تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
داستان نافرمانی مدنی زنان ایرانی
نیما بهرامی
اگر چه حجاب، به دلیل داشتن اثرات مضر بر سلامتی مانند تأثیر آن در کمبود ویتامین دی) با نقدهای پزشکی روبروست، اما در ایران امروز نقد به حجاب راهی بسیار فراتر از کمبود مواد معدنی و ویتامین ها رفته است: و اگرچه حجاب، به عنوان یک نماد مذهبی، برای نشان دادن نجابت از یک سو و سمبلی از تعهد یک زن به همسر و یا قیم قانونی اش، از سوی دیگر، بوده و، در حقیقت، نشان دهندهء وفاداری زنان به قوانین جوامع مرد سالار و همچنین به شریعت اسلام است اما تعریف حجاب را نمی توان صرفا به پوشش زنان محدود کرد. حجاب در حقیقت شامل حفظ فاصلهء اجتماعی زن با اشخاص ثالث اجتماع، عدم استقلال او در تصمیم گیری های شخصی، و همچنین سمبلی از وابستگی حقوقی، خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی او به مرد است. حجاب تظاهری ست از تعظیم یک زن به حاکمیت مردان در خانواده و اجتماع.
زنان در ایران نمی توانند بدون اذن پدر یا همسر خود پاسپورت تهیه نموده و به سفر بروند. دیه زنان نصف مردان است، ارث زنان نیز به همین رویه بوده و نامساوی ست. دادگاه ها در مورد شهادت زنان نیز به همین ترتیب عمل می نمایند. زنان حق در خواست طلاق را ندارند و از آن بدتر در زمان طلاق، حق سرپرستی فرزندان نیز به ایشان اعطا نمی شود. زنان بدون اجازه پدر خود قادر به ازدواج نیستند. اگرچه همهء اینها در مواردی خاص و با شرایطی محدود قابل نقض می باشند اما رویه قانونی و قضائی در ایران کلاً و به شدت علیه بانوان است. حکومت هم با جدیت موارد فوق را جاری کرده و با خاطیان و معترضان از طریق قوهء قهریه برخورد می نماید. حکومت آیت الله ها حتی دوچرخه سواری و موتور سواری بانوان را بر نمی تابد.
حجاب برای اسلام گرایان با شعار «برگشت به شریعت» به عنوان یکی از نشانههای اسلامی بودن جامعههای مسلمان، پنداشته می شود. همچنین نمادی از آموزههای تکلیفی و اسلامی برای مردم مسلمان، به ویژه برای زنان می باشد. اگرچه در دید مبارزان حقوق زنان به عنوان یک نماد ستم، عقبماندگی و مانعی برای پیشرفت زنان در نظر گرفته می شود.
مجموعاً مخالفان حجاب و فعالین حقوق زنان حجاب را بصورت مسیری که در نهایت به وابستگی بی حد و حصر زنان منجر می گردد تفسیر می کنند و در حقیقت نه تنها به قوانین پوشش، بلکه به مجموعه ای از قوانین قضائی و اجتماعی که به زنان مربوط است نقد دارند.
در ایران، در سال 1225، زنی به نام طاهره قره العین طی یک واقعه بی سابقه در جمع کثیری از مردان بدون حجاب حاضر شد و به سخنرانی پرداخت. این رخداد موجب شگفتی روحانیون گردید. چرا که بدعتی خطرناک و بی سابقه در جامعه آن روز ایران محسوب می شد. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و احکام و سنن قدیم را اعلام کرد. در نهایت طاهره تاوان این سنت ستیزی را نیز با جان خود پرداخت.
بعدها هدی شعراوی در مصر نیز همین کار را تکرار نمود و با کشف حجاب پیشگام زنان مصر در راه مطالبه حقوق خود گردید. نقل است از او که حجاب مظهر موانع بزرگ بر سر راه زنان برای مشارکت در زندگی اجتماعی است.
در دربار سلسله قاجار در ایران و در قرن نوزدهم، مسافرتهای شاهان ایران به اروپا و مشاهدات شان از وضعیت پوشش زنان اروپایی، در دربار ایران تأثیر به سزایی به همراه داشت. به تدریج موضوع «کشف حجاب» در قالب تجدد خواهی به محافل روشنفکری و اشعار شعرا نفوذ کرد و در مطبوعات منعکس شد.
در نهایت رویداد مهمی در سال 1313 و در دوران سلطنت رضاه شاه پهلوی رخ داد؛ برای نخستینبار در جامعهٔ سنتی ایران، زنان توانستند از خانه خارج شده و به عرصههای اجتماعی پا گذارند. همزمان آموزش برای پسران و دختران نیز به صورت همزمان اجباری گردید.
بی گمان ورد.د زنان به اجتماع و داشتن پیشههایی چون آموزگاری، پرستاری، پزشکی و مشاغل مشابه، بدون آن که پوشش و عادات سنتی را کنار بگذارند، ممکن نبود. تلاش روحانیت شیعه، که بصورت تاریخی مخالف این اصلاحات اجتماعی بود و حتی آموزش دختران را بر نمی تابید، جهت جلوگیری از این تغییرات بی ثمر بود.
بعدها در سال 1340، در دوران پادشاهی محمد رضا شاه پهلوی، علی رغم همه مخالفت های روحانیون مذهبی وقت از جمله آیت الله خمینی، اعطای حق رای به زنان نیز صورت پذیرفت. در این دوران ما شاهد ظهور زنانی پیشرو در سطح پست های مدیر کلی و وزارت بودیم.
اینگونه بود تا اینکه حکومت اسلامی از راه رسید. در حکومت اسلامی، که در پی انقلاب سال 1357 در ایران بوجود آمد، آیت الله خمینی، در بهار 1357، در سخنرانی خود بر ضرورت حجاب زنان تاکید کرد و کمکم، علی رغم وعده هایی که پیش از انقلاب در مورد حجاب اختیاری داده شده بود، حجاب بصورت کاملا اجباری و با کمک قوهء قهریه به اجرا گذاشته شد. در سال 1361 پارلمان جدید ایران تصمیم گرفت که زنان ایرانی را که در مکان های همگانی قانون تازه حجاب را رعایت ننمایند با ۷۴ ضربه شلاق به مجازات برساند. از سال 1373 به بعد نیز چنین امکانی وجود داشته است که زنان بیحجاب تا ۶۰ روز زندانی شوند.
از آن زمان تا کنون جنگی پنهانی بین رژیم و زنان ایرانی بر سر مسئله حجاب و قوانین مربوط به زنان همواره در جریان بوده و گاه این مبارزه به عرصه خیابان کشیده شده است. مطالبه ای مدنی که از سوی رژیم تنها از طریق خونریزی پاسخ گرفته است.
نگاه رژیم به مقولهء حجاب و حقوق زنان به گونه ای ست که زن دارندهٔ اختیار نیست و صاحبی دارد و فاقد هرگونه جایگاه مستقل بوده و حتما می بایست همچون طفلی نابالغ تحت تکفل یک فرد دیگر قرار بگیرد. در چنین وضعی، حق و اختیار زنان گرفته شده و آنان اراده و اختیارشان را به عنوان انسانی آزاد، میبازند.
با نگاهی به منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی نیز به خوبی در می یابیم که هر جا اسلامگرایان حاکم شدهاند حجاب را اجباری ساختهاند و نگاه و نگرش شان به قوانین مربوط به زنان، کاملا به شیوه قرون وسطایی ست.
برای اسلامگرایان اختیاری کردن حجاب یعنی تن دادن آنان به جدایی دین و مذهب از خمومت و دولت؛ و آزاد شدن پوشش این معنا را دارد که دولت در دینداری مردمش، یا گناه کردن آنان، ورود ندارد.
البته این دخالت حکمرانان تنها به مقولهء حجاب بسنده نکرده و به دیگر آزادی های فردی و اجتماعی شهروندان نیز بسط می یابد. اعمال خلاف شریعت دیگری همچون نوشیدن الکل، شنیدن موسیقی های غربی و دیدن فیلم های هالیوودی و… نیز در حکومت های اسلامی ممنوع است. اما در مقابسه با حجاب، در همهء این موارد مدارای بیشتری صورت می گیرد. به نوعی رعایت حجاب نمادی ست از زنده بودن اسلام و اینجاست که زن و اسلام در مقابل یکدیگر صف آرائی می نمایند.
مردان ایرانی در ابتدای امر در مقابل مقوله حجاب زنان حساسیتی از خود نشان نمی دادند. در حقیقت در صف آرایی زنان مقابل قوانین شریعت، مردان در سپاه شریعت قرار داشتند. شاید مردان اجرای حجاب را به زیان خود و جامعه ندانسته، حتی در نهان دل خویش به اجرای آن رضایت نیز داشتند. اما با گذشت چند دهه از انقلاب اسلامی و مشخص شدن اینکه حکومت اسلامی تنها به اجرای قانون حجاب بسنده ننموده و محدودیت سایر آزادی های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را نیز اجرایی خواهد نمود، کم کم مردان را آگاه ساخت که با سکوت خود در مقابل اجرای این قانون بدوی چه اشتباه تاریخی جبران ناپذیری را مرتکب شده اند. امروزه نسل تازه مردان ایران به خوبی می دانند که آزادی ایشان و شکوفایی جامعه ایران در گرو رعایت حقوق بشر در همهء زمینه ها و بدون هیچگونه استثنائی ست. گذشت زمان بر همگان آشکار نموده که فرمول روحانیت شیعه برای ادارهء جامعه، جز قتل، فقر و به یغما رفتن داشته های مادی و معنوی ملی ایرانیان حاصل دیگری نداشته و سکوت در مقابل آن اشتباهی بزرگ بوده است. بدینسان و خوشبختانه امروزه مردان ایران در این نبرد، بی طرف نبوده، در کنار زنان ایرانی و در مقابل دیو استبداد اسلام ایستاده اند.
در سال 1401 جنبشی دموکراتیک در ایران آغاز شد که خواست اساسی شهروندان در آن آزادی و برابری و با محوریت مقابله با حجاب اسلامی بود. این جنبش پی آمد قتل دختری جوان و بخاطر حجاب، توسط نیروهای امنیتی رژیم اسلامی پدید آمد، به سرعت فراگیر شده و سراسر شهرهای کشور را در بر گرفت. رژیم در پاسخ مطالبات مدنی مردم دست به اسلحه گرم برده و شهروندان بسیاری را کشته، زخمی و یا بازداشت نمود. در ادامه نیز بسیاری از زندانیان را بدون رعایت آیین دادرسی و رعایت حق دسترسی به وکیل اعدام کرد. آیت الله خامنه ای رسما عدم پایبندی به قانون حجاب را حرام دانسته و آن را به نوعی جرم سیاسی اعلام نموده است.
در حقیقت منازعه تاریخی زنان و حکام شریعت اکنون در حساس ترین برهه تاریخی خود قرار دارد. هیچیک از طرفین قصد عقب نشینی نداشته و خواستار انصراف حریف مقابل از ادعاهای خود است.
در این جنبش شاهد انشقاق اجتماعی گسترده ای در جامعه ایران بوده ایم. بسیاری از چهره های ورزشی، هنری و سینمایی علنا به طرفداری از مطالبات این خیزش انقلابی زنانه برخاسته و هزینه زیادی را از این بابت به رژیم تحمیل نمودند.
خیزش مردمی ایرانیان در این سال ها بنوعی قیام علیه مناسبات سنتی، عقب مانده، متحجرانه و قوانین مرد سالارانه حاکم بر جامعه ایران است.
اگر چه حکومت این جنبش مدنی مدرن را با بربریت تمام به خاک و خون کشیده، اما مطالبات مدرن را نمی توان با راه حل های غیر مدرن و ماقبل تاریخ پاسخ داد. امروزه حقوق بشر و حقوق زنان جزو صدر مطالبات مردم ایران گشته است.
مردم ایران با نگاهی اجمالی به تاریخ در یافته اند که سایر جنبش های مشابه در جهان، هیچ یک شکست نخورده و همیشه با پیروزی همراه بوده اند.
سیاستمداران غربی سال هاست که در مقابله با رژیم تمامیت خواه و توتالیتر اسلامی به صدور بیانیه های منفعلانه بسنده کرده و عملا مردم ایران را در مقابل این حکومت خونریز تنها گذاشته اند. این بی توجهی به نقض آشکار حقوق بشر توسط رژیم اسلامی اگر از جانب روسیه و چین که خود متهم به این اعمال اند صورت پذیرد جای تعجب ندارد. تعجب برانگیز آنجاست که حکومت های دموکراتیک به بهانهء ارتباطات اقتصادی و سیاسی علنا به چشم پوشی از جنایات آیت الله پرداخته و بعضا آنرا مورد تفقد و حمایت خود نیز قرار می دهند.
شهروندان کشورهای متمدن و معتقد به اعلامیه جهانی حقوق بشر می بایست از سیاستمداران خود بپرسند که حکومتی که به گفته منابع حقوق بشری تنها در ماه نوامبر 1402، یکصد و بیست و دو نفر را بصورت علنی و در زندان های خود اعدام نموده است، آیا لایق ارتباطات دیپلماتیک، تجاری و یا بین المللی ست؟
سوال اساسی از آنها چنیناست: رژیمی که زنان مخالف حجاب را با گلوله و از ناحیه صورت و چشم مورد اصابت قرار می دهد، آیا بیش از این مستحق مماشات و سکوت جهان متمدن بشری ست؟
۱۹ آذر ۱۴۰۲ - ۱۰ دسامبر ۲۰۲۳