعتراضات معیشتی وسیع تا برابر حقوقی‌خواهی جنسی و جنسیتی، رفع اجحافات دینی و مذهبی و رسیدن به حقوق ملی و مقاومت‌های فرهنگی و هنری … که در هر فاز با یکی از این تبعیض‌ستیزی‌ها و یا ترکیبی از آنها به نمایش در می‌آید. برآمدها نیز مدام فراروییده‌هایی‌‌ از سطح مبارزات مطالباتی به خیزش‌ها و جنبش‌های انقلابی‌ و به لحاظ محتوی اجتماعی و پایگاهی، هربار ترکیبی‌تر از قبل.

با چنین تبیینی از واقعیت‌ها، بهتر می‌توان به این حقیقت پی برد که چرا روند انقلابی در تک فازهای خود نمی‌تواند باری بیش از ظرفیت خود حمل کند. نیز چرا در همانحال هر خیزش‌ و جنبشی از این انقلاب روندی نشان خود را بر پروسه‌ی جاری می‌نهد و برای ظهور متعالی‌تر آتی ره می‌گشاید. با چنین نگاهی، هم می‌توان از توهم پیروزی بلاواسطه در امان ماند و هم مصون از یاس ناشی از ترکیدن حباب خوش‌خیالی‌ها. همچنین به دام تفاسیر محافظه کارانه‌ی پسا جنبش‌های انقلابی نیز نیفتاد.

 

«زن – زندگی – آزادی»، جنبشی عمیقاً سکولار و دمکرات

روند انقلابی جاری در فاز «زن – زندگی – آزادی»، ترجمان سیاسی خود را در سکولار دمکراسی بروز داد. عمده معیار سنجش سکولاریسم و لائیسیته در ایران، همانا آزادی زن از قیود مردسالاری و پدر سالاری تبلور در جمهوری اسلامی دارد. زایایی و بالندگی سکولاریسم در هرجایی سنجیدنی با عمده گرهگاه رهایی است و مثلاً در انقلاب کبیر فرانسه‌ با رهیدن از سلطه‌ی کلیسا (لائیسیته)، در ایران کنونی اما دگرگونی فمینیستی در موقعیت حقوقی زن چه در رابطه با دولت و چه فرهنگ عمومی.

«زن – زندگی – آزادی» بار عمیق آزادی‌خواهانه و دمکراتیک داشت و دارد؛ زیرا نافی جوهر تبعیض است و بدیل اثباتی در قبال تبعیض. جنبش انقلابی مهسا، بدیل‌ نوع آزادی‌خواهانه و دمکراتیک علیه ایدئولوژی حکومتی و حامیان آن را به تعریف برخاست. حکومتی که در خصوصیت‌هایش، پیش از همه تعین در دین‌سالاری دارد و مشخصاً هم در سیادت تشیع و بگونه‌ی مضاعف ولایی. نتیجه هم، جامعه‌ی جنبشی علیه تقسیم جمعیت به خودی و غیرخودی و حکومت اقلیت ِ خاص بر اکثریت ِ عام.

 

آسیب شناسی و عملکردها در صفوف مخالفین نظام

نکته‌ی نخست در این رابطه سنجش واقع‌بینانه‌ی توان اپوزیسیون و حد تاثیرگذاری آن بر جزر و مد جنبش است. واقعیت آنست که مخالفان برون‌مرزی نظام، نقش تعیین‌کننده اعم از مثبت و منفی در «زن – زندگی – آزادی» نداشتند. از اینرو هر آسیب شناسی که بخواهد هر کاسه کوزه‌ را سر اپوزیسیون بشکند، خواسته یا ناخواسته منویات نظام را پیش می‌برد و اگر هم بخواهد همه را به پای یک جریان  و یا چند جریان آن بنویسد، نه در کار تحلیل وضعیت که کیسه‌دوزی برای جریانی معین است.

اینها اما، آسیب شناسی در کارکرد اپوزیسیون نظام و عمدتاً نیز در اپوزیسیون برون‌مرز را منتفی نمی‌کند که بودوباش واقعی‌اش را در متن آن شش ماه نمایاند. این طیف، هم توانایی‌هایش را به نمایش گذاشت و هم نارسایی‌های خود را عیان کرد. بروز آن ناآمادگی‌هایی که، از آنها رنج مزمن ِ دیرینه می‌برد. در این آزمونگه بسیار حساس، شاهد ذهنیگرایی‌ها در تبیین این برآمد و نوع مواجهه‌ها‌ی عملی با آن شدیم که دوسویه‌اند: هم انحصارطلبی‌ها و فرقه‌گرایی‌ها و هم انزواجویی‌ها‌ و محافظه‌کاری‌ها.

پدیده‌ی مثبت همسویی‌ها در اپوزیسیون، در حرکت میدانی نمایان شد و اوج آن، عظمت برلین. تجمعی که لرزه بر اندام رژیم انداخت، همدلی‌ها را در اپوزیسیون دامن زد و تاثرپذیری سیاست‌های بین المللی نسبت به ایران را در پی داشت. بررسی تقویمی‌ تحرک اپوزیسیون بر متن «زن – زندگی – آزادی»، دو بازه‌ی سه ماهه دربردارد. مشخصه‌ی سه‌ماهه‌ی نخست هم افزایی‌ها و خصلت‌نمای دومی، تفرقه و انحصار‌طلبی. در اولی همه‌ی اپوزیسیون سهیم، در دومی اما مقصر اصلی عمدتاً سلطنت‌طلب افراطی.

 

این جنبش تغییر در توازن قوا پدید آورد؛ درس بگیریم!

«زن – زندگی – آزادی»، ریزش در حکومت برآمده از دل انقلاب ۵۷ را سرعت بخشیده و رویش در جامعه‌ی معترض روان در راه انقلاب را شتاب داده است. حکومت اینک دیگر اقلیت، تنها به اتکای سرکوب سازمانیافته دوام دارد. وگرنه، در ذهن اکثریت قاطع جامعه، بی آینده و رفتنی است. عبور ملت از جمهوری اسلامی فقط هم ‌تجربه‌ی ناشی از شکست اصلاح‌طلبی نیست بلکه استنتاج از خصلت نظامی است که در آن برکناری قدرت حقیقی، لازمه‌ی کنار گذاشتن قدرت حقوقی است و نیز برعکس.

اهرم اصلی بقاء در جمهوری اسلامی کنونی، سرکوبگری و نقش جدی آن در سیاست است. تبلور سازمان‌یافتگی اقلیت حاکم متشکل از رانت‌خواران فرادست تا پایینی‌های تحت الحمایه است. اما همین خود، علیرغم هیبت ترساننده‌اش‌ به پشتوانه‌ی چالش پیگیر جامعه با نظام و تراکم بحران‌های موجود در وجه ابربحران که خبر از افلاج رژیم می‌دهد خیلی هم شکننده. مقابله‌ی گفتمانی با این حربه‌ی ترعیب نظام، اهمیت بسیار دارد و به موجب آن، روشنگری درون نیروی سرکوب نیز بسی ضرور.

این جنبش نشان داد که اصل بر جنبش‌های اجتماعی با هر فراز و فرود در آنهاست و نیروی تغییر که مردم باشند زیستمند و مبارز درون‌مرز. شاه‌کلید چالش جامعه و نظام در ایران کنونی اتکاء بر جنبش‌های اجتماعی و گره خوردگی اینهاست و امکان محاصره‌ی مدنی نظام، محقق تنها در اتصال همه‌ی مولفه‌های اجتماعی تبعیض‌ستیز با همدیگر. در این میان، تاکید ویژه بر یک واقعیت حیاتی است. اینکه: نظام را نهایتاً اقتصاد زمین خواهد زد و لذا سکولار دمکراسی به بارنشستنی در ترکیب معیشت و آزادی.

اما نباید اجازه داد که پتانسیل مبارزاتی مردم ایران زیر تز موذیانه‌ی تقسیم درون‌مرز و برون‌مرز هدر رود. این را ورشکستگان دامن می‌زنند تا سستی‌ها و ناکارآمدی‌های خود را توجیه کنند. خطاها در صفوف مخالفان را لازم است خود آنان برطرف کنند تا مماشات‌گر شرمگین نتواند موفق به مسخ ظرفیت مبارزاتی این مردم شود. اپوزیسیون برون‌مرز با کمیتی بزرگ ‌دنیایی تجربه در خود دارد و ثروتی برای جامعه است. اپوزیسیونی که وظایف خطیری دارد و می‌باید عمل به این وظایف کند.

 

کدام رویکرد کلان؟

بازتاب این روند اجتماعی در سیاست، گزینش مشی گذار از جمهوری اسلامی است. مشی‌ای زمانبر و پروسه‌وار که ضرورت تجمیع و هماهنگی همسو‌ها را تامین و هم‌بسته خواهد کرد. «مهسا»، خود تمرین بزرگی بود در این مشی‌ که به لحاظ هدف سلبی، تعیین تکلیف با موجودیت جمهوری اسلامی را تعقیب و از نظر اثباتی، در پی استقرار سکولار دمکراسی شد. همانی که از نظر جمهوری خواهان سکولار دمکرات، شکل ساختاری مطلوب آن سیستم جمهوری است چونان پاسدار واقعی جمهوریت.

روی‌کرد ملی، «همه با هم دمکراتیک» حول گفتمان سکولار دمکراسی است که در سه ماهه‌ی نخست «زن – زندگی – آزادی» به نمایش درآمد؛ و هم‌زمان مقابله با هر نوع «همه با من» و نیز «همه با هم اتمیزه» که در بازه‌ی دوم این جنبش انقلابی همچون آفت سربرآوردند. «همه با هم» دمکراتیک روش استنتاجی عام از کامیابی‌های ملی طی تاریخ است و بر همین عامیت هم در رفتاری دمکراتیک تکیه باید کرد و با رعایت ظرایف کار جمعی تا سکتاریسم نتواند ضرورت «همه با هم» را خطر بنامد!

فراموش نکنیم که بدترین استنتاج از روند انقلاب ۵۷ اینست که بخاطر شومی «همه با من» خمینی، به نفی اصل همه با هم دمکراتیک برسیم. مبارزه برای پیروزی است و پیروزی نیز در گرو نیروشدن و بسیج نیرو. بحث را باید بر چگونگی گردآمدن نیرو و مناسبات درون اجماع همگانی متمرکز کرد و نه بخاطر مبادا رهبری دیگری بر گریز از ضرورت تجمیع ملی! اپوزیسیون هم با تهدید انحصارطلبی و برتری‌جویی مواجه است و هم تحدید ناشی از تنزه طلبی و فرقه‌گرایی. هنر، مقابله با این آفت‌هاست.

 

ارکان رویکرد کلان

راهبرد ملی در گذر از جمهوری اسلامی به سکولار دمکراسی، نیازمند ِ روش تکیه‌ی هم‌زمان بر چند رویّه‌ی هم افزاست: ۱) توافق سر گذار از جمهوری اسلامی در عین تفاوت‌های برنامه‌ای، ۲) بیشترین انعطاف برای تامین همسویی و همراهی میان اپوزیسیون سکولار دمکرات، ۳) مرزبندی با خودمحوری و برتری‌جویی در گفتمان و عمل، ۴) تاکید بر تحزب و تشکل، ۵) پلاتفورمیزاسیون اپوزیسیون و ۶) کوشش در راه ایجاد بلوک همگن سیاسی و تلاش برای هماهنگی این بلوک در مرکز هماهنگی.

حزب چپ ما هم اکنون در بلوکی از جمهوری‌خواهان سکولار دمکرات با نام «همگامی» حضور دارد و هم می‌کوشد امر تجمیع جمهوری‌خواهان سکولار دمکرات را در جهات متنوع به اجرا نهد. در عین حال بر ایجاد مرکز هماهنگی برای ایجاد تفاهم میان همه‌ی سکولار دمکرات‌های همسو در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و پایبند تاسیس مجلس موسسان تدوین کننده قانون اساسی جایگزین نظام موجود تاکید دارد. ما بر روش گفتگو میان آنانی هستیم که پیگیر گذار از جمهوری اسلامی به سکولار دمکراسی‌اند.

 

«زن – زندگی – آزادی» را در جزر و مد یا همان فراکش و فروکش جامعه دریابیم. یقین باید داشت که نظام تَرَک‌هایی در حال تعمیق شکاف برداشته و جامعه اما در هم‌افزایی و افزودن بر غنای مبارزاتی پیش می‌رود‌. با مقطع جمع‌بست کامیابی‌های مشخص مواجهیم و لحظات بازبینی تا خیز دیگر جامعه، متعالی‌تر برآید. وظیفه، تدارک ِ فعالیت پیروزمندانه تر و به پیشواز شتافتن ِ آینده‌‌ی ِ روشنی است که از راه  فرا خواهد ‌رسید. نشست‌هایی چون جلسه‌ی امروز، در خدمت چنین مسیری است. پیروز باشیم. 

۶ شهریور ۱۴۰۲ برابر با ۲۸ اوت ۲۰۲۳

 

بازگشت به خانه