تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
کورش همچون لازمه ای برای ملت شدن
اسماعیل نوری علا
واژهء «ناسیون» نمایانگر مفهومی نوین است که در آغازگاهان عصر مدرن پا به جهان نهاده و مترجمین ایرانی آن را به «ملت» ترجمه کرده اند، بی آنکه واژهء «ملت» در تاریخ زبان فارسیِ (متأثر از عربی) معنائی در نزدیکی با «ناسیون» داشته باشد. اما، بهر حال، اکنون بیش از 150 سال است که ما وقتی واژهء «ملت» را شنیده ایم دیگر آن را به معنائی که در گذشته داشته درنیافته و کم و بیش همانی را فهمیده ایم که آدم فرنگی از واژهء «ناسیون» می گیرد؛ با این توجه که او هم اگر واژهء «ناسیون» را ریشه شناسی کند به جاهائی می رسد که ربطی به مفهوم کنونی این واژه ندارند.
تعریف مدرن «ملت» میتواند بسته به زمینه و دیدگاه مورد نظر محقق متفاوت باشد اما، به طور کلی، ملت معمولاً اشاره گر به گروهی از مردم است که «هویتی مشترکی» دارند؛ هویتی که شامل دو جنبهء مادی و معنوی می شود.
جنبهء مادی مدرن تعریف «ناسیون» (و به زبان ما «ملت») عبارت است از وجود «سرزمین» - بعنوان تکه ای از کرهء خاکی زمین که بوسیله «مرز»ی از بقیه سرزمین ها جدا شده و آن سرزمین های دیگر هم این مرز را پذیرفته اند. و از دل این پذیرش است که مسئله دخالت یا تجاور و یا اشغال معنائی امروزی یافته است.
سرزمین به اضافهء مرز را «کشور» می نامند. در این کشور مردمی زندگی می کنند که یا در آن زاده شده و یا تابعیت اش به آنها اعطا شده و همگی با دو نام شناخته می شوند: یکی «شهروندان» و یکی هم «ملت». هرکس هم که در این دو مفهوم حای نگیرد «خارجی و بیگانه و از اتباع دیگر سرزمین ها» محسوب می شود.
همچنین این «ملت» صاحب و مالک مشاع و حاکم سرزمین خویش است و برای اداره جامعهء خود مدیرانی را برای مدتی معین بر می گزیند و استخدام می کند و بابت کارشان به آنها حقوق می پردازد و اگر هم از کارشان راضی نبود عوض شان می کند. محموع این مدیران را «حکومت» می خوانند که از احالهء حق «حاکمیت» ملت بر سرنوشت خویش به دست می آید و شامل قانون اساسی (بعنوان قراردادی اجتماعی مابین آحاد ملت و حکومت، و قوای سه گانهء مجلس، دولت و قوه قضائیه می شود).
اما هنگامی که به «جنبه های معنوی» پیدایش یک «ملت» بپردازیم مطلب به چند عامل دیگر بر می گردد: تاریخ مشترک، شخصیت هائی که وجودشان مظهریت ملی پیدا می کند، فرهنگ (و نه دین یا مذهب) مشترک، و یک زبان مشترک، که می توان آن را زبان رسمی یا اداری خواند، به معنی زبانی که، بدون جانشین زبان های مادری شدن، عامل «وحدت ملت یل ملی» می شود.
ایرانیان، بخصوص به گواهی شاهنامهء فردوسی، از نخستین مردمان جهان بوده اند که با مفاهیم زادگاه، میهن، وطن، سرزمین، کشور، مردمان یک کشور، ایرانی و انیرانی و غیره آشنا بوده اند، هر چند که با فتح ایران به دست اعراب نومسلمان و جانشن شدن امت بجای ملت، و خلافت بجای پادشاهی، و سپس پیدایش سلطنت های ترکان که از خلیفه فرمان می یافتند یا می گرفتند (مثل سلطنت غزنویان و سلاجقه) و سپس تسلط مغول ها و پیدایش «خانخانی»، و خلاصه همهء حمله ها و شکست ها و تکه تکه شدن ها همهء آن مفاهیمی که ذکر شد در هم و بر هم شده و تنها با حدوث انقلاب مشروطه و سپس آغاز پادشاهی رضاشاه پهلوی، و از راه الهام گرفتن از آنچه در عصر رنساسن در اروپا اتفاق افتاده بود، همهء آن مفاهیم با دقتی بیش از گذشته احیاء شدند و تاریخ «کشور - ملت» ایران هم آغازی نو یافت و این تغییر در «سرود شاهنشاهی – ملی» زمان رضا شاه نیز منعکس شد که « ایرانیان پیوسته شادان / کز پهلوی / شد ملک ایران / صد را بهتر از عهد باستان!»
اما بازگشت به داشته های عصر باستان چندان هم آسان نبود. اسلام (ابتدا در قامت سنی گری و از صفویه ببعد در هیأت شیعی گری») و روحانیت های وابسته به این دو «مذهب» بر این نکته تأکید داشتند که اسلام شان در ساخت «هویت» ایرانی مرکزیت دارد و در این راستا زرتشتی گری عهد ساسانیان نیز با آتش پرست و گبر خواندن اش بکلی از حافظه ایرانی پاک شده بود.
توجه کنیم که در علوم مدرن سباسی، و در بخش مربوط به جنبهء معنوی «ملیت» گفته می شود که یک ملت از گروهی از افراد تشکیل می شود که بر اساس ویژگی های مشترکی با یکدیگر همذات پنداری می کنند. این ویژگی ها که می تواند شامل فرهنگ، زبان، و تاریخ باشد که مجموعاً «هویت» یک ملت را تشکیل می دهند. و این هویت مشترک می تواند زمینه ساز احساس تعلق و اتحاد و سرفرازی در بین اعضاء ملت باشد.
انقلاب مشروطه، و بخصوص متمم های افزوده بر آن، بکلی ملت ما را از این «هویت مشترک» محروم ساخته و هویتی اختلاطی و «ملی – مذهبی» را (علیرعم همهء کوشش هائی که از اصلاحات عصر رضاشاه پهلوی آغاز شده و پس از بیست سالی توقف دیگرباره تا جشن های 2500 ساله شاهنشاهی در عصر محمدرضا شاه پهلوی ادامه یافته بود) برملت تحمیل می کرد. سپس در چهار دهه اخیر پیروزی مشروعه بر مشروطه، و فراهم شدن موجبات سرشکستگی ملت ایران در میان ملت های دیگر، آنچنان نتایج شومی داشت که مثلا پیروزی یک تیم فوتبال بر تیمی از کشوری دیگر می توانست جس از دست رفتگی «غرور ملی» را زنده کرده و ملت ایران را (از آذربایجان گرفته تا سیستان) غرق شادمانی کند.
اقدام حکومت اسلامی برای تخریب تخت جمشید (که در آن توفیقی به دست شان نیامد) و سپس کوشش اش برای به زیر آب بردن آرامگاه کورش هخامنشی (که به تشکیل بنیاد میراث پاسارگاد انجامید) موجب شد تا مفهومی بعنوان «پدر ملت» و «منشاء غرور ملی» در اذهان جوانان ایران که از آن همه سرشکستگی به جان آمده بودند جائی برای پر کردن عنصر مفقودهء «هویت ملی» باز کند.
کشف دوبارهء شخصیت کودش و دهش های بزرگ او در آئین دولتمداری، رواداری، الغاء بردگی، آزاد سازی مرذمان اسیر، احترام به سنن محلی مردمان و اقوام گوناگون و ایجاد یک دیوانسالاری کار آمد همه برای ملتی هویت باخته نشانهء وجود عنصر اصلی «غرور ملی» و سرفرازی در میان ملل دیگر بود. عنصری که ملل دیگر آن را زودتر از خود انقلاب زده های 57 دریافته و اذعان کرده بودند.
دو نمونه از این اذعان و تصدیق کافی است تا دریابیم که اکنون، در متن مبارزهء جوانان ایران با حکومت اسلامی، چگونه شخصیت کورش هخامنشی مایهء سرفرازی نسل بیزار از حکومت اسلامی شده است:
نمونه اول را می توان در موزهء ملی ایالات متحده امریکا یافت. در این موزه می بینیم که مردانی که «پدران مؤسس امریکا» خوانده می شوند و نویسندهء قانون اساسی جمهوری و دموکراسی کشورشان هستند قرار می گذارند که قبل از نوشتن قانون اساسی کتاب «تربیت کورش» به قلم گزنفون یونانی را بخوانند. نسخه های آنان از این کتاب و حاشیه نویسی هائی که در صفحات این کتاب ها کرده اند سند آن است که ریشه های بزرگ ترین دموکراسی جهان را باید در اندیشه های کورش بزرگ جستجو کرد.
نمونهء دوم نیز به قرار گرفتن نسخه ای از منشور کورش بزرگ در کنار در ورودی تالار جلسات شورای امنیت سازمان ملل مربوط می شود؛ تالاری که نمایندگان «کشور – ملت» های مختلف گرد هم می آیند تا با الهام گرفتن از اندیشه کورشی به امنیت جهان بیاندیشند.
این مطلب زمانی نوشته می شود که هنوز رژيم اسلامی ولایت فقیه بر کشور ایرانیان حاکم بوده و به سرکوب نسلی که در جنبشی به نام «انقلاب مهسا» علیه این رژيم برخاسته اند مشغول است. اما صاجب این قلم یقین دارد که با مشعلی به نام نامی کورش هخامنشی که اکنون در دست این نسل فرخنده قرار دارد دیر یا زود ملت ایران توفیق آن را خواهد یافت تا - با زدودن متمم های ضد ملی از قانون اساسی مشروطه و مرکزیت دادن به چهرهء اصلی هویت ایرانی - بر همهء این مشکلات فائق آید و آرامگاه کورش بزرگ دیدارگاه همهء میهن دوستان ایرانی شود.
دنور – کلرادو – ایلات متحده امریکا
سه شنبه 25 مهرماه 1402 (7023 ایرانی) – 17 سپتامبر 2023