تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
ما از «چپ» دلزدهایم!
پرویز هدایی
«ما روشنفکران، آکادمیسینها و کنشگران پیشرو اسرائیلی متعهد به صلح، برابری، عدالت و حقوق بشر بوده، و شدیدا از انچه اخیرا در این ناحیه اتفاق افتاده متاثریم. ما همچنین دلنگران عکسالعمل نسنجیده پارهای از نیروهای پیشرو در رابطه با حمله حماس به شهروندان اسرائیلی هستیم،عکسالعملی که نشانگر یک گرایش نگرانکننده در فرهنگ نیروهای چپ جهانی است.»
(از نامهء ۷۵ تن از کنشگران ترقیخواه اسرائیلی با عنوان «ما از "چپ»"دلزدهایم»،. در نشریه نیوزویک)
نامه سرگشاده و دردمندانه روشنفکران و اساتید اسرائیلی، به گرایشی در میان جریانهای چپ اشاره میکند که البته تازه نیست، ولی فاجعهء ۷ اکتبر ابعاد آن را به چشم جهانیان کشید. این گرایش که عمدتا پس از ۱۹۶۷ سایهء شوم خود را بر جنبش چپ افکند، تا به امروز به اشکال متفاوت ادامه یافته، و بدون شک مشابهتهایی با گرایشی در چپ که به ستایش از فاجعه ۵۷ برخواست را میتوان در آن مشاهده کرد.
«چپ» که ماهیتا میبایست طلایهدار حرکتی پیشرو به سوی فردای روشن و مدرن و رها از دخمه تاریک جهان کنونی باشد، متاسفانه در مقاطعی چون خوابگردی، گاه به راست، گاه به چپ و گهگاه رو به تاریکخانه جهان کهن دارد*.
جنبش چپ و اسراییلستیزی
«مرگ بر سرمایهداران یهودی، آنها را از تیر چراغ برق بیاویزید، و بیرحمانه به زیر پا افکنیدشان.»(سخنرانی «روت فیشر»، عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست آلمان در ۱۹۲۳)
با اعلام «بیانیه تشکیل دولت اسراییل» در ۱۹۴۸ از سوی «بن گورین»، نیروهای چپ، در اشکال مختلف خود، اسراییل را به رسمیت شناختند، اتحاد شوروی با یک اقدام ضربتی سلاحهای مورد نیاز را در اختیارش نهاد. و تنها به کمک این سلاحها بود که اسراییل توانست حمله ۷ کشور عرب، که بلافاصله پس از اعلام استقلال صورت گرفت، را خنثی کرده و به پیروزی چشمگیری نائل آید(ذکر علل کمک اتحاد شوروی از حوصله این نوشته خارج است). بدینگونه روابط مودتآمیزی مابین اسراییل و «چپ» جهانی پدید آمد که به مدت ۲۰ سال تا ۱۹۶۷ ادامه یافت.
در تابستان ۱۹۶۷ نقطه عطفی را در نگرش «چپ» به اسرائیل را شاهدیم، یعنی سر آغاز «اسرائیلستیزی» در میان گرایشات «چپ» که با نشیب و فراز تا به امروز ادامه یافته، و اگر بخواهیم بهتر بگوییم، این ترکیبی است از «اسرائیلستیزی» و «یهود ستیزی» (همچنانکه در میان سردمداران جمهوری اسلامی چنین ملقمهای را شاهدیم)، که نمونههای زشت آن بمبگذاری در «خانه یهود» در بخش غربی شهر برلین از سوی گروه «توپامارو برلن غربی» در ۱۹۶۹، و یا استقبال گروه «بادر ماینهوف» در ۱۹۷۳ از ترور تیم ملی اسرائیل توسط یک گروه فلسطینی هستند.
متاسفانه از دهه ۱۹۸۰ با آغاز روند گلوبالیسم، «اسرائیلستیزی» و «یهودستیزی» در میان «چپ»ها مرزهای قبلی را پشت سر نهاد و اشکال جدیدی به خود گرفت. به عنوان مثال نشریه چپگرای «یونگ ولت»(۱) در مغازله با «اسماعیل هنیه»، رهبر حماس و سیاستهای ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی چنان تاخت که شش نفر از فعالین سیاسی در نامهای سرگشاده به نشریه نوشتند: «یونگ ولت» چنان از کنار مواضع ضد اسرائیلی رئیس جمهور ایران بدون موضعگیری میگذرد که که گویی آنها را بهرسمیت شناخته. نشریه از چاپ این نامه خودداری کرد، لذا نویسندگان آن را در اینترنت منتشر کردند.
در این رابطه همچنین میتوان به پارهای از شعارهای چپ در دهههای اخیر اشاره کرد، از جمله در راهپیماییهای صلح ۲۰۰۲ در برلین پلاکاردهایی با این مضمون حمل میشد: آلمانی گذشته را فراموش کن، اسرائیل قربانی نیست.
چپ ایران و فاجعه ۷ اکتبر
از ۱۹۶۷، چپ ایران به دلایل متفاوت نگاهی منفی به اسرائیل داشت: تاثیرپذیری یا تبعیت از سیاست شوروی، پیوندهایی با پارهای گروههای فلسطینی. به علاوه برای یک دیدگاه سادهانگار، وجود پارهای از روابط بین حکومت ایران در دوران محمدرضا شاه و اسرائیل، خود دلیلی کافی برای دشمنی با آن بود.
فاجعه ۷ اکتبر بار دیگر فرصتی ایجاد کرد تا گروههای چپ ایران نشان دهند کجا ایستاده و چقدر معادلات جهانی و ضروریات انقلاب «زن، زندگی، آزادی» را دریافتهاند.
در اینجا به عنوان نمونه مواضع سه گروه چپ را بررسی میکنیم:
۱. اطلاعیه حزب توده ایران: این حزب پس ۷ اکتبر با انتشار متنی با عنوان «اطلاعیه حزب تودۀ ایران دربارۀ تشدید جنگ در مناطق اشغالی فلسطین و سیاستهای فاجعه بار و جنایتکارانهٔ دولت نژادپرست و دستراستی «نتانیاهو»» به این فاجعه عکسالعمل نشان داد. چنانکه تیتر اطلاعیه نشان میدهد، برخورد با رخداد به نحو وحشتناکی غلط است. قبل از همه خواننده متوجه میشود که به فاجعه ۷ اکتبر، فقط در حاشیه پرداخته شده، و عمدتا «سیاستهای پنجاه و شش ساله و اشغالگرانه اسرائیل» به عنوان زمینهساز فاجعه مورد بحث قرار گرفته است.
۲. «سازمان اکثریت»: این سازمان نیز تحلیلی را که ظاهرا یک گروه هوادار از ایران فرستاده در «کار آنلاین» منتشر کرده است. این تحلیل شباهت بسیار به تجزیه و تحلیل حزب توده داشته و به همانگونه خواستار آتشبس فوری بین طرفین شده است.
۳. «همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ایران»، متشکل از ۵ گروه جمهوریخواه عمدتا با گرایش چپ، در بیانیهای به تجزیه و تحلیل فاجعه ۷ اکتبر پرداخته، اما بر خلاف دیگر بیانیهها، با صراحت حمله حماس را محکوم کرده و به کشتار فجیع مردم غیرنظامی اسرائیل توسط حماس اشاره دارد.
اما همین «بیانیه» در جای دیگر ذکر میکند: «آنچه زمینه این جنگ ویرانگر است ... بنبست بوجود آمده در زمینه تحقق صلح و راهکار تشکیل دو دولت مستقل در نتیجه سیاستهای افراطی دولتهای اسرائیل در دهههای گذشته است.»
در بخش دیگر آن هنگامی که از اقدامات شرمآور حماس در حمله به غیر نظامیان صحبت میشود، ذکر میکند که اسرائیل هم در گذشته «اعمال بدتری» را مرتکب شده است.
اسرائیل تنها کشور دموکراتیک و سکولار منطقه
«در بیانیه استقلال اسرائیل، که هنوز نقش بخشی از قانون اساسی را بازی میکند، نام خدا ذکر نشده، اگر چه دولت اسرائیل را دولت یهود مینامد، اما ذکر میکند این دولت بر مبنای آزادی، عدالت و صلح بنا میگردد، در برابری اجتماعی و سیاسی همه شهروندان کوشیده، عدم تبعیض دینی، نژادی، جنسی و همچنین آزادی مذهب، تحصیل و فرهنگ را تضمین میکند.»(فصل نامه سیاسی، اریک سیلور، ۱۹۹۰)(۲)
اینها تنها سخنانی زیبا نیستند، بلکه اسرائیل در طول بیش از ۷۰ سال که از عمر دولت مدرنش میگذرد، نمونه موفقی از اجرای آن را ارایه داده است. تنها به چند نمونه از ادغام جامعه عرب اشاره میشود: احزاب عرب اسرائیل، نظیر «لیست اعراب متحد»، نه تنها در پارلمان حضور دارند، بلکه مواردی از شرکت آنها در کابینه را داشتهایم. سرهنگ دوم «الا واویا» سخنگوی عربیزبان ارتش اسرائیل، افسر عالی رتبه «جمال هکروش» نفر دوم پلیس اورشلیم، یوسف حداد کنشگر اجتماعی و کاندید بسیاری از اسرائیلها برای شرکت در کابینه بعدی اسرائیل، همه از نمونههای موفق ادغام جامعه عرب چند میلیونی اسرائیل هستند.
تجربه سوسیالیستی «کیبوتص»ها نمونه بسیار آموزنده از کارآمدی و خلاقیت جامعه اسرائیل است. جامعه دگرباشان اسرائیل یکی از بزرگترین و آزادترین جوامع «الجیبیتی» خاورمیانه به شمار میرود.
همچنین در تاکید بر سنن دموکراتیک اسرائیل به یادآوریم که اکنون در اوج یکی از سهمناکترین بحرانهای تاریخ اسرائیل و با وجود سیاستهای یک سویه «الجزیره»، اسرائیل هنوز اقدامی در جهت تعطیل دفتر این خبرگزاری در تل آویو انجام نداده است.
و اما داستان اشغالگری:
در ۱۹۴۸ بلافاصله بعد از اعلام استقلال اسرائیل، که با تائید سازمان متحد صورت گرفت، هفت کشور عرب به آن حملهور شدند، و تنها با از خود گذشتگی و سلاحهای دریافتی از چکسلواکی بود که اسرائیل توانست خطر را از سرگذرانده و به حیات خود ادامه دهد. البته وتوی شوروی هم نقش موثری ایفاکرد. لازم به یادآوری است که طبق تقسیمات سازمان ملل ۷۵ درصد اراضی فلسطین به اعراب و ۲۵درصد به اسرائیل تعلق گرفت.
اما بیست سال بعد، یعنی در ۱۹۶۷ بار دیگر اعراب تصمیم گرفتند «یهودیان» را به دریا بریزند و حتی سفر ویژه دبیرکل سازمان ملل برای منصرف کردن آنها به نتیجه نرسید. اسرائیل که تمام تلاشهایش برای بازدارندگی آنها به نتیجه نرسیده بود، در یک عملیات برقآسا ستون فقرات نیروی هوائی این کشورها را درهم شکست. نتیجه جنگ پیروزی قطعی اسرائیل و اشغال بخشهایی از اراضی برخی کشورهای عرب شد.(۳)
دو ماه پس از آن اسرائیل به کنفرانس سران عرب در خارطوم پیشنهاد داد که حاضر به عقب نشینی به مرزهای قبل از جنگ بوده، در مقابل خواهان آنست که موجودیتش از سوی اتحادیه عرب به رسمیت شناخته شود. جواب مشهور کنفرانس سران عرب «سه بار نه» بود: نه به صلح با اسرائیل، نه به رسمیت شناختن اسرائیل، نه به مذاکره با اسرائیل.
و به این ترتیب ناسیونالیسم کور کشورهای عربی که حتی شکست مفتضحانه ژوئن ۱۹۶۷ نتوانست موجب بیداری آن گردد، فاجعهای را رقم زد که بیش از ۵۰ سال است سایه سیاه و شوم خود را بر سپهر سیاسی خاورمیانه افکنده است.
در بخش دوم این مقاله، پس زمینهای فاجعه ۷ اکتبر را بررسی میکنیم، و بدان میپردازیم که چرا در اطلاعیههای همه گروههای «چپ» عوامل مستقیم این رویداد مغفول ماندهاند.
داستان اراضی تصرف شده پس از ۱۹۶۷
«از ۱۹۴۸ تا کنون، ما به هر طرح برای مصالحه نه گفتهایم، و یا زمانی بله گفتهایم که دیر شده بود، بدیهی است اکنون باید به کمتر رضایت دهیم. و اگر باز هم فرصتها را از دست دهیم، دیگر فاجعه نیست، جنایت است.»(شاهزاده بندر بن سلطان، سفیر عربستان در امریکا، مصاحبه با نیویورک تایمز)
پس از پاسخ منفی سران عرب به اسرائیل در کنفرانس خارطوم، اسرائیل ابتدا تصمیم گرفت این مناطق که مساحتی ۹ برابر مساحت اسرائیل داشتند، را موقتا نگه دارد، تا از سوئی از آنها برای سیاست «صلح در برابر زمین» استفاده کند، از سوی دیگر پارهای از مناطق همچون «بلندیهای گولان»، که بر شهرهای پرجمعیت اسرائیل مسلط بود را، از دسترس دشمن خارج کرده باشد.
اکنون بیش از ۵۵ سال از آن زمان میگذرد، و تغییرات زیادی در صحنه ژئوپلیتک و همچنین آرایش نیروها در اسرائیل، فلسطین و دیگر کشورهای منطقه بوقوع پیوستهاند:
۱. اسرائیل پس از فروپاشی شوروی در دهه ۱۹۹۰، با مهاجرت موج گستردهای از یهودیان روسیه مواجه شد، بهنحوی که در حال حاضر یک پنجم جمعیت یهودی اسرائیل را روسها تشکیل میدهند، که فرهنگ و دیدگاههای سیاسی محافظهکارانه و گاه عقب ماندهشان را با خود به جامعه اسرائیل آوردهاند، و این خود به تقویت گرایشات راست و ارتدوکس یهودی کمک کرد. البته باید ذکر کرد میزان محبوبیت ماورا ارتدوکسها در جامعه اسرائیل زیر یک درصد برآورد میشود. بهعلاوه پیروزی چشمگیر ارتش اسرائیل در ۱۹۶۷ و خشونتهای گسترده در «انتفاضة ۲» به موجی از ناسیونالیسم و فاصلهگیری از اعراب در میان اسرائیلیها دامن زد.
۲. در حالیکه در میان سران کشورهای عرب به تدریج دیدگاه نسبتا واقعبینانهتری پای بازکرد، و ما شاهد به رسمیت شناخته شدن اسرائیل در ابتدا از سوی مصر(۱۹۷۸)، سپس اردن (۱۹۹۳) و بعدتر در پروسه «صلح ابراهیم» از سوی تعداد بیشتری کشورهای عرب، بودیم، در میان فلسطینیها این پروسه کند و با ویژگیهایی همراه بود، که در مجموع نتیجه قابل قبولی از آن حاصل نشده است.
۳. سازمان آزادیبخش فلسطین متاسفانه هیچگاه رهبرانی دانا، با درایت و با وسعت نظر نداشته. هنگامی که در «کمپ دیوید ۲»، «اهود بارک» نخست وزیر اسرائیل طرح صلحی را روی میز نهاد که تقریبا ۹۸ درصد خواستههای ارضی فلسطینیها را در بر میگرفت (البته در مورد میزان دقیق این درصد بحث هست)، عرفات بدون درک این واقعیت که مهمترین مسئله برای فلسطینیها تشکیل یک دولت مستقل و بیرون آمدن از وضع اسفناک کنونی، یعنی زندگی در اردوگاههاست، با پافشاری بر بازگشت همه آوارگان، عملا آخرین فرصت بزرگ چند دهه اخیر را از دست داد، بدون آنکه در نظر آورد، زندگی کردن نسلهای متمادی از فلسطینیها در این شرایط پا در هوا، چه عواقب اجتماعی، سیاسی و روانی برای آنها داشته و خواهد داشت(که آنچه در ۷ اکتبر دیدیم، تنها پرتوی سهمناک از آن بود).
مگر پس از جنگ دوم دهها میلیون انسان در سراسر اروپا جا بهجا نشدند و خانه و کاشانهای نو برای خویش بنا ننهادند. به عنوان مثال نزدیک به یک میلیون اهالی چکسلواکی با اصلیت آلمانی به آلمان و اتریش رانده شدند. مگر بعد از استقلال شبهقاره هند و تقسیم آن به هند و پاکستان دهها میلیون مردمان آواره شده، در سرزمینی نو زندگی تازهای را از سرنگرفتند؟
اما از دهه ۱۹۸۰ مشکلات ابعاد جدیتری یافتند، با قوت گرفتن جریانات اسلام رادیکال و نیروهای نیابتی هوادار جمهوری اسلامی، مدیریت میدان بهتدریج بدست سازمان حماس و «جهاد اسلامی» و سازمانهای مشابه افتاد. اگر رهبران «فتح» و سازمان آزادیبخش مشکلاتی جدی داشتند، رهبران این جریانات اسلامی علاوه بر ندانمکاری و فساد، ارتجاع و توحش بر پرچمشان نقش بسته بود و هنوز هم چنین هستند.
در مجموع در حالی که جامعه اسرائیل مبانی دموکراتیک و سکولار خود را همچنان محافظت میکند، ولی جریانهای راست افراطی و احزاب ارتدوکس رایکال جایگاه نیرومندتری را در کشور یافتهاند. از سوی دیگر اسلام سیاسی سایه سیاهش را بر فراز جامعه فلسطین افکنده، از اینرو تشکیل دو دولت مستقل فلسطین اسرائیل در هالهای از ابهام فرورفته، هدفی که شاید با اندکی انعطاف و درایت در «کمپ دیوید ۲» در سال ۲۰۰۰ دست یافتنی بود.
فاجعه ۷ اکتبر در چه بستری بهوقوع پیوست؟
«فاجعه ۷ اکتبر بهترین هدیه تولد پوتین بود» (نشریه پولیتیکو)
«ولیعهد عربستان اخیرا در مصاحبه با یک تلویزیون امریکا اعلام کرد که پیشرفتهای آشکاری در مذاکرات با اسرائیل حاصل شده است. عواقب توافق بین دو دولت بسیار ژرف خواهد بود، بهعلاوه «ریاض» در روز گذشته اعلام کرد که طرحهائی برای صلح در فلسطین و تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین مطرح شده. گفته میشود که حتی با وساطت آمریکائیها، ممکن است اپوزیسیون اسرائیلی به این مذاکرات پیوسته و بدینگونه مذاکرات با فلسطینیها تسریع شود و از سوی دیگر طرح «رفرم قضائی» از دستور کار دولت خارج گردد».(نقل به معنا، «FAZ»، پر تیراژترین نشریه اروپا، ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۳)(4)
دولت جدید «نتانیاهو» که از اواخر ۲۰۲۲ در اتحاد با دو حزب مذهبی افراطی زمام امور را بدست گرفت و کوشید در این دوره نیز چون گذشته از راه حل «دو ملت، دو دولت» فاصله بگیرد، و همزمان سعی در تغییر قوانین در جهت خدشهدار کردن اصول دموکراسی اسرائیل نمود، اما دموکراسی اسرائیل سنن ۷۰ ساله نیرومند دموکراتیک و سکولار دارد که به آسانی نمیتوان بدان دستبرد زد. به هر حال این کشاکشها به کارائی دولت و جامعه اسرائیل لطمه زد.
همزمان دولت اسرائیل گامهای جدی در بهبود روابط با همسایگان عرب خود برداشت که پیمان صلح ابراهیم نمونه برجسته آن بود.
با گسترش این پیمانها از میانه ۲۰۲۲، اخباری از عقد قریبالوقوع پیمان بین اسرائیل و عربستان، به عنوان قدرتمندترین کشور عرب، منتشر گردید، بهعلاوه جزئیاتی از مذاکرات منتشر شد مبنی بر بهرسمیت شناختن اسرائیل از سوی عربستان که در مقابل میبایست طرح «دو ملت، دو دولت» روی میز قرار میگرفت. گذشته از آن، در رابطه با غزه گسترش فوری سرمایهگذاریهای همهجانبه و افزایش موقعیتهای کاری در اسرائیل برای نیروی کار این منطقه مورد بحث قرار گرفت.
آشکار است برای ارتجاع منطقه، به سخن دیگر دشمنان دموکراسی و سکولاریسم، قبل از همه ایران و نیروهای نیابتیاش، شروع و گسترش این روند معنائی جز شنیدن ناقوس مرگشان نبود. از همین روی طرح یورش وحشیانه به اسرائیل ریخته شد که در درجه اول تلاش برای تخریب روند نزدیکی بین اسرائیل و کشورهای عرب منطقه بود.
بهعلاوه فاکتور بسیار مهم دیگری که در فاجعه ۷ سپتامبر نقش مستقیم ایفا کرد، مسکو بود. پوتین مایل بود و هست، به کمک جو پیدا شده در پی حمله بربرمنشانه حماس، بتواند افکار عمومی را متوجه خاورمیانه کرده و امریکا را در آنجا زمینگیر نماید و بدینگونه دست بازی در اکراین یابد (زلنسکی: جنگ غزه به کمک پوتین آمد).
این نکات کلیدی که در تمام تحلیلهای جدی مفسران بدان اذعان شده، در تحلیل بسیاری از نیروهای «چپ» از جمله این سه گروه مغفول مانده. در چهار هفته گذشته در خیابانهای چهارگوشه جهان در کنار اللهاکبرگویانی که عزم جزم کردهاند، تک تک اهالی نیویورک و دیگر شهرها را به اسلام فراخوانند، دختران جوان، که گاه حتی بالا تنه خود را عریان کرده بودند، و پسران جوان با گرایش چپ و یا ناسیونالیستی را میدیدیم که شعار «از رود تا دریا، فلسطین آزاد» را سر دادهاند، بدون آنکه بدانند در زمین که بازی میکنند.
اسرائیل و فلسطین دموکرات سکولار، متحد طبیعی انقلاب «زن، زندگی، آزادی»
«اسرائیلیها امیدوارند که ۷ اکتبر زنگ بیداری برای همه نیروهای سکولار منطقه از هر سو باشد تا برخیزند و عنان کار را در دست گرفته و مذهبیون افراطی را از صحنه خارج سازند»(یل رونی، کارگردان اسرائیلی)(5)
این بیدارباش کارگردان اسرائیلی خانم رونی، و بسیاری بیدارباشهای دیگر تا به امروز کمترین انعکاسی در میان چپها نیافته، چنانکه در این سه اطلاعیه هم میبینیم. اما ندای خاورمیانه دردمند در این روزها بحرانی، وحدت همه نیروهای سکولار دموکرات در برابر شیطان رها شده از محفظه، یعنی رادیکالیسم مذهبی و در درجه اول «اسلام سیاسی»، است.
همچنانکه «حماس»، «حزب الله»، جمهوری اسلامی و حتی «القاعده» و «داعش» علیرغم تضاد سنی و شیعه و دهها اختلاف مسلکی، از آنجا که همه در محدوده «اسلام سیاسی» واپسگرا تعریف میشوند، متحد طبیعی هم بهشمار میروند و خود هم بدان واقفند، و موضعگیریهای آنها در چند هفته گذشته گواه بر آن است. امید که شاهد پروسه مشابهی در میان نیروهای سکولار دموکرات منطقه باشیم.
متاسفانه تا هنگامی که «چپ» چه در ایران و چه در جهان این بدیهیات را درنیابد، اشتباهات گذشته را به شکلی نو تکرار خواهد کرد. دیروز در ایران، امروز در غزه و فردا در....
کارل مارکس زمانی گفت: تنها آنگاه میتوانیم تجزیه و تحلیل درستی از مسائل داشته باشیم که آنها را در مسیر تحولشان بررسی کنیم، از این رو پدیده «اراضی اشغالی فلسطینی» و نحوه برخورد اسرائیل با آن هنگامی قابل درک است که پروسه تاریخی آن را در نظر گیریم: به خاطر آوریم اسرائیل دههها با همسایگانی، و بعدتر با جریانهای بنیادگرای مذهبی، روبرو بوده که به هیچوجه حاضر به پذیرش موجودیت آن نبودهاند. روشن است که اسرائیل هم، بویژه در دوران نتانیاهو، اشتباهات خود را داشته است که یکی از مهلکترین آنها حمایت تاکتیکی از حماس در راستای سیاست تضعف «تشکیلات خودگردان فلسطین»، یعنی تکرار اشتباه امریکا در رابطه با القاعده و خمینی. امروز هم اگر چه تعادل قوا چه در اسرائیل چه در منطقه تغییرات زیادی داشته، اما پس از این طوفان، نیروهای دموکراتیک در اسرائیل به اندازه کافی نیرومند هستند تا روند مذاکرات با همسایگان را سازمان دهند.
اما امروز قبل از همه باید خود را از شر افعی زهرآگینی، که در صدها کیلومتر دلانهای سیمانی در غزه مخفی شده، رهانید.
آنگاه نوبت به تحویل «اراضی اشغالی» به نمایندگان واقعی مردم فلسطین میرسد، که آنهم کار آسانتری نیست، چنانکه تجربه 2005 در تحویل غزه به «تشکیلات خودگردان فلسطین» نشان داد.
سخنم را با این گفته طلایی «آموس اوز»(6)، نویسنده اسرائیلی و برنده ارزشمندترین جوائز بینالمللی، به پایان میبرم: اعراب و اسرائیل به معنای واقعی برادران یکدیگر هستند، اما اکنون با هم مشکل پیدا کردهاند، اما اگر هر کدام سعی میکردند مشکل را از دید دیگری بنگرند، شاید مسئله خیلی زودتر حل شده بود (نقل به معنا).
———————————————
*. منظور حزب توده ایران، سازمان اکثریت و ائتلاف «همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ایران» هستند.
1- Junge Welt
2- Eric Silver, the political Quarterly, 1990
3. انقلاب ما نیاز به چه سیاستمدارانی دارد؟
4- Frankfurter Allgemeine Zeitung (FAZ)
5- Yael Reuvoni
6- Amos Os
https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/110911