تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

24  اردیبهشت ماه 1403 - 13 ماه مه 2024

شورای گذار و اصل یکپارچگی ایران

 در نگاهی به بخش سوم مصاحبهء اکبر کرمی با اسماعیل نوری علا

سام قندچی

ساعتی پیش بخش سوم گفتگوی دکتر اسماعیل نوری علا و دکتر اکبر کرمی در مورد «شورای گذار» در یوتیوب تحت عنوان «چه کسانی اعلامیه ی گذار را خواهند نوشت؟»، منتشر شده است! این نگارنده نظرم را پیشتر در دو مقاله ی جداگانه (1 و 2) در مورد بخش اول و بخش دوم این گفتگوها منتشر کردم و تا آنجا که به شخصیت های مطرح شده در بحث ها مربوط می شود، حرف تازه ای نیست! بقیه ی بحث ها نیز اساساً پیشتر مطرح شده بودند.

فقط در ارتباط با موضوع «وحدت سکولار دموکرات ها: با نیروهای «تجزیه طلب»، بحثی را دکتر اکبر کرمی مطرح کردند که می خواستم در آن رابطه نکته ای را خاطرنشان کنم.

دکتر کرمی گفتند که (نقل به مضمون) «آنچه پیش روی نیروهای سکولار دموکرات ایران قرار دارد نظیر تدوین بیانیه ی استقلال در آمریکا است!» و بحث من فقط بر سر موضوع این «تشبیه کردن» نیست که کلاً همیشه مناقشه برانگیز است. اما از آنجا که در این زمینه ی مشخص مطالعات زیادی دارم و در گذشته نیز خیلی مطلب منتشر کرده ام می خواستم بگویم که این تشبیه از اساس غلط است.

آمریکا حتی اگر فقط یک مستعمره بود باز هم موضوع «استقلال» آن اصلاً شباهتی با موضوع «آزادی» ایران از رژیم سیاسی اسلامگرا نداشت!

ایران کلاً در عصر مدرن همیشه کشوری مستقل بوده، و حتی وقتی مردم ایران بطور مستقیم با استعمار بریتانیا و روسیه روبرو بودند، ایران کشوری مستقل بوده است. امروز هم که 45 سال است ایران تحت رژیم اسلامی قرار دارد کشوری مستقل است.

حالا اصلاً فرض کنیم که ایران از همین حالا تجزیه شده بود و دو کشور بود نظیر «کره جنوبی» و «کره شمالی» (که تقسیم آنها اصلاً ربطی به موضوع تجزیه طلبی قومی و امثالهم نداشته) باز هم آزادی چنان ایرانی اصلاً در مورد «استقلال» نمی بود؛ به رغم آنکه جنوب آن خیلی به آمریکا و کلاً غرب نزدیک باشد و شمال اش خیلی به روسیه و چین که کشورهای پیشین اردوگاه کمونیستی در قرن بیستم بودند، نزدیک باشد! 

اصلاً اصطلاح «استقلال» برای آزادی ایران اصطلاحی نادرست است هرچند بسیاری از مخالفان «اسلام سیاسی» دوست دارند از چنین اصطلاحی استفاده کنند. 

به هرحال گرچه جریان اسلامگرایی در جهان حرکت ارتجاعی جدی در نیمه ی دوم قرن بیستم بوده و هست، اما نمی توان آن را جریانی به اصطلاح «استعماری و امپریالیستی» تلقی کرد و در جهان گرچه قدرت های بزرگ (نظیر آمریکا، اتحادیه اروپا، چین و روسیه) وجود دارند اما اصلاً «اصطلاحات بازماندهء از اوائل قرن بیستم» (مگر در مورد برخی کشورهای واقعاً مستعمره که از قدیم باقی مانده اند) بی معنی هستند؛ و ما در دنیایی زندگی نمی کنیم که: کشورهای بزرگی نظیر هندوستان در عصر مدرن هم مستعمره بودند و به همین دلیل نیز اکنون دیگر کسی به بازماندگان جنبش هایی نظیر «غیرمتعهدها» (که در اواسط قرن بیستم خیلی اهمیت داشتند و امثال گاندی و دکتر مصدق به آن جنبش ها خیلی توجه داشتند) توجهی ندارد! 

به هرحال، کاربرد اصطلاح «استقلال» در مورد ایران از سوی همه ء دوستانی که مدتی است این کار را در مورد تحلیل از اوضاع ایران متداول کرده اند عمل نادرستی است و شخصاً اگر این بحث های کشکی را عده ای بی سواد در موضوع سیاست در ایران راه بیاندازند به جای پاسخ فقط عذرخواهی کرده و به بحث ادامه نمی دهم!(1) 

این بحث های به اصطلاح مربوط به مبارزه ء مردم ایران با رژیم برای "استقلال" در دوران مدرن انقدر الکی است که حتی حوصله ندارم وقتم را برای پاسخ به این حرف ها تلف کنم. بله جنگ با صدام حسین موضوع اش استقلال ایران بود ولی موضوع دعوای با رژیم اسلامی 45 سال گذشته از استقرار آن مآزادی بوده و هست؛ و درست است که استبداد این رژیم اسلامی استقلال ایران را نیز به خطر انداخته و به خطر می اندازد، ولی همه چیز در سیاست را نمی شود به موضوع استقلال تقلیل داد، آن هم در کشوری که در تاریخ مدرن خود همیشه مستقل بوده است.

واقعاً بهتر است دوستانی که در این زمنیه ها سوادش را ندارند باعث گمراهی جنبش سیاسی ایران نشوند. چنین بحث هایی در جنبش سیاسی ایران فقط اتلاف وقت است. مثل این است کسی که سواد دبیرستان را هم ندارد بخواهد در مورد تئوری نیوتون نظر دهد. ببخشید، قصدم توهین به کسی نیست، اما مردم عادی نیستند که دارند در این مورد سؤال می کنند و عده ای مدعی صاحب نظر بودن در عرصه ء سیاست این گمراهی ها را در اپوزیسیون ایران دامن زده اند؛ و می خواهند از جریان اسلامگرا چیزی عحیب و غریب بسازند، آن سان که گویی استعمار بدترین چیزی بوده که در تاریخ وجود داشته، در حالیکه «کوکلاکس کلان ها» در همین آمریکای بعد از انقلاب دست کمی در جنایت کردن در مقایسه با استعمارگران نداشتند و کوکلاکس کلانهای اسلامی هم دقیقاً مانند آنها- به دلیل واپسگرایی شدیدشان - این جنایات را مرتکب می شوند نه به دلیل استعمارگر بودن! 

جریانات تجزیه طلب در ایران فقط می خواهند با این گونه بحث های کشکی پلاتفرم خودشان را توجیه کنند که اصولاً در پی استفاده از آن برای گرفتن کمک از بعضی کشورهای خارجی برای جداکردن بخشی از ایران هستند.  و اگر رژیم اسلامی به سرکوب های قومی در ایران ادامه دهد، چنین سناریویی ممکن است در ایران تحقق پیدا کند.

همچنین برخی نیروهای پان ایرانیست سعی می کنند که از برخی جریانات بین المللی برای کودتا در ایران استفاده کنند.

 سرکوب جنبش مردمی در داخل کشور هم البته می تواند به هر دوی این جریانات کمک کند، وگرنه تا آنجا که به نیروهای واقعاً متعهد به جنبش مردمی در ایران مربوط است در شرایط کنونی اصلاً بحث تجزیه طلبی بحث بیهوده ای است و - همانطور که دکتر اسماعیل نوری علا اشاره کردند - در ایران آزاد اگر هر فرد یا جمعی بخواهد از ایران جدا شود حق قانونی طرح نظرش را خواهد داشت، همانطور که حق طلاق برای هر کسی محفوظ است و بحث های کاذب هم بی معنی است. (2)

امروز اپوزیسیون ایران فقط می تواند برای «ایران یکپارچه» برنامه ریزی کند و تأکید بر موضوع «تمامیت ارضی» در هر شورای گذاری بدون شک اصلی لازم است و نمی توان از آن صرفنظر کرد. دوستان «شورای گذار» هم، در حقیقت، با بازگذاشتن این بحث، به اعتبار خودشان و کل جنبش سیاسی ایران لطمه ای جدی وارد کرده اند و امیدوارم به جای ادامهء اینگونه بحث های بیهوده، از این بحث ها عبور کنند و جوهرِ کار مثبتی را که آغاز کرده اند ادامه دهند و بیش از این به دامی که جریاناتی نظیر «کنگرهء ملیت های ایران فدرال» راه انداخته اند نیفتند.

در اینجا مخاطبم همه ء دوستان مؤسس آن شورا است که اساساً در پیشینه ء خود در جنبش سیاسی ایران افراد تجزیه طلبی نبودند حتی اگر از مناطق قومی ایران برخاسته بودند. بال و پر دادن به «جریان کذایی کنگره ی ملیتهای ایران فدرال» نیز فقط از سوی دوستان مناطق اتنیکی نبوده و خیلی ها از اول این کار را در داخل و خارج از کشور کردند که اشتباه بود!

جریانات تجزیه طلب در تاریخ ایران امثال اسماعیل آقا سیمکوها بودند که نوکر انگلیس بودند که حقوق یشان را از نگهبانی چاه های نفت برای بریتانیا در موصل و کرکوک می گرفتند و روستاهای کردستان را تاراج می کردند (برای توضیح مفصل مراجعه کنید به تاریخ 18 ساله ی آذربایجان احمد کسروی! 

باز هم امیدوارم که یک چنین اشتباهی را بیشتر ادامه ندهیم، چه از جانب دوستانی که به دام تجزیه طلبی افتاده اند و چه آنهایی که - در مقابل آن - به دام «پان ایرانیسم» دچار شده اند! در حقیقت هر دو دارند به دشمنان آزادی ایران ناخودآگاه کمک می کنند!

امروزه اعلامیهء جهانی حقوق بشر دیگر برای همهء ایرانیان اصل است و آتچنان مثل نفس کشیدن شده است که حتی نیازی به ذکر آن نیست. 

از نظر من تنها اصلی که واقعاً لازم است برای ایران مورد تأکید قرار بگیرد تشکیل «حکومتی سکولار دموکرات» در کل کشور براساس اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است؛ یعنی آنچه که سال هاست دکتر اسماعیل نوری علا مورد تأکید قرار داده و آن را اشاعه داده است و اکثریت مردم ایران هم مدت هاست به همین نتیجه رسیده اند. ایجاد تشکیلات سیاسی برای «گذار از رژیم اسلامی» و بر اساس «سکولار دموکراسی» قابل انجام است و ای کاش شورای گذار هم، به جای بحث های بیهوده، در طی این همه سال همین یک کار را انجام داده بود. البته هم هنوز دیر نشده است!

به امید جمهوری آینده نگر دموکراتیک و سکولار در ایران،

21 اردیبهشت 1403 - May 102024

____________________________

1. و اما در مورد بیانیهء استقلال آمریکا و اینکه چرا موضوع تمامیت ارضی در آن مطرح نشده است: این کشور اصلاً، در زمان استقلال، از اتحاد چند مستعمره مجاور هم برای کسب استقلال شکل گرفته و پیش از آن کشوری وجود نداشته و حتی همان زمان، انقلاب کبیر فرانسه که کمی بیش از 10 سال بعد از آمریکا بود چنین شباهتی با آمریکا از نظر انجام یک انقلاب داشتند البته به فاصله ی حدود 15 سال در حالیکه در فرانسه اصلاً چیزی به نام "استقلال" موضوع انقلاب نبود، با اینکه در مستعمرات اش در نقاط دیگر جهان در همان زمان و قبل و بعد از آن شباهت های زیادی با آمریکا وجود داشت و تا دو سه قرن موضوع استقلال برای مستعمرات مطرح بود. 

2. ممکن است پرسیده شود که اگر مثلاً به دلیل سرکوب های قومی و عدم توان اپوزیسیون دموکراتیک سراسری بخش هایی از ایران جدا شوند و در قلمروی خود حکومت سکولار دموکرات تشکیل دهند، تکلیف آزادیخواهان بقیه ی ایران چه خواهد شد؟ 

از دیدگاه این نگارنده این گزینه ای نیست که باید برای آن تلاش کرد. اما در صورت وقوع، آن بخش های ایران نظیر کشورهایی همچون تاجیکستان و ازبکستان خواهند بود که در گذشته بخشی از ایران بوده اند و اگر برای اپوزیسیون ایران امکانات همکاری با آن دولت ها وجود داشته باشد، حتماً همکاری خواهند کرد و واقعاً چندان تفاوتی با کشورهایی نخواهند داشت که هیچوقت بخشی از ایران نبوده اند.

در حقیقت، در صورت ادامهء رژیم اسلامی، چنان کشورهایی ممکن است در مواقعی با رژیم اسلامی متحد باشند همانطور که منطقهء شبه خودمختار اقلیم کردستان عراق در زمان صدام حسین با رژیم اسلامی ایران در زمان جنگ دو کشور همکاری می کرد، و وقتی بخشی از یک کشور جدا شود چگونگی پیش آمدن این مطالب روشن نیست. نگاهی به بخش جدا شدهء سودان و جنایاتی که از سوی دیگر همچنان در نقطه ای دیگر از سودان در دارفور ادامه یافت؛ پیش چشم همهء ماست! 

http://www.ghandchi.com/4536-nooriala-akbar-karami-part3.htm

 

بازگشت به خانه