تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
حماس و محک گروههای سیاسی ایرانی
محمود تجلیمهر
کسی که برای چنین جنایتهایی علیه بشریت به دنبال توجیه و توضیح و مشابه تاریخی بگردد، احیانا خود دارای نظام اخلاقی منسجم و تعریف شده نیست، پرنسیپ اخلاقی و خط قرمز ندارد و یا دستکم هنوز به این رشد فکری نرسیده است و میتواند یک جنایت کار بالقوه باشد.
پدیده جالبی در انشاء نویسی گروهها و افراد سیاسی ایرانی وجود دارد که دهها سال است توجه مرا همواره جلب میکند و به نوعی فرهنگ عمومی سیاسی جامعه ایرانی تبدیل شده است. هر گاه گروهی میخواهد در بارهء رویدادی بیانیه صادر کند که نظر ما این است، یک بیانیهء نیم صفحهای را تبدیل به مانیفست سیاسی و ایدئولوژیک میکنند. باید در باره همه جنبههای ممکن و غیرممکن آن رویداد اظهار نظر شود. مبادا چیزی از قلم بیفتد و بهانه به دست کسی دهد که این نکته را مسکوت گذاشتهای، پس دیدگاهت این است، آنجا ضعف داری یا غرض و غیره.
از دید من، نگارش این گونه بیانیهها ریشه مشترک با فرهنگ مذهبی ایرانی و فرهنگ حاکم بر توضیحالمسائل شیعی دارد که همیشه تلاش دارد همه جوانب ممکن را در تخیل در نظر گیرد و به همه پرسشهای ممکن و نپرسیده از پیش پاسخ دهد. باید ملاحظه این و آن را کرد، باید این جنبه را هم در نظر گرفت و باید به آن مورد اشاره کرد. مبادا بگویند ...
نیاموختهاند و یا نمیخواهند و یا نمیتوانند روشن و صریح در باره امر مشخص موردنظر سخن گویند و یا آگاهانه بسیار میگویند که حرفی نزده باشند. یک پیامد بدون واسطه این منش و رفتار مصلحتگرایی است. مصلحت این است که این را بگوییم و آن را اشاره کنیم. این را میگوییم تا آن یکی را نگوییم. تلاش بر این است که مراعات این و آن دیدگاه و گروه و شخص شود تا مبادا به کسی برخورد و یا بهانهای به دست کسی بیفتد. چنین نگاهی برایش روابط اهمیت نخست دارند و اولویت بر ضوابط. همه چیز برایش مشروط است و قابل ملاحظه و معامله. پرنسیپ برایش تعریف نشده است یا به آن عمل نمیکند و خط قرمز ندارد. در همین راستا نظام اخلاقی روشنی هم ندارد و نمیتوان در رفتار چنین کسی یا گروهی چارچوب تعریف شده اخلاقی دید؛ یک نظام و منشور اخلاقی با خط قرمزهای روشن و بدون قید و شرط که بشود از پیش روی آن حساب کرد. چنین کسی در اصول و پایههای اخلاقی نیز مصلحت دارد و قابل اعتماد نیست.
در تقریبا تمامی بیانیههایی که این روزها در باره جنایت روز شنبه حماس در اسراییل منتشر شدهاند، همه به جای محکومیت بیچون و چرای کشتار مردم بیدفاع در یک کنسرت و قتل عام مردم در خانههایشان، بریدن سر کودکان و سوزاندن آنها، بیاحترامی به جنازه کشتهشدگان و دیگر وحشیگریهایی که چند سال پیش از دیگر برادران حماس یعنی داعش دیده بودیم، همه این بیانیهها به ما تاریخ درس دادهاند که اسراییل هم جنایت کرده، در لبنان این و آن کرده، سرزمینها را اشغال کرده و غیره.
یک نکته جالب اینجاست که روایتی که این گروههای مدعی اپوزیسون حکومت اسلامی (که بسیاری از آنها خود را چپ و جمهوریخواه مینامند) ارائه میدهند، روایتی است ناقص که اسلامیون از دیدگاه خود ساخته و پرداختهاند که بخشی از آن نیمی از واقعیت و بخشی دیگر ساختگی است. کمتر میبینید که مثلا بیایند بگویند که بسیاری از ساکنان فلسطین زمینهایشان را خودشان به یهودیها فروختند و بعدها دبه درآوردند. تنها آن بخشی را بازگو میکنند که افراطگرایان صهیونیست طرفدار هرتسل با حمایت بریتانیا به اشغال و راندن مردمان عرب فلسطینی پرداختند. تقریبا هیچ نوشته کامل و جامعی از این بحران از گروههای ایرانی وجود ندارد که بشود گفت که آنها اشراف کامل و مستقل از بحران دارند. اما در انشاءنویسی و کپیبرداری از سرعت بالایی برخوردارند.
البته سخن اصلی من در اینجا این ویژگی انشاءنویسان سیاسی ایرانی نیست، بلکه اشاره من به چیزی است که از میان خطوط نانوشته میتوان خواند و گمانهای دهشتناک که پرسشی جدی در برابر گروههای سیاسی ایرانی مدعی اپوزیسیون حکومت اسلامی میگذارد. آسمان و ریسمان را بههم میبافند اما نکته اساسی را مسکوت گذاشتهاند؛ نکتهای اساسی که از دید انسان متمدن قرن بیست و یکمی پنهان نمیماند. سخن این است: جنایت حماس در اسراییل کوچکترین ارتباطی به بحران تاریخی فلسطینیها و اسراییل ندارد.
گروهی جنایت کار تروریست حماس به یک کنسرت بینالمللی در نزدیکی نوار غزه حمله میبرند و صدها انسان بی دفاع را قتل عام کرده و گروهی را گروگان میگیرند. گروهی نیز به مزارع اشتراکی کیبوت حمله میکنند که مردمانش اتفاقا عمدتا دوستان و طرفداران حقوق فلسطینیها هستند. انسانهای بی دفاع را در آنجا قتل عام میکنند، چندین کودک را سر میبرند و در آتش میسوزانند و گویا به زنان نیز تجاوز میکنند. آیا این جنایت ربطی به بحران فلسطین و اسراییل دارد؟ من میگویم خیر، هیچ ارتباطی ندارد!
انسان متمدن در این جنایت هیچگونه سابقه تاریخی، هیچگونه توجیه و توضیح و ارتباط آن با بحران فلسطین و اسراییل نمیبیند. دستکم از ابتدای قرن بیستم هر گونه تعرض به غیرنظامیان و مردم عادی از سرزمین دشمن در نگاه جامعه بشری ممنوع و محکوم است. یادمان نرفته که در دادگاه نورنبرگ جنایتکاران نازی را در دادگاههای علنی و با رعایت حقوق کامل محاکمه کردند. هیچ یک را نبردند در همان کورههای آشویتس با گاز بکشند و بسوزانند. حال گروههای سیاسی ایرانی امروز (که مثلا مدعی اپوزیسیون دمکرات حکومت اسلامی نیز هستند) با شنیدن خبر جنایت داعشیان حماس، برای ما در همان خط نخست تاریخ درگیری اسراییل و فلسطین را بازگویی میکنند و این که اسراییل هم این و آن جنایت را انجام داده و ریشه همه اینها در اشغال فلسطین از سوی اسراییل است.
خیر! جنایت بر علیه غیرنظامیان بیدفاع، زنان و کودکان در هر شرایطی بدون قید و شرط محکوم است. میخواهد وحشیان حماس باشند یا سربازان اسراییلی که دست کودکان سنگ پران فلسطینی را میشکستند. میخواهد همان حماس باشد که مردم غزه را سپربلا میکند و از داخل خانههای آنها، از درون بیمارستانها و مدرسهها موشک پراکنی میکند و یا ارتش اسراییل که دارد برای ورود به غزه اماده میشود، امری که با کشته شدن مردمان بسیاری از غزه همراه خواهد بود.
جنایت صبرا و شتیلا و جنایت آخر هفته گذشته حماس همهشان در یک سطح قرار دارند و عاملان و آمران آنها جنایتکار جنگی هستند. این چند جمله آخر را برای این تاکید میکنم که سادهلوحان به خود زحمت ندهند و بیایند بگویند پس چرا جنایتهای اسراییل را نمیگویی (کاری که برخی از عربها در پاسخ به کامنتهای من در جای دیگر مینویسند). خیر، زحمت نکشید! هر انسان متمدن و معتقد به حقوق بشر در قرن بیست و یک این گونه جنایتها را بدون قید و شرط محکوم میکند، توجیه تاریخی برایش نمیتراشد و برایش تفاوتی نمیکند چه کسی به این جنایتها دست زده باشد.
آیا این شهامت را ندارید که به همین روشنی سخن گویید و یا امری دیگر در جریان است؟ اگر کشتار مردمان بی دفاع و زنان و بریدن سر کودکان توجیه در گذشته و عملکرد اسراییل دارد، آیا یعنی که انجام چنین جنایتهایی در شرایطی از دید شما نیز میتواند توجیه داشته باشد؟ اگر شما به قدرت برسید شاید در شرایطی بتوانید از همین کارها انجام دهید چون حتما توجیهی برای آن خواهد بود؟ آیا این دم خروس آینده شماست که دارد آشکار میشود؟
توجه به این نکته کلیدی در این روزها بسیار مهم است. اگر گروههای سیاسی ایرانی (که بسیاری از آنها گذشته چپ دارند و به تعریف امروزی، خودشان تروریست بودهاند) دم خروسی ندارند، باید هر جنایتی علیه غیرنظامیان را بدون هیچ گونه قید و شرط محکوم و رد کنند. کسی که برای چنین جنایتهایی به دنبال توجیه و توضیح و مشابه تاریخی بگردد، احیانا خودش دارای نظام اخلاقی منسجم و تعریف شده نیست، پرنسیپ اخلاقی و خط قرمز ندارد و یا دست کم هنوز به این رشد فکری نرسیده است. هر چه دلیلش باشد، او میتواند در مسند قدرت یک جنایتکار بالقوه باشد.
تنها زمانی میشود به بحران میان فلسطینیها و اسراییل اشاره کرد که در ابتدا بدون هیچ شرطی جنایتهای این گونه را محکوم کرده و خواستار محاکمه و مجازات آمران و عاملان شد. پس از آن و تنها پس از آن میتوان مدعی صلاحیت اخلاقی برای ورود به بحران اسراییل و فلسطین شد که در یک سو رهبران فلسطینی سرتاپا دزد و فاسد و عقب مانده تشکیلات خودمختار و حماس و جهاد اسلامی و غیره ایستادهاند و در سوی دیگر افراط گرایان اسراییلی و بنیادگرایان یهودی. هر دو اینها از ادامه بحران سود میبرند و با صلح میان فلسطینیها و اسراییل زیان!
اپوزیسیون ایرانی حکومت آخوندی و مدعی دمکراسی را باید این روزها از جمله با این معیارها در عمل محک زد و نه در انشاءهای کلیشهوار پیرامون حقوق بشر و دمکراسی.