تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

4 دی ماه 1402 - 25 ماه دسامبر 2023

اوضاعی بد تر، پس از یک ‌دهه شورش‌ بی‌رهبر

وینسنت بِوینس (*)

تلخیص و گزارش از شهرزاد نوع‌دوست

از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ جای‌جای جهان شاهد انفجار اعتراضات توده‌ای بود که بسیاری فکر می‌کردند تغییراتی اساسی برجا خواهند گذاشت. این اعتراضات از تونس آغاز شد و جهان عرب را درنوردیدند. بعد شاهد اعتراضات گسترده‌ در ترکیه، برزیل، اوکراین و هنگ‌کنگ بودیم و در انتهای این دهه سودان، عراق، الجزایر، استرالیا، فرانسه، اندونزی، بیشتر کشورهای آمریکای لاتین، هند، لبنان و هائیتی شاهد اعتراضات گسترده‌ی مردمی بودند.

مردم جهان در این دهسال بیش از همه‌ی تاریخ برای اعتراض به خیابان آمدند، ولی حاصل چه بود؟ وینسنت بوینس، روزنامه‌نگار آمریکایی، در کتاب اخیر خود با نام اگر بسوزانیم: دهه‌ی اعتراضات توده‌ای و انقلابی که نشد، می‌گوید اگر پس از فروکش کردن شور اعتراضات و هیجان رسانه‌ای حول آنها به وضعیت فعلی این کشورها بنگریم می‌بینیم که آنچه از پی این اعتراضات از راه رسید، با اهداف معترضان بسیار متفاوت بود و اغلب هم شرایط بسیار بدتری برایشان به‌بار آورد.

از برآمدن ژنرال عبدالفتاح سیسی در مصر تا افزایش کنترل پکن بر هنگ‌کنگ، تظاهرات توده‌ای به نتایج خلاف انتظار معترضان رسیدند. اما چطور تقریباً همه‌ی این اعتراضات توده‌ای این دهه چنین سرنوشتی یافتند؟

بوینس می‌گوید چهار سال پیش بود که همین سؤال را از خود پرسید. بعد به سراغ حدود ۲۰۰ نفر رفت که در نقاط مختلف دنیا به‌نحوی در این اعتراضات فعال یا دخیل بودند، و فکر می‌کند بعد از این همه مصاحبه و ملاحظه‌ی وقایع به پاسخ این سؤال رسیده و آن را در کتابش آورده است.

 

بی‌رهبری و سازمان‌دهی افقی

بوینس به یاد می‌آورد که در سال ۲۰۱۱ معترضان گرد آمده در میدان تحریر قاهره در میان شعارهایشان از جمله نوشته بودند که «همه جا تحریر است.» سؤال او این است که چطور همه‌جا تحریر شده بود؟ پاسخش این است که شباهت بارز همه‌ی این تظاهرات با هم در سازمان‌دهی افقی رخدادها، و هماهنگ کردن گردهمایی‌ها از طریق رسانه‌های دیجیتالی بود

فعالان این تظاهرات‌ها اغلب نوع سازمان‌دهی بدون سلسله‌مراتب را پیش‌درآمدی برای سازمان‌دهی جامعه‌ی آینده می‌دانستند. اما بوینس می‌گوید این نحوه‌ی سازمان‌دهی اصلاً «طبیعی» نبود، بلکه محصول وقایع تاریخی بود، و برای روشن شدن «تاریخی» که پشت این نوع سازمان‌دهی است مثال ظهور «دانشجویان خواهان جامعه‌ی دموکراتیک» در دهه‌ی ۱۹۶۰ در آمریکا را می‌آورد.

این دانشجویان به‌عنوان نماینده‌ی جریان «چپ نو» با فکر سازمان‌دهی سلسله‌مراتبی و لنینی مخالف بودند و سازمان‌دهی انقلابی سلسله‌مراتبی را زاینده‌ی نظام سلسله‌مراتبی پس از انقلاب می‌دانستند. با این استدلال بود که چپ نو به‌سمت سازمان‌دهی غیر لنینی رفت و این رویکرد را «سیاست استقبالی» (prefigurative politics) نامید: یعنی «امروز با آنچه می‌کنید به استقبال فردا می‌روید».

سیاست استقبالی در قرن بیست و یکم میلادی با «افقی‌گرایی» پیوند خورد: فکری که در آرژانتین اوایل قرن بیست و یکم و خصوصاً به واسطه‌ی آرای مارینا سیترین نظریه‌پرداز آنارشیست پا گرفت. سیترین از لزوم اداره‌ی سازمان‌ها بر اساس تصمیم‌گیری‌های مشارکتی و نفی سلسله‌مراتب سازمانی و کنار گذاشتن مفهوم نمایندگی می‌گفت: از این دیدگاه، نمایندگی عامل پاگرفتن نخبه‌گرایی است.

باید گفت که این رویکرد چپ نو از همان آغاز هدف انتقادهای جدی بود. بوینس به‌طور مشخص از نقد فعال و نظریه‌پرداز فمینیست، جو فریمن در مقاله‌ای با نام «استبداد بی‌ساختاری» (۱۹۷۲) یاد می‌کند. فریمن می‌گفت رهبران به‌هر حال در هر جنبشی ظهور می‌کنند، اما اصرار بر اینکه «جنبش» رهبری ندارد باعث می‌شود سازوکار برآمدن رهبران و نوع رهبریشان مبهم باقی بماند و اغلب دارودسته‌ی کوچکی از رفقا تبدیل به رهبران غیررسمی ولی بالفعل جنبش شوند که مسؤولیت هم نمی‌پذیرند. فریمن همین بی‌ساختاری را عامل ناکامی‌های جنبش‌های رهایی‌بخش زنان در دهه‌ی ۱۹۷۰ می‌دانست.

 

در میدان تحریر قاهره

وقتی در اواخر ژانویه‌ی ۲۰۱۱ تظاهرات مردمی در قاهره آغاز شد و بالا گرفت، به نظر می‌آمد که مردم دارند مسیر تاریخ را عوض می‌کنند. تظاهرات ۲۸ ژانویه تقریباً غیرمنتظره بود، خیلی به‌سرعت شکل‌گرفت و ساختاری افقی و بی‌رهبر داشت و معترضان هم به‌لحاظ عقیدتی متنوع بودند.

در شب ۲۸ ژانویه معترضان بیش از ۵۰ پاسگاه پلیس را در سرتاسر کشور سوزاندند. پلیس درگیری را در همان ابتدا به معترضان باخت. بوینس می‌گوید انقلابیون آن شب می‌توانستند هر کاری بکنند، اما ترجیح دادند در میدان تحریر قاهره بمانند.

اما چرا؟ بوینس می‌گوید این سؤال بسیاری از تظاهرکنندگان هم بود؛ که البته جوابی هم نیافت، اما بیایید فکر کنیم که مثلاً تظاهرکنندگان تلویزیون را اشغال می‌کردند. بعدش چه؟ چه کسی قرار بود در آنجا صحبت کند و قرار بود چه بگوید؟ این جنبشی نبود که انقلابیون پیشرو هدایتش کنند، بلکه توده‌هایی از افراد ناهمگون با فراخوانی فیس‌بوکی به آن پیوسته بودند.

به هر حال معترضان میدان تحریر را اشغال کردند. طی ۱۸ روز بعدی میدان تبدیل به نماد مقاومت مصریان شد: کارناوالی از سیاست استقبالی و بی‌ساختار که از کمونیست‌ها گرفته تا لزبین‌های تتو کرده و مؤمنان عضو اخوان‌المسلمین و بچه‌های ساکن خیابان‌های اطراف در آن گرد هم می‌آمدند.

قدرت‌های غربی حامی مبارک نمی‌دانستند چه واکنشی نشان دهند. اما رسانه‌های جهانی می‌دانستند: دوربین‌هایشان را به میدان تحریر بردند و از قاهره گزارش فرستادند. طوری تبلیغ می‌کردند انگار اتفاق تاریخی بزرگی همچون سال ۱۹۸۹ و هنگامه‌ی فروپاشی کمونیسم را گزارش می‌کنند؛ اما این بار از خاورمیانه.

اما از این میان این توده با چه کسانی می‌توانستند برای مخاطبان خود گزارش تهیه کنند؟ قطعاً نه چهره‌های عبوس اخوان‌المسلمین، نه نوجوانان مواد زده که با پلیس می‌جنگیدند، بلکه جوانان روشنفکر و تحصیل‌کرده و سکولاری که خوب انگلیسی صحبت می‌کردند؛ و این شد تصویری که از انقلاب مصر برای دنیا مخابره کردند.

حسنی مبارک در ۱۱ فوریه از قدرت کنار رفت. اما آنچه در سال‌های بعد پیش آمد آرزوهای انقلابیون سکولار و چپ‌گرای مصر را بر باد داد. اول اخوان‌المسلمین انتخابات‌ها را برد؛ بعد جنبش اعتراضی جدیدی ظهور کرد که در واقع نیروهای رژیم قدیم با همراهی پادشاهی‌های ارتجاعی خلیج فارس به راهش انداختند تا قدرت را از دست حکومت منتخب بگیرند؛ و بعد ارتش کودتا کرد و ژنرال سیسی را به قدرت رساند که از سال ۲۰۱۳ به مراتب بی‌رحمانه‌تر از مبارک حکومت کرده است.

 

اتوبوس سواری در سائو پائولو

سال ۲۰۱۳ بود. دولت برزیل در دست حزب کارگر برزیل به رهبری لولا دا سیلوا بود و دیلما روسف رئیس جمهور آن بود. فرناندو حداد شهردار تحصیل‌کرده پایتخت، سائو پائولو، که خود از جوانی فعالی چپ‌گرا و از اعضای مهم حزب کارگر بود تصمیم گرفت قدری هزینه حمل و نقل عمومی را افزایش دهد. ماجر از همین جا آغاز شد؛ چپ‌گرایانی که از شهردار و دولتش رادیکال‌تر بودند تظاهرات به راه انداختند.

«جنبش حمل و نقل آزاد» یا «ام‌پی‌ال» (MPL) که کارزار مجانی شدن حمل و نقل عمومی را به راه انداخت، سازمان افقی‌گرای سفت‌و‌سختی بود. ام‌پی‌ال گرچه در ۲۰۰۵ شکل گرفت، اما مولود روحانی جنبش‌ دگرجهانی‌سازی اواخر دهه‌ی ۱۹۹۰ بود که در سال ۱۹۹۹ علیه سازمان تجارت جهانی در سیاتل تظاهرات به راه انداخت.

جنبش دگرجهانی‌سازی از هر جنبش عمده‌ی دیگری در قرن بیستم بی‌ساختارتر بود. ام‌پی‌ال در اساسنامه‌اش اعلام کرده بود که رهبر ندارد، نقش‌های تثبیت‌شده را نمی‌پذیرد و تصمیم‌هایش با اجماع اعضا گرفته می‌شود.

بوینس می‌گوید از نظر مایارا ویویان یکی از مؤسسان پرشور این سازمان، که در زمان تأسیسش فقط ۱۵ سال داشت، بدیهی بود که باید چنین باشد. ویویان در مصاحبه با بوینس (در سال ۲۰۲۱) می‌گوید: «اگر بخواهیم برای شهری دموکراتیک بجنگیم، باید جنبشی دموکراتیک داشته باشیم و به‌شیوه‌ای دموکراتیک بجنگیم.»

وقتی در ۲۰۱۳ فرناندو حداد تصمیمش را برای افزایش قیمت بلیط اتوبوس‌های پایتخت اعلام کرد، ام‌پی‌ال فوراً دست به عمل زد. اعضای ام‌پی‌ال در نشست خود که ساعت‌ها به‌طول انجامید، چون باید به اجماع می‌رسیدند طرحی ریختند تا حداد را مجبور کنند افزودن ۲۰ سنتاووبه قیمت بلیط را پس بگیرد: خیابان‌های شهر را دود و آتش لاستیک‌های مشتعل در برگرفت و پلاکارهای «اگر کرایه کم نشود، شهر را متوقف می‌کنیم» بلند شد.

شهردار پایتخت، ام‌پی‌ال را گروهی قانونی می‌دانست و به آنها پیشنهاد داد مذاکره کنند. اما این آنارشسیت‌های جوان روی برانگیختن شورش مردمی خشماگین شرط بسته بودند و این را بهترین راه رسیدن به نتیجه می‌دانستند.

کشاکش ادامه یافت تا اینکه پلیس تظاهرات ۱۳ ژوئن ام‌پی‌ال را با خشونت سرکوب کرد. این سرکوب باعث سرایت جنبش به کل کشور شد. صدها هزار تظاهرکننده در سراسر برزیل به خیابان‌ها آمدند و بزرگ‌ترین تظاهرات کشور از سال ۱۹۹۲ را برپا کردند.

اما با گسترش تظاهرات، دامنه‌ی کسانی که در آن شرکت می‌کردند هم گسترده شد. برخی از تظاهرکنندگان جدید دست‌راستی بودند، یا به گروه‌های پول‌دار برزیلی در آمریکا متصل بودند که به‌شدت مخالف لولا داسیلوا بودند و او را «دزد» می‌خواندند و می‌خواستند مردم را متوجه فساد دولت کنند.

عاقبت ام‌پی‌ال به چیزی که می‌خواست رسید؛ قیمت بلیط اتوبوس در سائو پائولو به وضع قبلی برگشت. اما جنبشی که سر گرفته بود، دیگر راه خودش را می‌رفت: گروه جدیدی با نامی که عمداً شبیه ام‌پی‌ال بود شکل گرفت: «ام‌بی‌ال» یا «جنبش بزریل آزاد» که چند سال بعد برای تظاهرات علیه دیلما روسف، فراخوان می‌داد.

در ژوئن ۲۰۱۳ حدود ۵ درصد از برزیلی‌ها فکر می‌کردند فساد بزرگ‌ترین مشکل کشور است. این رقم با گسترش تظاهرات بیشتر شد، و بعد از دو سال به ۲۱ درصد رسید. وقتی در دور دوم ریاست جمهوری روسف اوضاع اقتصادی بدتر شد، جنبش دست‌راستی که از ۲۰۱۳ در خیابان جای پا باز کرده بود، از فرصت استفاده کرد و وانمود کرد گروهی بی‌ساختار و بی‌رهبر و مستقل همانند ام‌پی‌ال است، و به سازمان‌دهی کودتایی پارلمانی علیه دیلما روسف در سال ۲۰۱۶، و به زندان افکندن لولا کمک کرد.

بعد که ژائیر بولسونارو راست‌گرا به ریاست جمهوری رسید، رهبران ام‌بی‌ال هم در سال ۲۰۱۹ به دولت او پیوستند.

 

مشکل کجا بود؟

بوینس می‌گوید سال‌ها به دور دنیا سفر کرده و با کسانی که در تونس، مصر، بحرین، ترکیه و برزیل تظاهرات مردمی به راه انداخته‌اند، و با متخصصان و مقامات دولتی که برای فهم یا مهار این تظاهرات کوشیده‌اند، مصاحبه کرده است.

بوینس می‌گوید همواره این سؤال را از فعالان پرسیده است که «اگر بتوانی همین الان با نوجوانی در جایی از دنیا حرف بزنی که می‌خواهد برای تغییر تاریخ مبارزه‌ی سیاسی کند، به او چه می‌گفتی؟ چه درس‌هایی آموخته‌ای؟» بوینس می‌گوید اولین چیزی که در پی این پرسش و پاسخ‌ها از فعالان یاد گرفته درسی واضح است که البته به راحتی فراموش می‌شود: تاریخ بعد از گذر از اوج قیام باز هم ادامه پیدا می‌کند.

بوینس می‌گوید هم از حداد، شهردار وقت سائو پائولو، و هم از مایارا ویویان، فعال جوانی که علیه حداد تظاهرات به راه انداخت پرسیده است که چرا جنبش مترقی برزیل شکست خورد، و هر دو دقیقاً یک جواب داده‌اند: «چیزی به اسم خلأ سیاسی وجود ندارد.»

یعنی اگر در مرکز نظامی سیاسی حفره‌ای بکنی و قدرت را از دست کسانی که اکنون به‌دستش دارند بیرون بیاوری، کسان دیگری به این فضای خالی وارد می‌شوند و قدرت را به‌دست می‌گیرند. و تاریخ همواره نشان داده که هر وقت قدرت بی‌صاحب بماند حتماً کسی پیدا می‌شود که آن را بخواهد.

مبارزاتی که در فاصله‌ی سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ رخ دادند، یعنی اعتراضات غیرمنتظره‌ای که از طریق رسانه‌های دیجیتالی هماهنگ می‌شدند و توده‌ای و بی‌رهبر بودند، در کندن حفره در ساختار سیاسی بسیار موفق بودند، اما توفیق چندانی در پر کردن آن نداشتند.

و همیشه نیروهایی آماده بودند که به‌رغم این جنبش‌های بی‌رهبر، قدرت را تصاحب کنند: این نیرو در مصر ارتش بود، در بحرین عربستان سعودی و شورای همکاری خلیج بود، در ترکیه رجب طیب اردوغان بود، در هنگ‌کنگ پکن بود. در برزیل دیلما روسف فوراً برکنار نشد اما نفوذ و اعتباری که در ۲۰۱۳ از دست داد، به حساب جنبش ضداقتداری چون ام‌پی‌ال نرفت

بوینس می‌گوید شاید درس این دهه را به بهترین وجه حسام بهجت فعال مصری در مصاحبه با او بیان کرده باشد: «سازمان‌دهی کنید. جنبش‌های سازمان‌یافته درست کنید. و از نمایندگی نترسید. ما فکر می‌کردیم نمایندگی نخبه‌گرایی است، اما در واقع نمایندگی اساس دموکراسی است.»

بوینس می‌گوید این همان حرفی است که برخی از محققان علوم اجتماعی همچون ویلیام گامسون از چند دهه پیش راجع به راهبرد جنبش‌های اجتماعی می‌زنند و می‌گویند جنبش‌های موفق آنهایی بودند که ساختاری سلسله‌مراتبی داشتند.

همچنین مارک بیسینگر در مطالعه‌ی گسترده‌ای که در سال ۲۰۲۲ انجام داد به این نتیجه رسید که جنبش‌های بی‌ساختاری مانند جنبش اوکراین در ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ موجب افزایش نابرابری و تنش‌های قومیتی می‌شوند، و در عین حال از پس تثبیت دموکراسی و از بین بردن فساد هم برنمی‌آیند.

 

گذشته چراغ راه، یا مایه‌ی ملال؟

بوینس با اتکا به صحبت‌هایی که با فعالان متعدد داشته است می‌گوید باید همیشه مرز بین تاکتیک و استراتژی را به یاد داشت و باید به یاد داشت تاکتیکی که ممکن است ما را در مرحله‌ای از مبارزه پیش ببرد، شاید در مرحله‌ی بعدی دیگری کارآمد نباشد.

اگر هدف این است که روی نخبگان سیاسی فشار بیاوریم، پس اعتصاب و تحریم اغلب بهتر از بالا و پایین رفتن مردم در خیابان‌های شهر تأثیر می‌گذارند. اگر اهرم‌های کافی برای طرح تقاضایی فراهم شده، پس باید کسانی باشند که گروه را نمایندگی کنند و برای وصول مطالبات مذاکره کنند.

اگر بتوان در وضعیتی انقلابی حاکمان را واقعاً برکنار کرد، پس گروهی باید آماده باشد جای آنها را بگیرد و از آنها بهتر کار کند. چه در حالت‌ مذاکره و چه جانشینی در قدرت، این گروه باید در مقایسه با جمعیت معترضان گروه کوچکی باشد. و مسئله‌ای که اینجا مطرح می‌شود این است که آیا مردم به این گروه‌ها اجازه می‌دهند سخنگویشان باشند، یا نه.

اما این فعالان درخصوص تجربه‌ای که از سر گذرانده بودند چه حسی داشتند؟ بوینس می‌گوید گروهی هنوز با به یاد آوردن آن شور انقلابی حس شعف می‌یابند، و گروهی دیگر با دیدن آنچه در نهایت به سرشان آمد، غرق در افسردگی می‌شوند. اما کدام یک از این دو حس واقعی‌تر است؟ به قول بوینس، قضاوت دشوارست.

__________________________

* وینسنت بِوینس روزنامه‌نگار آمریکایی است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Vincent Bevins, If We Burn: The Mass Protest Decade and the Missing Revolution, PublicAffairs, 2023.

https://daneshkadeh.org/global/12491/

بازگشت به خانه