تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
جنگ پیر و جوان در ایران
ابراهیم هرندی
به گواهی تاریخ و ادبیات ایران، جامعهء ما همیشه پدرسالار بوده است و پیرسالار. در سرزمین ما همیشه میان پیر و جوان دیواری از بی اعتمادی و ناراستی بر پا بوده است. نماد سمبلیکِ این چگونگی، کشته شدن سهراب بدست رستم است. اما گواه روشن و امروزی اش ستمی ست که اکنون به دختران و پسران ایرانی می شود. از چشم انداز ارزشی امروز، پدرسالاری و پیرسالاری دو گرفتاری بزرگ تاریخی ماست. جنگ کنونی مردم و حکومت در ایران را نیز به تعبیری، جنگ پیر و جوان می توان خواند. جنگی که ریشه در تنش ناشی از برخورد ایده ها و اندیشه ها و سنّت های پوسیدهء آخوندها با خواهش ها و خواسته ها و آرمان های جوانان دارد. این جنگ در کشورِ ما اکنون به جوان کشیِ سیستماییک راه برده است.
حکومتِ جامعهء پیرسالار، از تغییر- هرگونه تغییری - روگردان و گریزان است. "تغییر" در ذهن پیران در بسی بیش از بسیاری از زمان ها و باره هایی که آن را می شنوند و یا می خوانند و یا به یاد می آورند، بارِ منفی دارد و یاد آورِ کاهشِ توانایی های تن و جان و رفتنِ گام بگام بسوی مرگ و نیستی ست. هر چه انسان سالمندتر می شود، ذهن اش آموزش گریزتر و دگرگونی ستیزتر می شود و با تغییر ناسازگارتر و با یکنواختی و ثبات و بودن در فضاهای آشنا اُخت تر می شود و خوشتر می دارد که در جهان آشنای خود بماند. هراس سالمندانِ سُکّاندار و فرمانده های پیر، چندین برابرِ سالمندان دیگر است. آنان نه تنها، مانندِ سالمندانِ دیگر، بخش بزرگی از انرژی ذهنی خود در راه اندیشیدن و هراسیدن از مرگ بکار می گیرند، بلکه ترسِ از افتادنِ کار بدست جوانان، خوابِ شبانه از سرِ آنان می رُباید و کابوس هر روزهء آنان نیز می شود. چنین است که پیرانِ به دولت رسیده، از دیگرگون شدن و نو شدن جامعه گریزانند، زیرا که هر پدیدهء نو، گسترهء تازه ای ست که ای بسا آنان درباره اش چیزی نمی دانند و می ترسند که نادانی آنان، سبب افتادن شان از اریکهء قدرت شود و دیگران جایشان را بگیرند.
انسان همیشه خواستار جاودانگی و ماندن است و هر گونه دگرگونی، بی ثباتیِ هستی را به یادِ او می آورد. بگذریم از این که در روزگارِ ما مد شده است که رفتن با جهان و تغییراتِ آن را نشانهء روندگی و پویایی انسان بدانند.(1) شاید چنین باشد، اما پژوهش های بسیاری در گسترهء «روانشناسی پا به سالی» (Geropsychology)، نشان داده است که انسان از زمانی که مرگ را باور می کند، یعنی از چهل سالگی به بالا، دیگر از تغییر و دیگرگون شدن خوشش نمی آید.(2) همچنین دگرگونی های ساختاری در تورینهء اعصاب مغزِ انسان در دورانِ سالمندی، سبب می شود چراغِ آگاهی ذهنِ او رو به فروکاهی نهد و حافظه اش اندک اندک خراب شود و آموزش و فراگیری برای او دشواری روز افزون داشته باشد و وی را از جابجایی و تغییر، بیزار کند.(3)
بله، پیران از تغییر گریزانند، اما جوانان که مرگ را باور ندارند و آینده را دامنه دارتر و خوشایندتر از گذشته می بیینند، هماره خواستاردگرگون کردنِ جامعه و جهان اند. چنین است که در همیشه و در همه جا، حاکمانِ پیر، اهرم های قدرت را با چنگ و دندان نگه می دارند و با جوانان و آزوهای آنان با پوزخند برخورد می کنند و شاید باور دارند که:
آنچه در آینه جوان بیند
پیردر خشت خام آن بیند
در کشورهای دموکراتیک، جوانان سرمایه های کشور انگاشته می شوند و نیازهای آنان در برنامه ریزی های کشوری در نظر گرفته میشود، اما در نظام های خودکامه، حکومت هماره با جوانان و نهادهای جوانی، مانند دانشجویان، مد پرستان، دگراندیشان و دیگرخواهان در ستیز و کشمکش است و هماره آنان را در دیدرس خود دارد. پایاندادِ این فرآیند، کشمکش و ستیز و در پایان هرج و مرج و انقلاب است.
یکی از بازتاب های این چگونگی در ایران، خیزشِ دلاورانهء جوانان برای درهم پیچیدنِ تومارِ نکبت و ننگی ست که ملاهای فرتوت را از سردابِ مکتب خانه ها و امام زاده ها و مسجدها و مرده شوی خانه ها، به کانون قدرت و حکومت رسانده است. یکی دیگر، شمار فزایندهء خودکشی در میان جوانان ایرانی در چند دهه ی گذشته است. اکنون خودکشی جوانان در ایران یکی از بزرگترین مشکلات اجتماعی ست که هرگونه گفت و نوشت دربارهء آن بازتاب های مرگبار امنیتی دارد.
____________________________
1. این نیم بیت از نیمایوشیج، نمونه ای از این چگونگی ست: من برآن عاشق ام که روند ه ست.
2. نگاه کنید به این لینکِ : https://www.thehealthsite.com/news/study-finds-why-older-adults-find-it-difficult-to-adapt-to-new-environments-ag0416-393465/
3. https://www.zdnet.com/article/why-is-change-so-hard-for-some-people-especially-older-ones/
................