تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
20 اردیبهشت ماه 1403 - 9 ماه مه 2024 |
|
دست می کشم به حروف اسم ات
علیرضا نوری
دست می کشم به حروف اسم ات
به زیبایی ات.
آزردهای
شکاف خورده روان ات
تو را کشتند
تو را با همهء زیبایی ات کشتند
و در ذرهذرههای تنت تیغ کشیدند
شمعآذینت کردند
عزیزم عزیزم عزیزم
ویرانی
افسردهای
حرامزادهها تاب زیبایی تو را نداشتند
چشمهایترا قیچی کردند
به زیبایی ات شلیک کردند
خستهای
خسته از کلماتی که می توانستند دخترت باشند
زیر برفهای همدان صدایت کردم
داشتی زیباییت را در تنهایی ات زجر میدادی
گفتم مرا دوست داشته باش
و خانهای از کلمات بساز
که ماه باشی
که موهات از پنجره
تنهایی نسلی است
که دهان نداشت
با زانو حرف می زد
چشمهایت را از آینه برداشتی
دنبال شیوهء حرف زدن ات در متون مقدس بودم
تو قلیل نبودی
از لبهات حروف رانده شده ریخته ریخته سوختهاند
پوست سفيدت را كه نوشتن نداشت
نگاه كردم
خطوط منقش در طنين تن ات بودند
يكي بايد خطوط را ترجمه میکرد
انگشتهام
این پادشاهان اساطیری ساکن در تن
مرا با پوست تو در شهر میشناسند
بکشم دست به شانههات؟
بکش
به بوسه بوسه بوسه بر پلکهات بگویم چه سان
بگو خورشیدی که قلب نداشت
که زیبایی اش انسان بود
و کلمات دوست داشتند دخترش باشند
بعضی جاهای پوستم کلمه شدهاند
و هنگام آفرینش بود انگار که تنهای زیادی توی خیابان سرخ شدند
و یکی گفت:
چه رازهایی در دستهای شماست
و دروغ میگفت
حرامزادهها همیشه دروغ میگویند
همیشه در صدایشان خوکی زیبایی زن را لیس میزند
بعد میدرد، میدرد، میدرد
به هر چه نگاه می کنید؛ آه
از هر چه حرف میزنید؛ خون
خداي زمان چه رنگي بود
شما که هنوز به دنیا نیامدهاید
و موشها پادشاه جهانند
وقتی پشت برفها
دستهای توست
و از سنگ
آهو بیرون میآید
مرا دوست بدار
بیشتر از همهء کلمات
عمیقتر از حفرههای تنهایی ات
داغ
داغتر از زیبایی ات
مرا در این روزهای فاجعه دوست بدار
خیلی
خیلی دوست بدار
کتاب من باش
همهء کتابهای ناخواندهی بیتفسیر
با حروف تن ات مهربان باش
با لذتهات
با تخیل ات
دستهای من بر تنت باش
من با تو سیاسی شدم
و برف
در بخشی از خانهء ما پدرم بود.