تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
پروژهء نسل جوانان انقلابی برای ایران
جلال ایجادی
انقلاب سوم ایران علیه حکومت اسلامی گسترش می یابد. جوانان موتور این انقلاب هستند، زنان روح آن هستند. پیام آزادی آن برای همه ملت ایران و مردم جهان است. ویژگی های این انقلاب کدامند و چگونه جوانان تاریخ ایران را ورق می زنند؟
نقش نسل ها در نیم قرن اخیر
نسل جوانان دهه های 30 و 40 خورشیدی محصول دوران مدرنیزاسیون شهری و روستایی، روند رشدیابندهء صنعتی و درآمد نفتی، توسعهء نظام دانشگاهی، مدیریت سیاستی اقتدارگرایانه و غیره بود. این نسل تکنوکراتیک بود، به دمکراسی علاقه ای نداشت، با پول نفت آشنا شد، دلزدگی داشت و به چریکیسم و به مذهب شیعه ایدئولوژی دلباخته شده بود، طرفدار جادوگری شریعتی و شیفته شیعه گری خمینی گشت و بازیگر انقلاب 57 شد. انقلابی متوهم و ارتجاعی که بازگشت به اعماق سیاهچال اسلام و ضدیت با مدرنیته و دمکراسی را هدف قرارداده بود. این خطای مهلک تاریخی منجر به برآمد رژیمی شد که تخریب فرهنگی و تاریخی و اجتماعی وظیفه اش بود. جامعه متوهم با اهداف مذهبی اسارت بار پیش از درک دمکراسی و آزادی، همین ارزش ها را به گور سپارد. ازخودبیگانگی و ارتجاع شیعه ما را به گنداب توتالیتاریسم آخوندی پرتاب کرد.
نسل جوانان دهه های 50 و 60 در آستانه و بحبوحه انقلاب شیعه، سرباز جنگ شد، ایدئولوژی حکومتی را متحمل شد، پایش به دانشگاه دولتی و دانشگاه آزاد باز شد، از اسلام رحمانی دفاع کرد، در توهم خط طلایی امام فرو رفت. رژیم مستبد به تاخت و تاز خود ادامه داد و انحصارگرایی و دروغ را معیار اصلی قدرت خود قرار داد. این نسل رأی داد که «اشکالات» رفع شود ولی حس کرد که بازنده است و خواستار اصلاحات شد. این نسل با «جنبش سبز»، امید به تغییر را دید ولی با سرکوب خیزش توسط نظام ولایت فقیه، توهم او فروریخت. در زمان «رای من کو؟» تعداد زیادی از این جوانان کشته شدند و بسیاری از آنها مهاجرت کردند. علیرغم پند و اندرز اصلاح طلبان و نواندیشان دینی، این نسل در مسیر رادیکالیسم قرار گرفت.
نسل جوانان 70 و 80 با شبکه های اجتماعی به جهان پیوند یافت و آرزوهای خود را در جهانی آزاد دید. این نسل که از لایه های بسیار گوناگونی تشکیل یافته، در کشور خودش بیشتر درها را بسته یافت. در ابتدا این نسل تحمل کرد و تلاش کرد تا جایگاه خود را تعریف کند و بخشی از آنها بازهم به اصلاح طلبی امید بستند ولی بیش از پیش دریافت که بن بست ها و موانع برای یک زندگی عادی مطابق میل آنها بسیار است. در مرحله دوم بخشی روزافزون از این نسل رادیکالیزه شد و از نظام سیاسی دوری کرد و اسلام در ذهنیت آنها بعنوان منشا مقدس احکام مرد. در مرحله سوم لایه های دیگر به مهاجرت از کشور اقدام نمودند زیرا آینده خود را در جای دیگر می دیدند. بسیاری از این جوانان که وارد دانشگاه شده بودند احساس می کردند که خفقان و کنترل در دانشگاه مزاحم روان آنهاست و بیکاری و عدم امنیت در جامعه در انتظار آنهاست. برخی بررسی های جامعه شناختی نشان میدهد جوانان علیرغم ایجاد «فضایهای» ویژه خود، درموازات قواعد خشک سیاسی و دینی، شماری از آنها دستخوش دل افسردگی و دپرسیون شده و اقدام به خودکشی نمودند و یا به اعتیاد مواد مخدر کشیده شدند. علیرغم تمام این آسیب ها و دشواری ها، همه آنها ناامید نشدند، مقاومت کردند، به میدان اعتراض آمده و قدرت تغییر را در خود بازیافتند. آنها در جنبش 96 و خیزش 98 در کنار لایه های دیگر اجتماعی از طبقه های متوسط و زحمتکش، وارد صف های سیاسی و مبارزاتی شدند.
جنبش 96 در محتوا بطور روشن از جنبش 88 فاصله می گیرد و هدف خود را نفی ولایت فقیه و نفی هیات حاکمه اعلام می کند. شعار «اصولگرا اصلاح طلب دیگر تمام شد ماجرا» اعلام عدم اعتماد به دو جناح در قدرت بود. این شعار بیان یک چرخش بزرگ بود و جنبش اجتماعی از خط رفرمیستی به خط سرنگونی تحول یافت. در جنبش آبان 98 گرایش به انقلاب سیاسی تقویت شد و اعتراض مردم به سهمیه بندی و گرانی بنزین به یک خیزش سیاسی ضدحکومتی در بیش از صد و هفتاد شهر ایران شد. حکومت بلافاصله شبکه های اجتماعی را بست و به گزارش رویتر و سازمانهای حقوق بشر، نیروهای نظامی و بسیجی 1500 نفر را با سلاح سبک و سنگین کشتند. اصلاح طلبان با زشتی در برابر این جنبش موضع گرفتند و برای توصیف و تخطئه آن از واژه هایی چون «ویرانی طلب»، «اغتشاش گر» و «خشونت طلب» استفاده نمودند. دولت حسن روحانی با تائید ولی فقیه و روحانیت و اصلاح طلبان این سرکوب وحشیانه را سازماندهی و اجرا نمود. در شهرهای شیراز و شهریار و تهران و کرج و اصفهان و کرمانشاه و ماهشهر و اهواز بیشترین معترضان کشته شدند.
بدنبال جنبش 98 در سال 1400 جنبش زیست محیطی برای بحران آب شکل گرفت. در سال 1401 جنبش عظیمی بپا شد که انقلاب را هدف خود قرار داد. این انقلاب با چهار ویژگی برجسته خود را نشان داد. یکم، ویژگی سیاسی علیه ولایت فقیه و حکومت اسلامی و طرح سرنگونی آن. دوم، گرایش زنانه با شرکت پررنگ دختران و زنها و سوزاندن حجاب اسلامی. سوم، گرایش لائیک با نفی شعارهای دینی و هدف قدرت متکی بر آزادی. چهارم، گرایش همگرایی کل ایران و ایجاد همسوئی وحدت طلبانه همه ایرانیان برای پایان دادن به حکومت مستبد ولایت فقیهی انحصارگر. پنجم، گرایش جوانانه این انقلاب که دختر و پسر جوان با شجاعت را به میدان مبارزه کشید.
چرا جوانان نیروی محرکه انقلاب می شوند؟
از نظر جامعه شناسی یک نسل را می توان بر پایه یک مرحله 25 ساله تعریف نمود. در ایران بررسی ابتدایی نشان می دهد که نزدیک 70 درصد شرکت کنندگان در انقلاب کنونی پائین از 25 سال دارند. این نسل نقش تعیین کننده ای را در تحول انقلابی بازی می کند و دیگر نسل ها را بسوی میدان می کشد. حال اگر به آمار توجه کنیم و به جامعه شناسی این نسل بپردازیم باید گفت براساس آمار سهم جوانان گروه سنی 15-29 در کل جمعیت ایران نزدیک 25 میلیون نفر ارزیابی می شود. برخی ویژگی های این نسل کدامند؟ وضع اجتماعی گروهبندی های این نسل چگونه است؟
ویژگی یکم
یکم، بخشی از این گروه سنی دانشجویان هستند. طبق گزارش وزیرعلوم، تحقیقات و فناوری در سال های گذشته تعداد دانشجویان کشور بیش از ۴.۵ میلیون نفر بود، اما با روند نزولی هم اکنون تعداد دانشجویان کشور به ۳.۵ میلیون نفر رسیده است (خبرگزاری حکومت اسلامی 2 شهریور 1399). او می افزاید در سال های گذشته تعداد دانشگاه های علمی و کابردی کشور ۱۲۰۰ دانشگاه بود، اما بر اساس طرح جدید دولت ۵۰۰ دانشگاه علمی و کاربردی در کشور تعطیل شدند. او می گوید:«ما نگران ۴۰ درصد فارغ التحصیلان کارشناسی، ۳۰ درصد کارشناسی ارشد و ۱۰ درصد دکترای غیرشاغل که هم اکنون کاری ندارند، هستیم، ضمن اینکه بیشتر فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی در کشور که اشتغال بکار ندارند را زنان تشکیل می دهند.». بنابراین بخش دانشجوئی نسل هشتاد کاهش می یابد. در ایران علت های واقعی کاهش تعداد دانشجویان کدامند؟ چند عامل مانند: کاهش نسبی بارآوری جمعیتی در بیست سال اخیر، وجود بیش از 40 درصد بیکاری در نزد دانشجویان دیپلمه، سقوط کیفیت درسی، فضای سرکوب و سانسور در دانشگاه، فضای مذهبی در دانشگاه، بی دانشی بخش بزرگی از استادان، هجوم آخوندها به دانشگاه، افزایش مهاجرت به خارج، نبود آزادی در انتخاب رشته و موضوع پژوهش، کنکور ورودی نامناسب، نبود تضمین شغلی در نظام درسی موجود و غیره، از جمله عوامل کاهش یک میلیونی دانشجویان در ایران است. این نسل از بیکاری رنج می برد. نه تنها افراد با مدرک دانشگاهی بلکه بقیه افراد این نسل نیز با بیکاری و فشار اقتصادی و محرومیت های اجتماعی دست به گریبان هستند. در این رابطه بیافزائیم که میانگین بیکاری دختران و زنان جوان این نسل بنابر مرکز آمار ایران 31 درصد می باشد. تعرض به حقوق زنان و نفی شخصیت زن جزو ذات رژیم است.
ویژگی دوم
دوم، جوانان نسل هشتاد نه تنها در شرایط سخت اقتصادی قراردارند بلکه بعلاوه در فضای اجتماعی و سیاسی و دینی فشارهای سنگینی را متحمل می شوند. آنها از سنت دینی و خانوادگی فاصله گرفته اند و مانند پیشینیان به جهان نگاه نمی کنند. نیازهای آنها آزادی در مناسبات اجتماعی است. بسیاری از آنها در زندگی واقعی خود به عشق و موسیقی و نقاشی، به سفر و دوستی و گپ زدن، به آزادی بیان و انسان دوستی، به بهره گیری از شبکه های اجتماعی، به آموزش با کیفیت و لائیک و علمی، و به آرامش و شادی در زندگی، علاقه دارند. تمام این خواسته ها در حکومت اسلامی با سرکوب و محدویت و هراس و تنبیه مواجه است. در تعفن اسلام و گنداب شیعه گری و ساختار رژیم مدافع دین، این نیازها سرکوب می شود. جوانان برای شیوه زندگی آزاد مدام در حال جنگ با حاکمیت دینی و آخوندها هستند. مخفی کردن ها و موش و گربه بازی کردنها و سرکوب های دولتی و تبلیغات فاشیسم اسلامی حوزوی و رسانه های حکومتی، آنها را خسته کرده است. جوانان در همه جا تمایل خود را برای قدرت سیاسی لائیک نشان می دهند.
ویژگی سوم
سوم، جوانان از درون مدرسه حکومت اسلامی بیرون می آیند و رژیم پیوسته تلاش کرده تا جوانان و نوجوانان را اسلامیزه کند و آنها را به سربازان امام زمانی و مدافع خود تبدیل کند. پرکردن کتابهای درسی از فرهنگ منحط دینی و ایدئولوژی شهیدنمایی و تحریفات تاریخی و حذف فرهنگ ایرانی، در جهت اسارت روانی نسل های جوان بوده است. ولی واقعیت واکنش ها و رفتارهای فرهنگی جوانان نشان می دهد که رژیم در هدف خود شکست خورده است. تمام رهبران حکومت اسلامی و ایدئولوگهای اسلامگرا ضد تمدن غرب و ضد دمکراسی شعار می دهند ولی جوانان و نوجوانان به صدای غرب گوش می کنند. آنها در پی آزادی هستند و آنها می خواهند خودشان زندگی خود را انتخاب کنند و شیوه زندگی لائیک و سکولار داشته باشند. جوانان احکام دینی و قوانین مذهبی را طرد می کنند. طبقه آخوند هرگز این خواست را نمی فهمد. رژیم اسلامی زبان نسل جوان را هرگز نمی فهمد. افکار و اعتقادهای مرتجعانه شیعی حاکمان، آنها را به یک طبقه تبهکار و فاسد و ضد نسل جوان تبدیل کرده است. بنابراین در این نظام تمام امیدهای جوانان به یاس و سرخوردگی تبدیل می گردد. اعتراض و عصیان جوانان از بیعدالتی و استبداد و دین انحصارگر و فربه و مزاحم حکومت، مایه می گیرد.
ویژگی چهارم
چهارم، این نسل به این نتیجه رسیده که رژیم اسلامی را باید واژگون کند. در جامعه از زمانی که تظاهرکنندگان به اصولگرا و اصلاح طلب پشت کردند در واقع نسل جوان از رژیم حکومت اسلامی برید. جوانان حکومت خامنه ای را دشمن خود یافتند و سران سپاه را دزد و بیشرف تعریف کردند. این آگاهی یک روند است و از ابتدا نمی توانست فراگیر شود ولی روند آگاهی و کشتار هم وطنان توسط آدمکشان حکومتی شمار بیشتری را شجاعت داد و به جدال قطعی علیه قدرت سیاسی سوق داد. در کشتار 98 رژیم دشمنی عمیق خود را به جوان نشان داد. سازمان عفو بینالملل در گزارش دومین سال سرکوب جنبش آبان 98 تاکید میکند که کشتار معترضان عمدتا در روزهای ۲۴ تا ۲۸ آبان و با مشارکت ماموران انتظامی، امنیتی و سپاه پاسداران انجام گرفت و افزون بر آن، گزارش این سازمان میگوید اکثر قربانیان ثبت شده، در دهه ۲۰ زندگی بودهاند و سپس افراد گروه سنی ۳۰ دومین دسته از قربانیان می باشد. طبق فهرست این سازمان، معترضان بالای شصت سال، کمترین تعداد قربانیان را داشتهاند. این آمار به روشنی نشان می دهد که جوانان نیروی محرکه جنبش سراسری بوده اند. آنها بر ترس غلبه یافته اند. انگیزه قوی، مبارزه دسته جمعی، مضر دانستن آخوند انگل، تمسخر نمودن مقدسات شیعه گری، پی بردن به رذالت حاکمان دینی و سران سپاه و بسیجی، همه و همه جوانان دختر و پسر را آماده جدال نمود.
ویژگی پنجم
پنجم، با قتل دولتی ژینا مهسا در 1401، این نسل وارد عصیان شد و بازیگر اصلی انقلاب سوم شد. بسیاری از پدران و مادران آنها می خواستند با اصلاحات ساختار حکومت اسلامی را بهبود ببخشند. آنها می خواستند با گفتگو و با عقلانیت خود رژیم به را به عقل بیاورند، ولی مغزهای پوسیده خرافه پرست آخوند و رانت های ناشی از فساد کلان و ساختار استبدادی حکومتی ولایت فقیه قادر نبودند اصلاح طلبی را بپذیرند. اصلاح طلبان در جامعه تبلیغ نمودند که در درون نظام هنوز ظرفیت کلان بهبودی وجود دارد. ولی تجربه های خونین در جامعه نشان می داد که رژیم ولایت فقیه کوچکترین امتیازی به جامعه نمی تواند بدهد. در یک جامعه دمکراتیک، تعادل در جامعه، با ایجاد تناسب قوا و امتیازدهی متقابل است. این امتیازدهی پایان درگیری اجتماعی و سیاسی نیست، ولی بیان یک توافق نسبی و گذاراست. در نظام توتالیتر و استبدادی، حاکمیت فقط امتیاز می گیرد و حداکثر فشار را روی جامعه وارد می سازد. در ایران هرچه زمان می گذرد رژیم اسلامی فشار را بالا تر می ببرد. هر چه در زمان پیش می رویم در این نظام الهی، بیعدالتی، زورگویی، جاسوسی روی شبکه های اجتماعی، اسیدپاشی ها و سرکوبهای خیابانی دختران با گشت ارشاد، تطمیع ها و توطئه گری ها علیه ورزشکاران زن و مرد، آزار و تعرض ها به هنرمندان، سرکوب زیست محیطی ها، پخش خرافه پرستی، ضدیت با شادی و عشق ورزیدن، خطر برای کودکان، ستمگری سیاسی و دینی علیه زن، تجاوز بسیجی ها، چپاول ثروت، سقوط ارزش ها و غیره افزایش می یابد. این واقعیت دردناک به جوانان نشان می داد که آنها نمی توانند آزاد باشند و به سبک زندگی مورد علاقه خود ادامه دهند. آنها کمونیسم نمی خواهند، آنها شوینیسم را نمی پسندند، آنها مخالف تبعیض هستند، آنها آزادی را می خواهند، آنها همکاری نسل ها و همدلی و برابری زن و مرد را می خواهند.
این حجم عظیم از خرافه و استبداد و توهین و نیز سنت های کهنه خانوادگی و مردسالار و پدرسالار، مانع پیشرفت جوانان است. جوانان صدای آزادی را دوست دارند ولی رژیم دینی استبدادی و جامعه سنتی، هنجارهای کهنه و دینی را به رخ می کشد و با زور به اجرا در می آورد. دیگر هیچ امیدی به این نظام دیکتاتوری و اسلام حوزوی و رحمانی نیست. در برابر این نظام منحط اسلامی، جوانان و دانشجویان و دانش آموزان بپا خاستند، سایر گروهبندی های اجتماعی نیز وارد روند انقلاب شدند و کارگران نفت هم به جریان انقلاب می پیوندند. وضعیت انقلابی است و انقلاب حکومت اسلامی را نشانه گرفته است. این انقلاب سوم در ژرفای خود چه می خواهد؟ پروژهء این انقلاب جوان چیست؟ از نگاه من اجزای این پروژه عبارتند: سرنگونی رژیم اسلامی، جدا کردن دین از حکومت و آموزش، گرایش به لائیسیته، دمکراسی و آزادی، کرامت انسانی و حقوق بشر، دفاع از محیط زیست و طبیعت، شادی و سربلندی همه ایرانیان در سراسر ایران یکپارچه، زن زندگی آزادی.
----------------------------------------
جلال ایجادی، جامعه شناس دانشگاه فرانسه، آخرین اثر خود را بنام «بحران بزرگ زیستبوم جهان و ایران» در ۴۸۰ برگ، انتشارات فروغ، منتشر نمود. از این نویسنده تا کنون کتاب «نواندیشان دینی، روشنگری یا تاریک اندیشی»، ۳۱۰ صفحه، نشر مهری، کتاب «جامعه شناسی آسیبها و دگرگونیهای جامعه ایران»، ۴۰۰ صفحه، انتشارات نشرمهری، کتاب «بررسی تاریخی، هرمنوتیک و جامعه شناسی قرآن»، ۳۸۰ صفحه، و کتاب «اندیشه ورزیها در باره جامعه شناسی، فلسفه، زیستبومگرایی، اقتصاد، فرهنگ، دین، سیاست»، ۷۲۰ صفحه، چاپ نشر مهری، منتشر شده است. جلال ایجادی هر هفته پنج برنامه تلویزیونی در زمینه انقلاب، لائیسیته، دمکراسی، فلسفه، جامعه شناسی و نقد قرآن و اسلام، تهیه و پخش می کند.