تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

6 آذر ماه 1402 - 27 ماه نوامبر 2023

برای «عبور از رژيم» از «ماتریکس تهران» عبور کنید!

سامان (پرشین بانکسی)*

در‌ تهران یک‌ محله قدیمی هست به نام درخونگاه که جدیداً با املاء درخوانگاه می نویسند که کاملاً اشتباهه. حالا این درخونگاه کجاست؟ در نزدیکی بازار تهران و پیرامون خیابان پانزده خرداد قرار گرفته و امروزه خیابان شهید اکبرنژاد نام گرفته ‌است. درخونگاه در قدیم در بخش «سنگلج» قرار داشت. محله درخونگاه میان چهاراه بوذرجمهری و چهارراه گلوبندک، واقع بود و در میانهء آن بازارچه یا چهارسویی با سقف ضربی بود که به خیابان شاهپور، گذر مستوفی و قلی، کوچه کلیسا، بازارچه نو، مسجد شازده خانم، بازارچه قوام‌الدوله، پاچنار و بازار راه داشت.

حالا چرا بهش می گویند درخونگاه؟ مرحوم زنده یاد شعبان جعفری در کتابی که در موردش نوشته شده و بصورت مصاحبه است میگوید که : «علت اینکه به این محله میگویند درخونگاه اینه که در قدیم در روز عاشورا دسته های سینه زنی به سمت یکی از تکایا یا مساجد حرکت میکردند و به هنگام ورود به مسجد اتفاق می افتاد که ۲ دسته به هم برخورد میکردند و بر سر اینکه کدامیک از دسته ها زودتر وارد مسجد یا تکیه بشوند دعوا می شد و هرسال چند نفری نیز کشته می شدند و برای همین بهش گفتند درخونگاه، یعنی جایی که در آنجا خون بپا می شه».

در اوایل دههء ۳۰ شمسی محله درخونگاه شد لوکیشن ثابت بسیاری از فیلمها و کارگردانهای سینمای ایران یجوری درمحله سنگلج و درخونگاه پاتق انداختند و چه بلائی شد این درخونگاه و افتاد به جان فرهنگ ملت ایران .

به زودی سینما شد منادی فرهنگ درخونگاهی؛ فرهنگ:

- ناموس پرستی.

- عشق های باسمه ای.

-  فواحش فداکار و آب توبه.

- مردان ناموس پرستی که در نهایت با معروفترین جنده محل میرفتند خونه بخت.

- خانواده های پر جمعیت.

- آخوند و حاجی و ... مرجع حل اختلافات و دشمنی ها.

- چاقو کشی.

- کتکاری.

- نامردی و دزدی ناموس.

- تجاوز به عنف و تلافی با خونریزی و یا تجاوز متقابل.

- حل کردن مشکلات با فحش و کتکاری و چاقوکشی.

-  عدم اعتماد به قانون و پذیرش حکمیت نهادهای قانونی.

- سینه زنی، زنجیر زنی، عَلَم کشی، سقاخونه، تکیه، سیاه پوشی و‌ خوابوندن پاشنه کفش ها به یاد گیوه و چاروق و...

خلاصه درخونگاه شد کعبهء آمال تمام روشنفکران دهه های ۲۰ تا ۵۰. و این فرهنگ بود که مانند زهر و به آرامی در بدن جامعه ایران از طریق سینما و قصه های شب رادیو به جامعه تزریق می شد.

کم‌ کم این فرهنگ همان فرهنگ «حیدری نعمتی قاجاری» را، که دهه ها بود مسکوت مانده بود، مجدداً احیاء کرد و از جامعه ایران جامعه ای خشن، عصبی و دیگر ستیز ساخت.

هنوز هم ماتریکس تهران یا درخونگاهی بر جامعهء ایران حاکمه. هنوز هم ایرانیان ابتدا اختلافات شون را با فحش و دعوا و کتک کاری مطرح می کنند و در نهایت، پس از رسیدن به بن بست، به سراغ مراجع قانونی و انتظامی می روند (عیناً صحنه آخر فیلم قیصر). کم‌کم این فرهنگ خودش رو بر جامعهء سیاسی کشور هم تحمیل کرد، تمامی زوایای زندگی ایرانیان را در‌ نوردید و‌ حاکم بر مقدرات ایرانیان شد.

در این فرهنگ همه چیز باسمه ای و ظاهر سازیه، دقیقاً عین زندگی سردمداران و حاجیان و بازاریان و آخوندهای فرهنگ درخونگاهی؛ حاجیانی که بند شلوارشون به سستی ایمانشونه. در این فرهنگ مهم نیست حق با کیه، مهم اینه که زور با کیه. اونه که حرف آخر رو می زنه. در فرهنگ درخونگاهی با کوچک ترین اختلافی باید به زد و خورد پرداخت و اختلاف رو با دعوا حل کرد. قانون بی قانون. چیزی به اسم قانون وجود ندارد. می توان هر نوع قانونی را نوشت، هرنوع قانونی رو ایجاد کرد، اما در انتها این زور ه که حرف آخر رو می زنه.

امروز هم در جامعهء ایران همین گونه است و برای همینه که در مقابل بازیکنان تیم ژاپن اردوکشی میشه ذهنیت بازیکنان حریف را از دستهء «حیدری ها» می بینه و با سیلی زدن و گرفتن گردن بازیکن حریف به دنبال تغییر نتیجه در کاریه که اصلاً ممکن نیست. اما فرهنگ شه که بهش میگه پارس کن، واق واق کن، پاچه بگیر، عربده بکش و جفتک بپران و البته که نتیجه عوض نمی شه. اما در نظر مردم یک درخونگاهی با غیرتی، این شما رو به یاد همون فیلم فارسی های درخونگاهی نمی اندازه؟ لاتی که قماربازه و چار قاپ می ندازه، عرق خوره، فاحشه بازه، شب زنده داره، دزده و دزدی رو زرنگی می دونه. اما همین آدم در تاسوعا سیاه می پوشه، زیر علم میره، سینه می زنه، زنجیر می زنه و در پایان روز باد تو‌ کَت هاش می ندازه که تمام بدهی شو به خدا پرداخته و همه هم، از فاحشه ها و زن های ۱ شب چادری شده تا حاجی فلان معتمد محل، با دیدهء تحسین و شگفتی نگاهش می کنند و قبطه می خورند از این همه سعادتی که خدا نصیبش کرده.

برای این آدم ها در روابط ازت جوون تر هستند بریز رو‌ هم، به محافل شون برو و با ۶ تا پسر همزمان سکس بکن، اما یواشکی. اگر کسی لو بره، همین زنان و مردان در اول صف سنگسار کردن و بردن آبروی طرف هستند.

این فرهنگ انسان را ۲ شخصیتی بار میاره. همونطور که شده ملتی ۲ شخصیتی که به راحتی و بدون کوچک ترین استرسی یا مشکل روانی ای از یک‌شخصیت به شخصیت دیگرشون وارد و خارج می شوند. سیاستمداران، فرهیختگان، روشنفکران و اکتیویست های سیاسی مون هم درخونگاهی اند. چیزی رو میگن ولی کاملاً به چیز دیگری عمل می کنند. و این رو زرنگی و نشان هوش شون می دانند.

در یک‌ کلام: فرهنگ درخونگاهی فرهنگ سالوس، دروغ، ریا، نامردی، پدرسوختگی، آخوندیسم و تشیع هست که با بهره‌گیری از مظاهر تمدن مانند سینما و تلویزیون تا اعماق جامعه ایران نفوذ و رسوخ کرده. این فرهنگ اتمسفری رو‌ساخته که جمهوری اسلامی در آن نفس می کشه و زندگی می کنه، برای سرنگونی و عدم باز تولید این چنین رژیمی راهی نداریم مگر از بین بردن این اتمسفر و محیط نفس کشیدن این رژیم.‌

__________________________________

* من این مقاله رو سال های ۷۸ ، ۷۹ نوشتم. سال هایی بود که جنبش دانشجوئی حکومتی در تهران‌ آرام شده بود و رژیم، که نیروی پتانسیل متراکم مردم رو تخلیه کرده بود، رفت سراغ پروژه های اتمی خودش و مردم موندن و بدبختی و ادباری که تا همین امروز هم ادامه داره. تا رسیدیم به مسابقه تیم ملی با ژاپن در قالب جام ملت های آسیا و درگیری آخر بازی که من رو یاد این مقاله انداخت. که کلی تغییرات و حذفیات و اضافات هم در آن انجام داده ام.

برگرفته از توئیتر نویسنده

بازگشت به خانه