تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
تولدی دوباره برای سینمای ایران
فرشته نزاکتی
کانون فیلمسازان مستقل ایران
کانون فیلمسازان مستقل ایران (ایفما)، که در آذر ۱۴۰۱ همزمان با قیام ژینا اعلام موجودیت کرد، در نخستین گام، همزمان با تحریم فیلمهای ساخت جمهوری اسلامی در برلیناله و کن، با فیلم بلند «من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر» و ۱۳ فیلم دیگر از جمله ۹ فیلم کوتاه و یک فیلم انیمیشین که همگی آنها بدون رعایت حجاب و بذون رعایت قوانین سرکوبگرانه جمهوری اسلامی ساخته شدهاند در جشنواره فیلم کن حضور یافت. به گفتهء عادله چراغی، یکی از سخنگویان کانون، بیش از ۵۰ سینماگر ایرانی به عضویت این کانون درآمدهاند. شیرین نشاط، مصطفی عزیزی، عبدالرضا کاهانی، نیما سروستانی، کاوه فرنام و علی عباسی از فیلمسازان عضو کانوناند. به گفته چراغی، اسامی برخی از اعضای مقیم داخل و خارج ایران به دلیل آنچه او «شرایط امنیتی» خواند، در آینده منتشر خواهد شد.
این کانون چهارشنبه ۱۵ اوت (۲۴ مرداد)، در آستانهء فرارسیدن سالگرد «جنبش زن زندگی آزادی»، با انتشار بیانیهای اعلام کرد «حکومت در تمام چهار دهه پس از انقلاب اسلامی، تلاش کرد تا با انحصار و تمامیتخواهی در سینما، از آن ابزاری برای پروپاگاندای خود بسازد و هر نوع صدای معترض و منتقد را خاموش کند. اما با وجود سانسور، جریان مستقل در سینما ابتدا به شکل آشکار و در ادامه به خاطر خفقان و بازداشت سینماگران به صورت زیرزمینی شکل گرفت و در برابر سینمای حکومتی مقاومت کرد.»
کانون یادآوری میکند که در طول یک سال گذشته «شاهد خلق آثار تازه و متفاوتی بودیم که از پذیرش حجاب و سانسور حکومتی سر باز زدند و تلاش کردند تصویری واقعی از نسل جوان، زنان و جامعه نشان دهند.»
کانون فیلمسازان مستقل ایران اشاره میکند که این گروه در راستای حمایت از سینمای مستقل، پس از جنبش مهسا-ژینا امینی شکل گرفت، تا با هدف شکستن انحصار حکومتی، و گشودن فضای آزاد برای سینماگرانی که نمیخواهند زیر سلطه جمهوری اسلامی باشند و تن به سانسور بدهند، فعالیت کند.
این نهاد تأکید میکند که کانون مستقل فیلمسازان ایران (ایفما) نه در مقابل سینمای ارزشمند داخل ایران، بلکه در راستای تداوم و تقویت آن شکل گرفته است.
در بخش دیگری از بیانیه گفته میشود که «جمهوری اسلامی دههها با اتکا به سرمایههای غارت شده از مردم ایران تلاش کرده تا سینمای ایدئولوژیک مطلوب خود را عرضه کند، اما حاصل آن، چیزی جز تولید فیلمهای بیارزش، مبتذل، و غیرواقعی نیست که به طور همزمان از سوی سینماگران، مخاطبان و جشنوارههای جهانی پس زده میشوند.»
این نهاد یادآور میشود که «کانون مستقل سینماگران ایران هیچ نوع وابستگی فکری و مالی به هیچ جریانی ندارد و تشکلی برگرفته از سینماگران آزادیخواه است که از دانش، تخصص، تعهد و جسارتشان قدرت میگیرند تا پیوند خود را با سینماگران داخل و مردم ایران محکمتر کنند و در بازسازی سینمایی که توسط جمهوری اسلامی ویران شده است، نقشی را بر عهده بگیرند.»
پس از شروع اعتراضات سراسری جنبش زن، زندگی، آزادی، اتفاقات متعدد بزرگی در عرصههای مختلف داخلی و خارجی ایران رقم خورد. تحولاتی که در بدنهء سینمای ایران رخ داد، یکی از پررنگترین این موارد بود. سینماگران به صف اول انتقاد صریح از جمهوری اسلامی پیوستند و با توجه به شهرت و اعتبار داخلی و جهانیشان، توانستند صدای اعتراضات داخل ایران را بسیار بلند کنند. دستگیریها و احکام مختلفی که برای سینماگران صادر شد هم نتوانست این روال را متوقف کند. بسیاری از بازیگران زن حجاب اجباری را به صورت علنی کنار گذاشتند و بسیاری دیگر با صدا و سیما و سینمای جمهوری اسلامی قطع همکاری کردند.
در راستای حمایت از سینماگران ایرانی، جشنوارههای طراز اول اروپایی سینمای حکومتی جمهوری اسلامی را تحریم کردند. جشنواره برلین شروع کننده این روند بود و باقی جشنوارهها مانند کن و ونیز هم به این روند ادامه دادند. با تشکیل کانون سینماگران مستقل ایران، سینمای نوین ایران بیشتر دیده شد و فیلمهای متفاوتی از سینمای ایران، به جهان، معرفی شد.
این فیلمها، شروع جدیدی برای سینمای ایران بعد از انقلاب اسلامی بودند که همگی با موازین اسلامی ساخته میشدند و اگر کارگردانی قصد داشت این موازین را رعایت نکند باید مانند عباس کیارستمی شخصیت زن را حذف میکرد یا مانند اصغر فرهادی و برخی دیگر از فیلمسازان، در خارج از ایران و با استفاده از بازیگران غیرایرانی فیلم میساخت.
تاکنون سه «فیلم من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر» به کارگردانی فرشاد هاشمی، «ماده تاریک» به کارگردانی کریم لکزاده و «منطقه بحرانی» به کارگردانی علی احمدزاده بدون داشتن مجوز از جمهوری اسلامی در داخل ایران و بدون رعایت موازین اسلامی مد نظر حکومت، ساخته شده و در جشنوارههای مختلف خارج از کشور شرکت کرده و مورد توجه قرار گرفته و برنده جایزه شدهاند و خبر توقیف ساخت فیلم «کاباره» از سوی معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی وابسته به وزارت ارشاد اسلامی، از ادامهدار بودن این روال نشان دارد. خبرگزاری امنیتی فارس از توقیف ساختِ یک فیلم «زیرزمینی» خبر داده بود. خبرگزاری امنیتی فارس از توقیف ساختِ یک فیلم «زیرزمینی» خبر داده بود و خبرگزاری امنیتی تسنیم گفته بود که در تولید این فیلم تعدادی از سینماگران سرشناس ایرانی مشارکت داشتند؛ هنرمندانی که تسنیم از آنها نام نبرده و با اختصار «ف.م»، «ع.م» و «ن.ج» معرفی کرده است. این خبرگزاری نزدیک به سپاه نوشته است: «نقش اصلی را بازیگر زن پیشکسوت، «ف.م» بدون داشتن حجاب بازی میکرد.» به ادعای تسنیم، کارگردانی فیلم را «م.خ»، و تهیهکنندگی را «س.ج» بر عهده داشت.
من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر
«من، مریم، بچهها و ۲۶ نفر دیگر» اولینِ این دسته فیلمهاست و اولین فیلم بلند کارگردانش فرشاد هاشمی است که پس از تجربه دستیار کارگردانی در فیلمهای «بمب یک عاشقانه» ساخته پیمان معادی، «مادر و پسر» به کارگردانی مهناز محمدی و «عنکبوت مقدس» به کارگردانی علی عباسی این فیلم را در ایران جلوی دوربین برد.
«من، مریم...» داستانی ساده دارد. شخصیت اول فیلم که دختری درونگرا با خلقی افسرده است در گذشته و با خاطرات عزیزان از دست رفتهاش زندگی میکند، برای تامین مخارجش مجبور میشود خانه خود را به یک گروه فیلم برداری اجاره دهد تا فیلمشان را بسازند. همین پسزمینه به کارگردان اجازه داده تا تقریباً تمام فیلم را در لوکیشن داخلی و مطابق با آنچه واقعیت جامعه امروز است بسازد. دختر در خانه خود حجاب ندارد. باقی عوامل فیلم هم فقط در مواقعی که از بیرون میآیند یا وقتی جلوی دوربین برای فیلمبرداری فیلم کوتاهشان میروند، حجاب دارند. مانند روابط معمول ایران امروز در جایی که اقتضا کند زنها و مردها از نشستن کنار هم و دست دادن و بغل کردن و رقصیدن با هم ابایی ندارند و فضا بدون هیچگونه تاثیری از مذهب یا دیگر قوانین دست و پاگیر جمهوری اسلامی که فضای فیلم را تصنعی کند، ساخته شده است.
داستان فیلم را در سه ماجرا دنبال میکنیم، فیلم کوتاهی که از رابطهای تمام شده فیلمبرداری میشود، رابطهای که جز پوستهای از آن باقی نمانده است و زوج بازیگر در پروسه دردناکی مشغول پایان دادن به آن هستند. داستان فرعی دیگر حال و هوای گروه فیلمسازی، روابط و مشکلات آنها و چالشهایی است که با آن روبرو هستند. و داستان اصلی و پررنگ فیلم ماجرای خانم علومی، شخصیت جوان اصلی فیلم است که خانه و همینطور زندگیاش را در حال تغییر برای فیلمبرداری میبیند و با اینکه در ابتدا از این روند ناراضی است اما کمکم روحیه گروه فیلمسازی، صمیمیت آنها و همنشینیهای کوتاه و صمیمی با نگهبان شب صحنه فیلمبرداری بر روی او هم اثر میگذارد. داستان فیلم وارد تخیلات او میشود و او فیلم را به گونهای دیگر در ذهن خود پیش میبرد و تمام میکند.
در پایان فیلمبرداری، او انسان جدیدی است، فیلم تمام شده اما او حالا توان تازهای برای بازگشت به زندگی و مواجه شدن با مسایل خودش پیدا کرده است و عوامل فیلم برای او دوستانی تازه یافته اما نزدیک هستند. آنچه برای او اتفاق افتاده به نوعی تمثیل جادوی سینماست. او روند زندگی بخشیدن به داستانی جلوی دوربین را در خانه خود تجربه میکند و این تجربه اصیل و رابطه با افرادی که خود واقعیشان هستند او را با زندگی و آدمها آشتی میدهد. اگر چه این مفهوم در بعضی صحنههای فیلم به شکلی مستقیم و بدون ظرافت مطرح میشود، اما در شکل دیگری مانند زمانی که داستان فیلم کوتاهی که ساخته میشود با تخیل دختر میآمیزد، همین مفهوم به زیبایی نشان داده میشود.
مسلماً نکات فنی زیادی مانند بازی، قاببندی و فیلمنامه میتوانست بهتر پرداخته شود اما آنچه «من، مریم..» را دیدنی و به یادماندنی میکند فقط وجه هنری و فنی آن نیست، جسارتی است که کارگردانی تازهکار در اولین فرصت فیلمسازی مستقل خود به کار میبرد تا فیلمی را بسازد که به آن عمیقاً باور دارد نه فیلمی در چارچوب تحمیلی جمهوری اسلامی. آنچه تولدی دوباره برای سینمای ایران رقم زده همین آزادگی و جسارت سینماگران بوده است که در یک سال گذشته در مقیاسی وسیع اتفاق افتاده و امیدواریم یکی از ارکان اصلی ثبت وضعیت واقعی ایران و طی مسیر آزادی باشد.