تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

27  اردیبهشت ماه 1403 - 16 ماه مه 2024

ما در سال 57 هستیم!

پیمان

صحنه سیاسی ، بازیگران و نیروهای موجود در سپهر سیاست  امروز ایران شباهت زیادی با سال ۵۷ دارد. فقط مردم، جامعهء روشنفکری و سیاسی، بخاطر تجربهء زیستهء ۴۵ سال گذشته، از جبههء «گفتمان ۵۷» به جبههء «ایران گرایی» کوچ کرده و مطالبهء زندگی جایگزین ایدئولوژی برای تغییر جهان شده است.

چند ماه پیش بهاره هدایت، عضو پیشین دفتر تحکیم وحدت و کنشگر باسابقه دانشجویی، که بخش عمده ای از عمر مبارزاتی خود را در جریان اصلاح طلبی و زندان گذرانده و اکنون بخاطر درمان سرطان در مرخصی درمانی بسر می برد، نامه ای از زندان نوشت که:

«نیروهای بازیگر در سپهر سیاسی ایران چاره ای جز تعیین و تکلیف با ۵۷ ندارند».

از نظر او، مای لیبرال نمی توانیم بدون نقد گفتمان ۵۷ مسیر درست را انتخاب کنیم. او می پرسد: «ما لیبرال ها کجای میدان براندازی ایستاده ایم؟» و جواب می دهد:

«مایی که به آزادی (liberty)، تحت آموزه های لیبرال، عمیقا باور داریم و همزمان به ایران و تمامیت اش مؤمنیم، انقلاب ۵۷ را سیاه ترین سیاهیِ تاریخ معاصر این سرزمین می شماریم و نجات ایران و ساکنان اش ما را به ضرورت براندازی جمهوری اسلامی می رساند».

- دشمنی با یهودیت، صهیونیزم و پشتیبانی از آرمان فلسطین زیر عنوان اسراییل ستیزی.

- آمریکا و غرب ستیزی با مفاهیمی چون امپریالیزم، استعمار و استکبار.

- حضور پر رنگ ایدئولوژی و پوپولیسم، با شعارهایی که خواستار تغییر جهان است و رفاه و شادی را سرزنش می کند.

- دشمنی با ایران گرایی، پهلوی و سامانهء پادشاهی.

- محدودیت در آزادی های اجتماعی، حقوق زنان و سایر ادیان

اینها همه و همه پله هائی هستند که ما را ۵۷ می برند.

حکومت اسلامی، بعنوان حکومت برآمده از انقلاب اسلامی، تا امروز بر همهء موارد بالا تاکید و تداوم گر و مدافع آنها بوده است. اما مدافع شعارها و خواسته های ۵۷ تنها به حکومت اسلامی و جریانات داخلی آن خلاصه نمی شود و شامل برخی از شخصیت ها، گروه ها، احزاب و سازمان هایی ست که پس از ۲۲ بهمن تا امروز بتدریج از قطار حکومت پیاده شده اما همچنان بر آن گفتمان یا بخشی از آن تاکید می کنند.

البته گذشت زمان از یکسو،  و فشار افکار عمومی از سوی دیگر، این شخصیت ها و جریانات را به تلطیف، تغییر یا پنهان کردن برخی از مواضع پیشین خود وا داشته است. ولی در موارد مشترک، آنان را در کنار حکومت اسلامی می نشاند. برای نمونه،

- «ضدیت با اسراییل» برای اسلام گرایان مفهوم یهودستیزی دارد و محمد خاتمی را در «موشک پرانی» کنار حکومت نشاند.

- پهلوی ستیزی از دیگر عناصر درشت در گفتمان ۵۷ است که همهء مشارکت کنندگان و مومنان به آن فاجعه را در کنار حکومت اسلامی قرار می دهد.

شاهزاده هرگز از پادشاهی سخن نگفته و تعیین نوع و محتوای ساختار آینده را به انتخاب مردم واگذارده است؛ با این همه برخی مخالفان (چون رضا علیجانی و تقی رحمانی) ترجیج می دهند پشت روحانی، خاتمی، موسوی(*) یا حتی جمهوری اسلامی بایستند!

آنها از دمکراسی  هم می گویند ولی در «آرمان فلسطین!» با حکومت اسلامی پایه های مشترک دارند و در فاجعهء ۵۷ شریک اش بوده اند.

بنظر می رسد انتقال از یک جبههء سیاسی به جبههء مقابل، که گاه خواسته ها و اهداف متضادی با هم دارند، بدون نقد گذشته میسر نیست.کاری که بهاره هدایت، محمد نوریزاد و مهدی نصیری انجام داده اند و اکنون با نقد ۵۷  و رهایی از بار سنگین گذشته جای صحیح را یافته اند.

نپرداختن به گذشته اما کار را برای علیجانی و رحمانی چنان دشوار کرده که گاه با دیکتاتور در یک موضع هم سفره می شوند.

در پایان برای بهاره هدایت که در مسیر بازسازی و پختگی باور خود، و دفاع از آن، راه بلند، پر رنج و بی سروصدایی رو انتخاب کرده آرزوی تندرستی می کنم. او نظریه پردازی عمل گراست که جیغ نمی کشد و شعار نمی دهد.

 

(*) از نظر من میرحسین موسوی، بویژه در دو نامهء آخرش، که بر حق انتخاب نوع حکومت و گذار از حکومت دینی اشاره کرده بود، البته با محمد خاتمی، و محمد خاتمی با روحانی، و روحانی با خامنه ای متفاوتند ولی «اتخاذ مواضع جدید بدون نقد گذشته» کاری کامل و موثر نخواهد بود. نقد گذشته نیز نقد ۵۷ و اتفاقاتی ست که دراین بین روی داده. امید که نیروهای اصلاح طلب و اصول گرایی که به ایران فکر می کنند، با فاصله گرفتن از گفتمان ۵۷، درب ریزش از استبداد دینی را بازتر کنند.

برگرفته از اینستای نویسنده

بازگشت به خانه