تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
تلاش برای یافتن جانشین «مالکیت خصوصی»!
سام قندچی
دو روز پیش به برنامهء تازه ای از نشست کادرهای حزب سکولار دموکرات ایرانیان در رابطه با شعار «زن، زندگی آزادی» گوش می دادم که با بحث «مالکیت» هم مربوط می شد. این بحث بسیار جالب بود؛ بویژه آنکه مشخصاً در مورد دنیای کنونی حرف می زد و نه 400 سال پیش جان لاک، و یا 250 سال پیش جفرسون.
توضیح اینکه جان لاک در 400 سال پیش به لزوم استقرار سه گانه ای باور داشت که عبارت بودند «زندگی، آزادی و مالکیت خصوصی». و لایبنیتس در «سه گانهء جان لاک» حق «پیگرد شادی» را جایگزین حق «مالکیت»کرد(1). جفرسون هم، در 250 سال پیش، در «بیانیهء استقلال امریکا» به جای «حق مالکیت» مندرج در سه گانهء جان لاک، «پیگرد شادی» را به کار برد.(2) در نخستین روزهای «جنبش مهسا» در سال گذشته نیز بحثی داشتم با خانم اشرف دهقانی(3) در مورد اینکه ایشان شعار «زن، زندگی، آزادی» را به «زن، دموکراسی، آزادی» (4) تغییر داده بود! در این شعار، از یکسو حق «زندگی» و حق «آزادی» در حقیقت از سه گانهء جان لاک گرفته شده و، از سوی دیگر، حقوق «زنان» به جای حق «مالکیت» لاک گذاشته شده بود!
شرکت کنندگان در برنامه حزب سکولار دکوکرات ایرانیان نیز، با ورود به این بحث ها، اگرچه شعار «زن، زندگی، آزادی» را نیز مدنظر داشتند اما و بویژه در مورد تجربهء کشورهایی نظیر سوئد و نروژ در رابطه با موضوع «حق مالکیت» و «حریم خصوصی» اطلاعات تازه و جالبی ارائه می کردند!
از دیدگاه این نگارنده موضوع «حق مالکیت» یکی از مباحث کلیدی در بحث های نظری اپوزیسیون ایران است، زیرا همانطور که می دانیم اساساً اپوزیسیونِ یک قرن گذشته در ایران چپ بوده و دو گروه اصلی چپ همواره معتقد بوده و هستند که یکی از ایده آل هاشان «از بین بردن مالکیت خصوصی» است(5). اولی، یعنی مارکسیست ها، از بین بردن مالکیت خصوصی بر وسائل توليد را نه اکنون که در جامعهء کمونیستی نهایی می خواهند. در حالی که آنارشیست ها کلاً از بین بردن فوری مالکیت خصوصی را در مد نظر دارند(6). و در هر دو حال، تصوری که در کتاب فردریک انگلس تحت عنوان «منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» به دقت نوشته شده، با تصور عملی آنارشیست ها و مارکسیست ها از این مباحث تفاوت چندانی ندارد(7).
اما اگر در واقعیتِ جوامع پیشرفته دقت کنیم می بینیم که نه خانواده، نه مالکیت خصوصی و نه دولت هیچکدام در جهان از بین نرفته اند بلکه اشکال تازه ای پیدا کرده اند!
از جمله حتی همجنسگرایان به موازات به دست آوردن حقوق مساوی در کشورهای مختلف اکنون بسیاری از آنها تشکیل خانواده داده اند، و فرزندآوری از طریق متدهای علمی جدید را برگزیده اند؛ و نه لزوماً زندگی مجردی! و، از سوی دیگر، بسیاری از افراد غیرهمجنسگرا، مجرد زندگی می کنند. در نتیجه نه تنها در رابطه با موضوع خانواده، بلکه در رابطه با موضوع مالکیت نیز ما تنوع زیادی در جهان می بینیم. از جمله می توان به «مالکیت سهامی» اشاره کرد(8).
بحث هایی که در نشست های ویدیویی حزب سکولار دموکرات ایرانیان(9) در این عرصه ها، توسط کادرهای آن حزب، دنبال می شود، دستکم برای این نگارنده خیلی شنیدنی است و امیدوارم بیشتر ادامه پیدا کند و با بهترین آرزوها برای این دوستان و خدمت شان به آگاهی رسانی در زمینه های کلیدی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی!
به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،
1 دی ماه 1402 - December 22, 2023
___________________________
1. https://www.ghandchi.com/2086-john-locke.htm
2. در حقیقت، شعار انقلاب استقلال آمریکا سه گانه ی «زندگی، آزادی، پیگرد شادی» بود که تا به امروز در هر روستایی در آمریکا بر روی دیوار بسیاری از خانه ها می توان دید؛ هرچند که بعدها، وقتی قانون اساسی آمریکا نوشته شد، همان سه گانهء جان لاک در آن درج شده و نه «پیگرد شادی»، و حق مالکیت خصوصی را تا به امروز در قانون اساسی آمریکا می توانیم بخوانیم!
3. http://tinyurl.com/ytbvz5vk
4. https://www.ghandchi.com/2861-ashraf-dehghani-chehbayadkard.htm
5. بدون شک بسیاری از بحث های چپ به حق هستند، بویژه برای آنهایی که خواهان آزادی و عدالت و استقلال بوده و هستند و پیگیر ساختن جامعه ای نو که قادر باشد این ایده آل ها را برآورده کند.
6. این خواست با خواست «محو دولت» همراه بوده است. البته در واقعیت آنچه در کشورهای کمونیستی مانع اصلی، در برابرِ هم آزادی و هم عدالت شد، خود دوام دولت و قوی تر شدن آن بود که نه تنها "محو" نشد بلکه هر چه بیشتر خودِ دولت، و آنها که در رأس آن قرار داشتند، مالک اصلی کل جامعه شدند و در «شرایط فقدان مالکیت خصوصی»، دیگر صاحبان مالکیت خصوصی نیز یا تضعیف شدند و یا از بین رفتند و قدرتِ به چالش کشیدن استبداد را نداشتند و استبداد لجام گسیخته در کشورهای کمونیستی برقرار شد که ماجرای شکست برنامه های مارکسیستی در قرن بیستم بوده و همچنان در بسیاری از آن کشورها ادامه دارد!
7. به هر حال، متأسفانه، خیلی از چپی های سابق یا کنونی ایران،چه آنارشیست و چه مارکسیست، نه تنها موضوعات فکری مارکس در کاپیتال را دنبال نمی کنند بلکه برخی که مارکس را هم کنار گذاشته اند افتاده اند دنبال نیچه و بعد هم هایدگر رفته اند که نوعی دیگر از تکرار پرت و پلاهای هگل است.
به قول برتراند راسل وقتی مارکس در دوران اول فکری خود از هگل پیروی می کند در پی تأمین منافع اکثریت جامعه بود، در حالیکه نیچه، در دنباله روی از هگل، در پیِ حمایتِ از منافع اقلیتی در جامعه بود و در آخر نیز دسته ای از پیروان نیچه، پیروان هایدگر شدند و از طراحان فکری فاشیسم هیتلری! برتراند راسل هنگام نقد لنین، از روز اولی که با خود لنین در مسکو دیدار داشت، نقد خود را از کمونیسم مارکسیستی به همراه نقد از نیچه انجام می داد، خوانندگان می توانند به نوشته های اولیه ی راسل بعد از ملاقات با لنین مراجعه کنند و البته بعدها نیز راسل در کتاب تاریخ فلسفه ی غرب خود، نقد از نیچه را ادامه داد!
این نگارنده در نوشتار «یک دیدگاه آینده نگر» تلاش کرده ام نشان دهم که در دنیای قرن بیست و یکم ما شاهد حقایق تازه ای هستیم که متفکران بنیانگذار آنارشیسم و سوسیالیسم در قرون 18 و 19 ندیده بودند چون هنوز وجود نداشت. مثلاً نظیر موضوع خانواده، اکنون اقوام مختلف به راحتی می توانند برای خود کشوری تشکیل دهند نظیر آنچه در یوگوسلاوی سابق اتفاق افتاد اما آیا چنین تصمیمی به نفع آنهاست؟ در خاورمیانه کشورهایی نظیر لبنان به بهترین وجه نشان داده اند که چنین راه حلهای قومی و تکه تکه کردن یک کشور چه اثرات خانمانسوزی می تواند بر سرنوشت یک ملت داشته باشد.
8. این خود بحث مفصلی است که آن را در گذشته های دور با بعضی از دوستان مطرح کرده ام اما هیچگاه فرصت تدوین آن بحث هایم را در مورد مالکیت سهامی پیدا نکرده ام!
9. https://www.youtube.com/@isdparty9264