تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

2 آذر ماه 1402 - 23 ماه نوامبر 2023

پیوند به فایل تصویری     و فایل صوتی

چرائی ها و چگونگی های ضروری رهبری

حسین عرب

(متن سخنرانی در مهستان سکولار دموکرات های ایران)

مقدمه:

پیش از پرداختن به موضوع رهبری لازم می دانم تا به علت ضرورت طرح این مسئله بپردازم. رژيم اسلامی، چهارمین حکومت ایدئولوژیک دینی است که تا کنون در جهان مستقر شده است. اولین حکومت دینی، امپراتوری رم مقدس ، و دومین آن، امپراتوری اسلامی در زمان حاکمیت خلفای راشدین بود، که اولی با قرارداد 1648 سی و پنج کشور اروپائی رسما منحله اعلام شد و امپراتوری دینی اسلامی با قدرت گرفتن امویان به نظام پادشاهی استحاله یافت. و سومین حکومت دینی موجود، واتیکان است. شاید گفته شود، امپراتوری عثمانی، و حکومت صفویه، نظامهای دینی بودند، باید توجه داشت در نظامهای ایدئولوژیک دینی، متولیان دین، کارگزاران حکومتی هستند، در حالیکه در سایر نظامها متولیان دین نه در مقام کارگزار حکومتی، که در کنار آنها قرار دارند.

تجربه بشری نشان داده، نظام های ایدئولوژیک از هر جنسی که باشند، اعم از کمونیسم، نازیسم، و دینی به استبداد مطلقه می رسند، که در مورد رژيم اسلامی، ما همگی شاهد و ناظر بر آن هستیم.

مردم ایران در 57 با این ایده که تغییر نظام شاهنشاهی، به یک نظام رژيم مدرن که بر آن ارزش های فرهنگ ایرانی و اسلامی حاکم بوده و حافظ استقلال کشور و آزادی سیاسی مردم خواهد بود، و این چشم انداز توسط خمینی برای ایرانیان ترسیم شده بود، به انقلاب پیوستند. اما در عمل و در زمان کوتاهی مشاهده کردند که نظام جدید به سمت استقرار یک حکومت دینی در حرکت است، و در واقع خمینی کتاب شخص دیگری را برداشته و با تعویض جلد، آنرا به نام خود به ایرانیان عرضه کرده بود. لذا از همان ابتدا نهضت مقاومت مردم در برابر رویکرد ایدئولوژیک کردن حکومت شکل گرفت.

با گذشت زمان، بر تعداد معترضین به رژيم اسلامی اضافه شد و در مقابل، حکومت با تدوین قوانین محدود کننده، و بگیر و ببند ، و اعدام معترضین کوشش به تمکین آنان کرد.

با گسترش نهضت مقاومت، مردم به دنبال رهبری برای پیشبرد خواسته های خود، ابتدا به خاتمی رو آورده، و با قطع امید از او به موسوی رجوع کردند، که عملکرد حکومت با او بر همگان روشن است.

خیزش 1388، آخرین قیام مردم با رهبری مشخص بود، و پس از آن، خیزش های 1396، 1398، و 1401 بدون رهبری، شروع و با گذشت مدت زمانی، ریتم آنها فروکش کرد، این در حالی است که سرعت نهضت مقاومت مردم ایران، به درجات بالاتری از قدرت و وسعت جهش پیدا کرده است. برآورد و گمان زنی این است، که در خیزش های جدید آنچه توانست موجب رکود ریتم اعتراضات شود، عدم وجود رهبری بود، که بتواند، مراحل بعدی جنبش را برای مردم تبیین و آنها را به سمت مسیرهای تازه مبارزه هدایت کند، و با درجا زدن اعتراضات در یک فرم و شکل یکسان، و عدم ارتقاء به مراحل بالاتر، نهایتا خیزش فروکش کرد.

 

رهبری چیست؟

ابتدا تعریف رهبری را از چند تن از رهبران بزرگ ذکر کرده و در انتها به تعریف خود می پردازم:

بیل گیتس : با نگاه به قرن آینده، می‌بینیم که رهبران کسانی خواهند بود که دیگران را توانمند می‌سازند.

جان مکسول: رهبری یعنی تأثیرگذاری، نه بیشتر و نه کمتر.

وارن بنیس: رهبری ظرفیتی برای ترجمان رویا به حقیقت است.

پیتر دراکر: تنها تعریف یک رهبر این است: فردی که پیروانی برای خود داشته باشد.

اما تعریف من از رهبری عبارتست از:

«رهبری» هنر انگیزه دادن به گروهی از افراد برای اقدام در جهت دستیابی به هدفی مشترک است؛ این توصیف ساده می‌تواند تعریف رهبری باشد.

آنها مسیر رسیدن به اهداف را مشخص می‌کنند، چشم‌اندازی الهام بخش به‌وجود می‌آورند و چیز جدیدی ایجاد می‌کنند. رهبری آنچه که برای پیروزی لازم است را شناسایی و مشخص می‌کند و پویا، هیجان انگیز و الهام بخش است.

رهبران ضمن مشخص کردن مسیر، باید با استفاده از مهارت‌های انگیزشی، به شیوه ای اثر بخش و بی نقص، افراد خود را به سوی مقصد درست هدایت کنند.

فرآیند نفوذ در دیگران و برانگیختن آنها برای همکاری با یکدیگر در جهت تحقق هدف های گروهی را «رهبری» می گویند. یا می توان گفت: رهبری استفاده از فرآیند ارتباطات در موقعیتی خاص برای اعمال نفوذ در میان افراد و جهت دادن آنها به سوی مقاصدی مشخص است. و یا رهبری فرآیند نفوذ در دیگران است به طوری که آنها با اشتیاق و جدیت در دستیابی به اهداف چشم انداز تلاش نمایند.

 

مدیریت چیست؟

مدیریت، فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت بر عملکرد و بکارگیری کلیه منابع قابل دسترسی برای رسیدن به هدفهای تعیین شده در چشم انداز است.

 

تفاوت رهبری و مدیریت:

اگر بخواهیم به زبان ساده تفاوت رهبری و مدیریت را بیان کنیم، باید گفته شود، رهبری، کارهای درست را مشخص می کند، و مدیریت، کارهای تعیین شده توسط رهبری را به درستی اجرا می کند. ما عملکرد رهبری را، اثر بخشی، و عملکرد، مدیریت را ، کارآئی می نامیم . برونداد توامان مجموعه عملکرد رهبری و مدیریت، بهره وری است.

 

گروه بندی رهبری:

طبقه بندی یا گروه بندی رهبری بر دو شیوه انجام می شود:

الف: سطوح رهبری

برای رهبری پنج سطح مشخص شده است:

1. موقعیت(position) . مردم از رهبری پیروی می کنند، چون مجبور هستند.

2. اجازه (permission) . مردم چون می خواهند از رهبری پیروی می کنند. مردم به شما اجازه رهبری خودشان را می دهند.

3. تولید (production) . مردم شما را به خاطر کارهایی که برای کشور انجام داده اید دنبال می کنند.

4. توسعه مردم(people development) . مردم شما را به خاطر کارهایی که شخصاً برای آنها انجام داده اید و اینکه به عنوان یک رهبر اعتماد و احترام ایجاد کرده اید، دنبال می کنند.

5. اوج (pinnacle) . مردم به دلیل چشم اندازی که ارائه کرده اید و پیشبرد آنرا نمایندگی می کنید از شما پیروی می کنند.

 

ب: انواع سبک رهبری

برای رهبری پنج نوع سبک مشخص شده است:

1. رهبری اقتدارگرایانه  :(Autocratic Leadership) در رهبری اقتدارگرایانه، قدرت و اقتدار قانونی، در انحصار رهبر سازمان است و تصمیمات بدون مشورت با اعضای تیم و توسط رهبری گرفته می شود و زیردستان فرصتی برای ارائه پیشنهادات خود ندارند، که به آن رهبری مستبدانه نیز گفته می شود. رهبران اقتدارگرا، به روشنی انتظارات خود را از زمان و نحوه انجام کار، بیان می کنند. سبک رهبری اقتدارگرا برای سازمان های نظامی مناسب است که در آنها نیاز به کنترل بیشتری بر روی پیروان است. استفاده از سبک رهبری اقتدارگرا باعث تضعیف روحیه افراد می شود. سبک رهبری اقتدارگرا را در یک جمله می توان خلاصه کرد: «همراه با من حرکت کنید».

2. رهبری بوروکراتیک  (Bureaucratic Leadership) رهبر بوروکرات مانند رهبر اقتدارگرا، به اعضای تیم می گوید که دقیقا چه کاری را چگونه انجام دهند، اما پایه و اساس همه دستورات او سیاست ها و دستورالعمل های سازمان است. در واقع رهبران بوروکراتیک از قوانین و مقررات سازمان پیروی می کنند و روی آنها خیلی تاکید دارند به همین جهت به افراد خیلی کم آزادی می دهند یا اصلا آزادی نمی دهند.

3.  رهبری کاریزماتیک  (Charismatic Leadership)رهبری فرهمند یا کاریزماتیک در دوران بی ثباتی و بحران، در سازمان پدید می آید و آینده را بهتر از وضع موجود متجلی می سازد، به همین دلیل برای نجات جامعه از یک بحران مطلوب است. رهبران کاریزماتیک با توسل به نیروی شخصی و توانایی های فردی، افراد را متحول می سازند و اهمیت و ارزش کارها را در وجود آنان تزریق می کنند. رهبری کاریزماتیک یعنی برقراری رابطه ای که در آن، رهبر بدون اعمال زور یا پاداش مالی بر روی پیروان اثر می گذارد. از علل ظهور رهبران کاریزماتیک شرایط بحرانی تاریخی یا اجتماعی است. رهبر فرهمند خودکامه و دیکتاتور است و همواره عقاید و نظرات خود را بهتر از دیگران می داند؛ در حدی است که دیگران نمی توانند به آن پی ببرند . در نتیجه رهبران کاریزماتیک پس از رفع بحران، نمی توانند برای کشور اثربخش باشند.

4. هبری مشارکتی  (Participative Leadership)در سبک رهبری مشارکتی یا رهبری دموکراتیک اعضای تیم در فرایند تصمیم گیری مشارکت داده می شوند و اجازه اظهار نظر دارند؛ اما تصمیم نهایی توسط رهبر تیم گرفته می شود در نتیجه پیروان از بهره وری بالایی برخوردار هستند . سبک رهبری مشارکتی معمولاً موثرترین سبک رهبری محسوب می شود. در این سبک ارتباطات دوسویه است . از مهم ترین مسائل در این سبک رهبری ایجاد اعتماد برای افزایش انگیزه در پیروان است.

5. رهبری تفویضی  (Delegative Leadership)در سبک رهبری تفویضی اختیارات به طور کامل به دیگران واگذار می شود و رهبر هیچ دخالتی در امور نمی کند، زیرا تصور می شود نخبگان دارای شایستگی کافی برای تشخیص موقعیت هستند. این سبک زمانی استفاده می شود که گروه از لحاظ انگیزه و توانایی بالغ باشد.

 

تاریخچه رهبری:

در طول تاریخ بشر، نقش رهبری در تغییرات سیاسی و اجتماعی عمیق و گسترده بوده، و می توان نمونه های بسیاری چه از زمان های دور تا دوران اخیر ذکر کرد. مطالعات مرتبط با این مفهوم، در گزاره "نقش شخصیت در تاریخ" توسط نویسندگان و محققین به انجام رسیده است. خلاصه کلیه بحث ها را می توان در سه جمله بیان کرد:

1.                        شرایط اجتماعی، رهبران را می سازند.

2.                        رهبران شرایط اجتماعی را تغییر می دهند.

3.                        شرایط اجتماعی، و رهبران توامان و با تاثیر متقابل بر یکدیگر موجب تغییرات اجتماعی می شوند.

در علم زیست شناسی گفته می شود، یک ژن پتانسیل بروز یک صفت مشخص را داراست، اما برای ظهور صفت مرتبط با ژن موصوف، شرایط محیطی تعیین کننده است.

شاید جمله بالا نزدیکترین نگرش به نقش شرایط و رهبری در تغییرات اجتماعی باشد.

 

نقش رهبری در تغییرات سیاسی و اجتماعی ایران،

برای کوتاه شدن سخن در ارتباط با نقش رهبری در تغییرات سیاسی و اجتماعی ایران، ما از انقلاب مشروطه به بعد را مورد مداقعه قرار می دهیم. انقلاب مشروطه بدون یک رهبر به پیروزی رسید و در آن رهبری بصورت جمعی اعمال گردید، پی آمد این روش، آشوب بعد از انقلاب و هرج و مرج پس از استقرار مشروطیت بود، خوشبختانه، رضا شاه، بصورت فردی سکان رهبری کشور را بدست گرفت و توانست، ایران را از وضعیت اسف بار که در آن در هر گوشه کشور کسی ادعای شورش و تجزیه را داشت نجات دهد. شاید اگر پس از کودتای 1299 رضا شاه موجب عزل سید ضیاء نمی شد، اوضاع به صورتی که پیش رفت، نمی توانست درست شود. تجربه بعدی ما در نهضت ملی کردن نفت بود، که دو گانگی در رهبری، علیرغم اینکه هر دو رهبر به ملی شدن صنعت نفت معتقد بودند، به شکست انجامید، و شرایط برای دخالت خارجی در کشور مهیا شد. و بالاخره انقلاب 57، به رهبری خمینی اتفاق افتاد، و حکومت جدید رژيم اسلامی توانست، با هرج و مرج کمی کنترل کشور را بدست گرفته و سیاست های خود را پیاده کند.

با توجه به اتفاقات ذکر شده، بنظر می رسد در ایران، شیوه مناسب برای تغییرات سیاسی و اجتماعی، رهبری فردی است.

 

حال و روز امروز و فردای کشور،

امروزه کشور در شرایط پیچیده و خطرناکی قرار گرفته، و اگر تحصیل کردگان مدرن( دانشگاه دیده) نتوانند به کمک ملت ایران، راهی برای برون رفت از وضعیت کنونی پیدا کنند، آینده کشور می تواند با خطرات به مراتب بدتری نسبت به چهل و چند سال گذشته مواجه شود.

رژيم اسلامی در خارج کشور، توانسته با پرداخت پول و تامین اسلحه افرادی را در کشورهای مختلف به استخدام خود در آورده تا با اقدامات ایذائی برای دولتهای خودشان، و یا سایر کشورها مشکل ایجاد کنند، و از این طریق، رژيم اسلامی، امتیازاتی از دیگران دریافت کرده و می کند. اما روشن است این شیوه عمل نمی تواند تداوم داشته باشد و در جائی به بن بست رسیده و عمل متقابل کشورهای دیگر و یا حتی حمله نظامی به ایران را در پی خواهد داشت. در واقع رژيم اسلامی در جهان امروز و نزد دولت های دور و نزدیک، بعنوان عامل تخریب شناخته شده، و نه تنها بخشی از راه حل نیست که آتش بیار معرکه های منطقه ای و جهانی است.

همچنین، رژيم اسلامی، بعلت ناکارآمدی، بی کفایتی، نادانی، و فساد، در داخل کشور قادر به تامین نیازهای مادی مردم نیست، و بجای پذیرش اشکالات خود، تمامی توان خود را بر نیروهای امنیتی گذاشته و با ضرب و شتم، ارعاب، زندان، و اعدام در صدد حفظ کیان نظام خود می باشد، و قطعا این روش هم پایدار نیست و با گذشت زمان، روابط ملت و حکومت به سمت نقطه انفجاری خواهد رفت، که حاصل آن قیام مردم و تخریب حکومت و حکومتیان خواهد بود.

 

چه باید کرد؟

سال 96 زمانی بود که مردم امید تغییر از درون نظام را کنار گذاشته، و تنها راه حل را مقاومت در برابر رژيم اسلامی و گذر از آن دانسته و هر مدت یک بار با بهانه های مختلف اعتراضات خود را به شکل خیزش های خودبخودی نشان داده اند، اما بعلت عدم وجود رهبری، آهنگ اعتراضات کاهش یافته و هر بار ریتم آن آرام شده، در حالی که نبض مقاومت سریعتر از گذشته به طپش خود ادامه داده است.

آنچه ما ایرانیان تحصیلکرده مدرن به کمک مردم می توانیم به انجام برسانیم، تبدیل این تهدید به فرصتی برای جهشی بزرگ در آینده ، با ارتقاء "نهضت مقاومت مردم ایران" به "جنبش تحول سیاسی و اجتماعی ایران" است. اما چگونه می توان به این هدف رسید، مظلبی است که متعاقبا به آن خواهم پرداخت.

وظیفه ما جلوگیری از دو اتفاق و انجام دو کار است.

دو اتفاق عبارتند از:

1.                        مانع حمله خارجی به کشور شویم.

2.                        از بروز  یک شورش ملی بدون برنامه و خود جوش که می تواند به تخریب کشور بی انجامد، ممانعت به عمل آوریم.

دو کاری که باید انجام بدهیم:

1.                        گذر از رژيم اسلامی

2.                        استقرار یک نظام سکولار دمکرات در کشور است.

تنها طریق ممکن برای دستیابی به اهداف فوق بهره گیری از ایرانیانی است که سرمایه ملی کشور محسوب می شوند، و شامل نخبگان، فعالین سیاسی ، اجتماعی و علمی  داخل و خارج کشور است.

پذیرش مسئولیت تاسیس، تشکیل، راه اندازی، اجرا، و به نتیجه رساندن این پروژه از عهده کسی بر می آید، که در داخل و خارج کشور شناخته شده بوده، فاقد سابقه سوء مالی، و اخلاقی باشد، و زندگی خود را وقف به انجام رساندن پروژه کند. و این شخص کسی نیست بجز شاهزاده رضا پهلوی، که برای تمامی ایرانیان، و کشورهای خارجی شناخته شده، و فاقد سابقه منفی در امور مالی و اخلاقی است.

بعضی از دوستان معتقدند که دوران رهبری فردی به پایان رسیده، من سئوال می کنم آیا کشوری در جهان وجود دارد که دو رئیس جمهور، یا شورای ریاست رژيم داشته باشد؟

ایشان باید، سند چشم انداز ایران پس از رژيم اسلامی را تدوین و به ملت ایران عرضه کند، در واقع این سند، رویائی است که ایشان برای آینده ایران در پی آن است. شاید گفته شود که ایشان گفته اند که به دنبال استقرار یک نظام سکولار دمکرات در ایران هستند، باید توجه شود، که نظام سکولار دمکرات، تنها بستر جهت حرکت کشور پس از گذر از رژيم اسلامی را بیان می کند، نه اهدافی که مردم باید در جهت استقرار آنها باشند. این اهداف می تواند شامل، تامین معیشت، امنیت و حیثیت مردم باشد. همچنین در سند چشم انداز، مسیری که باید طی شود تا کشور به اهداف تعیین شده برسد به وضوح توضیح داده شود.

در کنار سند چشم انداز، استراتژی گذر از رژيم اسلامی تدوین و بعنوان نقشه راه در اختیار صاحب نظران و مردم ایران قرار خواهد گرفت.

ایشان پس از ارائه سند چشم انداز ایران فردا، و استراتژی گذار، از ده نفر از خبرگان ایرانی داخل و خارج کشور دعوت بعمل می آورند تا "شورای انقلاب ایران " را تشکیل و تحت نظر ایشان به فعالیت بپردازند.

شاهزاده به تمامی کشورهای جهان اعلام می کند که ملت ایران خود، مشکل رژيم اسلامی را برطرف خواهد کرد و نیازی به دخالت دیگران نیست، و آنچه از آنها خواسته می شود، عدم کمک به رژیم نامشروع رژيم اسلامی توسط دولت های دیگر است.

حال شاهزاده به کمک شورا، در داخل کشور به هدایت و راهنمائی اعتراضات مردم پرداخته و با گسترش اعتراضات در میان اقشار بیشتری از مردم، فراخوان برای اعتصاب صنوف مختلف را صادر و با توسعه اعتصاب به صنعت نفت در جهت قطع منابع مالی حکومت حرکت کرده، و از طرف دیگر با لابی با کشورهای غربی می خواهند که رژيم اسلامی تحت فشارهای تحریمی بیشتری قرار داده شود.

در نهایت شرایط داخلی و خارجی، رژيم اسلامی را به سمت واماندگی برده و مجبور به تسلیم در برابر خواست مردم خواهد کرد.

بازگشت به خانه