تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
زنان، دانشجويان و رژیم اسلامی
عباس محمدپور
ماهیت رژيم اسلامي کاملاً نشان داده است که ارمغاني به غير از فقر، فساد، عقب ماندگي و به انزوا کشاندن کشور در مجامع بين المللي نداشته و به هيچ وجه نيز حاضر به عقب نشيني از مواضع به اصطلاح انقلابي و محافظه کارانهء خود نيست. ديگر اکنون کسي اميد به اصلاح رژيم و پايبندي حکومت به اصول دموکراسي ندارد و مردم با سرخوردگي تمام به اين نتيجه رسيده اند که اين رژيم همچون خانه اي است که از پاي بست ويران شده و به هيچ وجه شايسته مردم ايران نيست و نمي تواند کشور را همگام با جامعهء جهاني به پيش ببرد لذا تنها راه رهايي و نجات كشور از اين ورطه هولناک، بر چيده شدن بساط رژيم فاسد آخوندى است.
حاكميت ديني و مردسالار رژیم اسلامى و خفقانى كه ايجاد كرده اكنون تبديل به راه نجات ايران شده است. شايد تنها فایدهء رژیم همين بوده كه، با وارد كردن قوانين مذهبى در حاكميت و در زندگى روزمرهء مردم، سبب تحقيق و آگاهی آنان از قوانين مذهبی شده و در نهايت منجر به بيزارى مردم از ادغام مذهب به عنوان يک مقولهء کاملاً شخصي، در کارزار حکومت و سياست گردد.
اما آنچه بیش از همه اقشار جامعه موجب نگرانی رژیم به شمار می رود مقاومت زنان و دانشجویان کشور در برابر بی دادها و سرکوب های حکومت است. دلیل وجود خطری که از جانب این اقشار رژیم را به چالش می کشد جند لایه است:
رژيم اسلامى مسلط بر ایران از بدو تولد مخالف حقوق زنان و آزادي هاى به حق آنان بوده است. از ديد این رژیم، زنان بخشى از بدنهء اصلی جامعه نيستند بلكه وظيفهء آنها صرفاً توليد نسل و خدمات رسانى به مردان است. اصولا حقوق زنان و برابرى زن و مرد در تقابل با چهارچوب هاى اصلی نظام مذهبی است. از ديد حاكمان مذهبى زن نمي تواند و نبايد با مرد برابر باشد وگرنه ستون هاى اصلی حكومت فرو مي ريزد. از قضا همين تقابل و عدم پذيرش زنان توسط حاكمان مذهبى نقطهء عطفى است كه آزادي خواهان ايران نبايد از آن دست بكشند.
رژيم اسلامى هيچگاه فكر نمي كرد که روزى زنان تا بدين حد طالب حقوق برابر با مردان باشند و اينگونه اسباب درد سرش شوند. در واقع حكومت مذهبی زنان جامعه را بخش امن و پشتوانهء ثابت خود مي ديد ولي اكنون جامعهء ايران به درجه اى از آگاهى رسيده كه چهارچوب هاى تعریف شدهء رژيم اسلامى را بر نمي تابد. بگير و ببند هاى حكومت در تحميل قوانين زن ستيزانهء مربوط به حجاب تنها مرهمى موقت است و قطعاً اين سيل خروشان آزاديخواهى دیگرباره طغيان خواهد كرد.
در اين ميان، دانشجويان، به عنوان قشر پيشرو مخالف رژيم، همواره مهمترين حایگاه اميد را در جامعه دارند. دانشجوي ايراني وقتي کشورش را، با آن همه ثروت خدادادي و منابع نفت و گاز، کشوري فقير و جهان سومي مي بيند، وقتي کشورش را در مجامع بين المللي ک منزوي، تحريم شده و حامي تروريست مي یابد، هنگامي که از فساد، اختلاس، رشوه خواري و بي عدالتي گسترده در کشورش آگاه مي شود، وقتي مشاهده مي کند که عوامل رژيم آشکارا مزاحم نواميس مردم مي شوند و طرز لباس پوشيدن «درست!» را به آنان ياد مي دهند، هنگامي که مشاهده مي کند جوانان کشور در دامی سياه گرفتار شده و از آيندهء خود به کلي نااميد هستند، تنها دليل اين همه فلاکت و بدبختي را نالايق بودن حکومت مي داند.
رژيم اسلامي همواره در جهت نفوذ در دانشگاه ها و کنترل فعاليت هاى دانشجويي تلاش بسيار گستردة اي نموده است. جلوگيري از گردهمايي ها، ربودن و به زندان انداختن فعالان دانشجويي، توقف پي در پي نشريات دانشجويي، بازنشسته کردن اجباري اساتيد منتقد، همگى در جهت مهار کردن اعتراضات دانشجويي و منزوى کردن آنها صورت مي گيرد. رژيم اسلامي، با حمايت همه جانبه و تمام قد از گروه هاي بسيجي و چماق به دست ها، سعي در تقويت آنها در دانشگاه ها و بوجود آوردن طيفي دارد که حامي اصول و برنامه هاي آنان باشد. اين گروه ها به هيچ وجه نتوانسته اند در طيف گسترده اي از دانشجويان نفوذ داشته باشند و هميشه در اقليت بوده اند. در تمامي وقايع سدکوبگرانه، همچون حمله به احتماعات و بالا رفتن از ديوار سفارتخانه ها و به آتش کشيدن پرچم کشورها، تنها گروه اندکي از چفيه داران و جيره خواران رژيم حضور دارند. اين گروهک هاي بسيجي و حزب اللهي نه تنها از نظر طرز تفکر و گرايش سياسي هيچ گونه سنخيتى با اکثريت دانشجويان ندارند بلکه از نظر علمي نيز در سطوح بسيار پايين دانشگاهی قرار مي گيرند؛ زيرا اغلب اين افراد با استفاده از سهميه هاي گوناگون که رژيم با عناوين مختلف براي آنها در نظر گرفته وارد دانشگاه ها شده اند. اين اراذل و اوباش از مزدوران رژيم بوده و به هيچ وجه نمايندگي دانشجويان را بر عهده ندارند. مردم ايران از واپسگرايي هاي ملاها، از جهاد و انتحار و به آتش کشيدن پرچم کشورها بيزارند و خواهان صلح و آرامش براى همه کشورهاي جهان هستند.
با تأکید بر نقش مؤثد این دو قشر است که می توان دید که اعتصابات و تجمعات اعتراضى پي در پى قشرهاى مختلف جامعه همچون دانشجويان، معلمان، کارگران، زنان و گروه هاي مختلف ديگر، همگي نشان از نارضايتي عميق و گستردة از حکومت فعلي دارد. پافشارى و مبارزه در راستاى برابرى حقوق همهء اقشار جامعه، از جمله زنان، دگرباشان جنسى، اقليت هاى مذهبى و قوميت ها از آنجايى که در بطن جامعه بصورت فراگير پذيرفته شده است، مي تواند همچون زنجيرهء محكمى همه جامعه را بهم پيوند دهد تا در راه دستيابى به آزادی و دموكراسى خواهى عمل نمايد.
به اميد روزي که بساط استبداد و خودکامگي از کشور عزيزمان ايران برچيده شود و آن روز چندان دور نيست.