تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

14 تیر ماه 1403 - 4 ماه جولای 2024

مشکلات ناشی از دینکاران

برگرفته از نشریهء فرنگستان - 1924 (صد سال پیش)

 

در نشریهء «نامهء فرنگستان» (1924 تا 1925) مطالبی در بارهء ضرورت سکولاریسم سیاسی آمده است: حدود صد سال پیش گردانندگان این مجله می نویسند: «ما چه می خواهیم؟ بهتر باید گفت که ایران جوان چه می خواهد: انتشار معارف و ورزش تفکیک کامل مذهب از حکومت و جلوگیری از مدخله آخوندها در مسائل اجتماعی ــ رفع حجاب ــ منع کثرت زوجات». گردانندگان مجله سخنی از رئيس جمهور فرانسه را نیز نقل کرده اند؛ سخنی که بیانگر شناخت عمیق آنها نسبت به مسئله سکولاریسم است: «آزادی عقاید بزرگترین مرام ما را تشکیل می دهد ولی همین آزادی طلبی به ما اجازه نمیدهد که دخالت مذهب را در امور سیاست تحمل کنیم.» (همان، ص. ۵۱۳). به گمان من، «نامه فرنگستان» پس از نشریهء اینترنتی «سکولاریسم نو»، یکی از مهمترین مروجان اندیشه سکولاریسم در تاریخ ایران بوده است. )م. رضایی تازیک(

 

1. پس از یکسال

در نتیجه یک سال مقابله و مقاومت با مشکلات گوناگون، «فرنگستان» فائق آمده (و) با این نمره نخستین سال عمر خود را به پایان میرساند در این مدت مخالفین ما با وسائلی که جهل توده حقیقی ملت در ید قدرت آنها قرار داده است برای خاموش نمودن صدای ما، برای سلب ساده ترین حقوق بشری یعنی حق اظهار عقیده از ما از پرتاب هیچ تیر تهمتی از برانگیزاندن هیچ مشکل و مانعی خودداری ننمودند ولی ما با کمال خون سردی با مشکلات برابری نموده به تهمت‌های مخالفین با لبخند جواب داده مقصود و نیت مقدس خود را تعقیب نمودیم امروز در نتیجه همین بردباری و ثبات قدم می‌توانیم یک دوره نامه فرنگستان که نه تنها نمونه از افکار و عقاید جوانان ایرانی مقیم اروپا بلکه آرزوي هر ایرانی که مایل بترقی ایران است می‌باشد تقدیم هموطنان عزیز بنمائیم.

چماق تكفير، منع ورود فرنگستان به ایران، توبیخ و ملامت قارئین و ناشرین فرنگستان هیچکدام از گفتن و نوشتن حرف حق مانع نشد. این درس تلخی است که باید سبب تنبه پیشوایان امروزی ایران گردد یعنی گلوله توپ حبس و قتل از اجراء حق جلو گیری نتواند امروز گفتن فردا بکار بستن.

بانواع حکومت‌ها که تا حال در دنیا وجود داشته مانند استبداد مشروطه جمهوری اشتراکی و غیره باید نوع تازه اضافه نمود، زیرا حکومتی که در آن اراده پنج نفر آخوند بر اراده ملتی سلطنت نماید سزاوار نام مشروطه نیست این حکومت آخوند باید سرنگون گردد، اراده ملت باید بر تمام اراده ها حکومت نماید.

 راتو وزیر خارجه مقتول آلمان در کتاب معروف خود موسوم به «قیصر» می‌گوید: توده ملت را ورق‌های نازکی که در روی آنها خرافات نقش شده از بهم آمیختن از اتحاد در عمل جلوگیری می‌نماید. خون و اشک این ورقه‌های نازک را از هم دریده دریای متلاطمی که در مقابل امواج آن هیچ مؤسسه، هیچ سلطان و قشونی تاب مقاومت و برابری ندارد درست می‌نماید.

 حالت ایران را در مد نظر آورید حکومت حقیقی یک عده که هیچ مزیتی جز داشتن عمامه و لباس بلند ندارند، ایران را به نیستی و زوال سوق می‌دهند. آیا توده حقیقی ملت یعنی کارگر و کاسب و زارع ایرانی نیز که بقول گویینو از تمام ملل عالم بتاريخ قديم خود بیشتر علاقه مندند و مملکت خود را بیشتر دوست دارند با فلان آخوند و ملا در این سیر زوال و انحطاط هم عقیده می‌باشند؟ البته نه پس چگونه این دسته توانسته اند بر ملتی حکومت نموده برای خوشبختی خود ملتی را بدبخت سازند؟ اینجا است که سخن پر معنی وزیر خارجه سابق آلمان مشکل را حل می‌نماید، خرافات که تنها اسلحه روحانیون است مانند اوراق نازکی افراد ملت را از شرکت در عمل از واژگون ساختن این بت‌های کبر و غرور باز داشته است باید کوشید، باید از تکفیر نترسید، اول با گفتن و بعد با خون این اوراق نازک را از هم درید. تصور پر عظمت این سلاطین مذهبی را باید با سیل خونین که از درهم آمیختن ملت با هم تولید می‌شود سرنگون ساخت.

مذهب که در همه جای عالم برای تهذیب اخلاق برای هدایت و ارشاد مردم بسوی حق و حقیقت است در ایران اسلحه برای حفظ مقام عده مفت‌خوار شده است یک نفر از علمای اروپایی که کتابی راجع به سیر و ترقی تدریجی مذهب نوشته است راجع به مذهب شیعه چنین اظهار عقیده می‌نماید: اگر امروز محمد سر از قبر بیرون آورده، مردمی که خود را باسم شیعه می‌نامند ببیند، مذهب خود را نخواهد شناخت اگر بگوئی حجاب در صدر اسلام نبود بعد چگونه پیدا شد؟ جز فریاد تکفیر جوابی نخواهی شنید. اگر گفته شود کثرت زوجات با صورتی که امروز رواج دارد با نص صريح قران مخالف است، جز حبس و تبعید اجری نخواهی دید در ظرف هزار و اندی سال اصول مذهب به ميل خاطر این علمای صوری ظاهر پرست هزاران دفعه تغییر نموده است، شهوت پرستی آخوند هر طور اقتضا کند با جعل دو سه حدیث اصول مقدسه مذهب را عوض می‌نماید، در نتیجه ایران را به پرنگاه فنا و زوال می‌کشاند.

چه انقلابی ایران را از این انحطاط سریع جلوگیری میتواند؟ برای جواب دادن این سؤال تاریخ انقلاب را در ممالک مختلفه عالم در نظر آورد انقلاب تقریباً در همه جای عالم با مشى و سیر معینی جلو رفته است. یعنی اول انقلاب ادبی و مذهبی زمینه را برای انقلاب سیاسی مهیا نموده بعد در مهد ممالک آزاد سیاسی عقاید اجتماعی، نشو و نمو کرده است انقلاب سیاسی بدون انقلاب ادبی و مذهبی همان نتیجه را دارد که در ایران امروزه دیده می‌شود. موقعه ای که پنج اخوند بتواند از اجراء قانونی که مظهر اراده ملت است جلوگیری نماید چه اختلافی بین حکومت استبداد و مشروطه وجود دارد؟ بحث در این موضوع‌ها از مسائل واضح و بدیهی است برای ایران امروز که روزنامه نویس آن جلوگیری از گردش زنان را در خیابان در شب چراغان از اعمال مشعشع تاریخی امیر لشکر محسوب می‌دارد در موقع ای که در مدارس از تدریس جغرافیا از طرف آخوند جلوگیری می‌شود در مملکتی که وکلای آن ریختن خون یهودی را مجاز می‌دانند آیا صحبت از انقلاب سیاسی و اجتماعی مضحک و خنده آور نیست؟ اگر ایران مرحله انقلاب ادبی را پیموده ذیحق دارای حکومت مشروطه شده بود. امروز انتخاب خائنین در آن واحد از چند شهر با اکثریت تام میسر نبود. عده آخوند مطلق العنان در سراسر مملکت سلطنت نمی‌کرد. ایران امروز تشنه انقلاب ادبی و اخلاقی است.

نامه فرنگستان از بدو انتشار خود مرامی جز برسیدن به این مقصود در نظر نگرفته است.

یک سال ترویج این عقیده و صداهای مساعدی که از سراسر ایران به همصدائی ما بلند شده است ما را با جزاء این مرام مقدس امیدوار نموده است. روساء و قائدین قوم که در عمارات عاليه طهران سکنی دارند شاید تصور نمایند که تمام ایران از حکومت این عده مفت‌خوار راضی است. مراسلاتی که در ظرف این سال از اقصی نقاط ایران برای ما رسیده، به ما مژده می‌دهد که در سراسر مملكت عمامه و رداء جنبش منظمی برای خاتمه دادن به دوره سلطنت این خداوندان کبر و غرور ر جریان است . وقتی که تمام ما را به گفتن حق و نمودن راه راست تشویق می‌نماید، در موقع ای که دختران یزدی و مشتریان قهوه خانه جلفا ما را تحسین و مدح می‌کنند، وقتی از هر طرف با ما اظهار مساعدت می‌شود، ما نیز به تكفير آخوند به جلوگیری از انتشار فرنگستان اهمیت نداده، مقصد مقدس خود را که آرزوی هر ایرانی ایران دوست است تعقیب می‌نمائیم.

ما چه می‌خواهیم؟ بهتر باید گفت که ایران جوان چه می‌خواهد: انتشار معارف و ورزش تفکیک کامل مذهب از حکومت و جلوگیری از مداخله آخوندها در مسائل اجتماعی –رفع حجاب- منع  كثرت زوجات

 

 

2. لزوم جدائی امور مذهبی از مسائل سیاسی

 جریانات اخیر فرانسه - ترقیات ترکیه - ملیت مافوق همه مسئله لزوم جدائى مذهب از سیاست مدتی است اذهان علمای دنیا مخصوصاً متمدنين اروپا را مشغول داشته و بالاخره اجرای آن بصورت قوانین در بعضى ممالك پيشرفت پیروان این عقیده را ثابت می‌نماید. تصور نمی‌کنم دشمنان این اصل مسلم بغیر از آخوندهای متعصب مفت‌خوار ایران و توده جاهل ایرانی که کورکورانه اطاعت آنان را بر خود واجب می‌داند، طرفدارانی در تمام دنیا داشته باشند.

البته قبلا باید فهمید که مقصود از سیاست چه و آیا اختلاط آن با امور مذهبی ممکن و در صورت امکان با فایده به حال جامعه می باشد یا خیر!

پر واضح است که معنای سیاست و سیاست ما بی آن نیست که اکثریت ایرانیان فهمیده، یعنی هر کس که از هر جا باز ماند دخالت در امور مملکتی کرده. باصطلاح امروزی هوچی گری را پیش گرفته بدون هیچ منطق و دلیل ایراد و تعرض به تمام عملیات یک حکومت از خوب و بد بنماید.

سیاست یک مملکت اعم از آنکه حکومت آن مستبده با مشروطه جمهوری یا سلطنتی باشد، عبارت از اصولیست که قوای حاکمه با تکیه به آن اصول در رفاهیت عموم با عطف نظر به مقتضیات زمان بکوشد. یعنی وقتی می‌گویند سیاست تجاری انگلیس آزادی کامل تجارت و سیاست خارجی آن داشتن مستعمرات و صلح طلبی است، باید فهمید که اولیای حکومت این مملکت امارت، سلامت، سعادت قوم انگلوساکسون را در این طریق دیده و با این وسایل برای نیل به مقاصد خودکار می‌کنند.

 بعباره روشن تر سیاست مشتمل بر روابط بین افراد یک ملت افراد و حکومت که خود مرکب از افراد است و بالاخره و بین الملل می‌باشد در صورتی که در امور مذهبی یک عامل دیگر که خالق باشد دخالت داشته مسئله روابط مردم و خالق طرف توجه است.

بنابر این با اعتقاد با اینکه صورت روابط خالق و مخلوق بر اثر روحانی بودن خالق روحانی و معنوی و جنبه مناسبات افراد بیشتر مادي است عدم امکان اختلاط این دو کاملا ظاهر می‌شود.

در قدیم چون افراد بشر هم از حيث مذهب، یعنی مسائل روحانی و هم از طریق سیاست یعنی مسائل اجتماعی در درجه پستی واقع شده بودند، اغلب پیشوایان مذهبی مجبور می‌شدند که برای تنظیم امور جامعه و قوانین اجتماعی را با امور مذهبی توام کرده پیروان خود را که بر اثر جهل جعل کامل از درک مسائل اجتماعی محروم بودند، وادار نمایند با یک عقیده مذهبی یعنی کورکورانه قوانین اجتماعی لازم برای جامعه را اطاعت نمایند. اختلاط مسائل اجتماعی و امور مذهبی با اختلاف کم و زیاد در مذاهب ظاهر است. مذهب مسیح به مراتب کمتر در امور مادی جامعه و مذهب اسلام تقريبا بطور كامل دخالت در آن کرده است.

شاید افرادی پیدا شود که این موضوع را دلیل حُسن مذهب اسلام بدانند ولی بدبختانه علمای دنیای متمدن با طریق دیگر قضاوت می‌نمایند! ....

با اینکه در بدو امر مدهب مسیح صورت اسلام را نداشت ولی در نتیجه شباهتی پیدا کرد و پیروان مسیحی متعصب صورا پیروان اسلام امروزی را بخود گرفته تا چند قرن پیش به اشکال مختلف مردم غیر مسیحی را آزار و اذیت می نمودند. ولی ترقیات مرتب بشر کم کم این فکر را تولید کرده قوت داد اصول نظام جامعه مختلط بت روابط خالق و مخلوق نمی تواند باشد، بلکه وجه مشترک حتی المقدور باید از میان عادات رسوم اخلاق افراد یک جامعه معین شود. مثلا بعد از اینکه ثابت شد که یک عیسوی و یک مسلمان و یک یهودی در ساختمان بدنی مساوی و در موقع ممکن است هر سه به یک اندازه به ترقی اوضاع اقتصادی، پیشرفت امور اجتماعی به عظمت مملکت کمک کنند، دیگر اجرای قانونی که چون مسلمان خدارا به توسط حضرت محمد و عیسوی بواسطه حضرت مسیح شناخته و یهودی با هدایت حضرت موسی پب لوجود آن رده است اختلاف داشته مشکل به نظر می آید. و حتی خیلی مضحک و تمسخر آمیز است که خون یک نفر مسیحی مانند پاستور را که معروف است در روز قیامت حق دارد شفاعت ناپلئون را بخواهد، زیرا بر عکس او که باعملیات خود پرستانه باعث اتلاف هزاران نفس شده است، ملیون‌ها مردم را بر اثر کشفیات خود نجات داده است، بر یک نفر مسلمان بی سواد حلال دانسته قاتل را با ادای هفتصد دینار دیه مبراً نموده در صورت مخالف قتل، قتل را واجب شمار ند....

اروپائی که زودتر از ما قدم در میدان حقیقت گذارد واضح است زودتر به حقیقت امر پی برده، در صدد افتاد که در رفع این اختلافات جدیت کرده با وضع قوانینی که بر روی اصول مشترک پیروان مذاهب مختلفه که افراد یک مملکت را تشکیل می‌دهند قرار گرفته انتظام امور جامعه را داده و در عقاید مذهبی آنها را آزاد بگذارد. یعنی به عبارت واضح تر با شناختن مذاهب و عقاید برای مردم جامعه مملکت را بدون مذهب معرفی نماید.

فواید این مسئله را البته بهتر از دیگران ایرانیان مقیم خارجه مخصوصاً آنهائی که در ممالکی مانند فرانسه اقامت دارند می‌دانند. فرانسه در ۱۹۰۵ رسماً مملکت را بدون مذهب معرفی کرده و احترام تمام عقاید و رسوم مذهبی مردم را تا حدی که به آزادی جامعه مشترک صدمه نزند بر خود حتم نمود.

 احزاب دست چپ فرانسه بطور کلی موافق این مسئله بوده و آزادی مذهب و احترام تمام عقاید مهمترین قسمت مرام حزب رادیکال سوسیالیست که که اریو رئيس الوزرای اخیر فرانسه رئیس آن است تشکیل می‌دهد. اریو در چندین نطق حقيقت عقيدة خود را بیان کرده و مخصوصاً در جوابی که به اولین تعرض نامه کاردینال ها راجع به حذف سفارت فرانسه در «واتیکان» داد خاطر نشان کرد که حکومت او در حالتی که آزادی مذهب را عقیده دارد مخالف هیچیک از مذاهب نیست.

در نطق دیگر خود در (بولونی سوز مر) اظهار داشت: «آزادی عقاید بزرگترین مرام ما را تشکیل می‌دهد ولی همین آزادی طلبي به ما اجازه نمی‌دهد که دخالت مذهب را در امور سیاست تحمل کنیم.»

و همچنین در مجلس ملی بار دیگر گفت: «اشتباه نشود ما ضد مذهب نیستیم ما ضد تعصب و ضد آخوند بازی کلریکاریسم که عبارت از امپریالیسم مذاهب است می‌باشیم.» و حتی قول داد که با وجود خیال حذف سفارت واتیکان به هیچ وجه مانع پیشرفت امور مذهبی مردم نشود.

 تصور می‌کنم هر کس که به جریانات امروزی دنیا مطلع باشد هر فردی که رشد اجتماعی خود را کرد، هر شخصی که بداند جامعه فعلی چه شکل و افراد آن چه حالت روحیه دارند، می‌فهمد اریو چه می‌گوید و چه اندازه این قبیل افکار به سعادت دنیا و مخصوصاً صلح عالم کمک می‌نماید.

 دیگر امروز اروپائی متمدن هزاران مرتبه پاکیزه تر از فلان مسلمان را نجس دانستن، یهودی را واجب القتل شمردن مضحك و باعث ننگ است. خوشبختی در این است که جامعه ایرانی هم تا حدی به این مسائل برخورده، با اینکه بصورت ظاهر هنوز خودرا پای بند این عقاید می‌داند، در باطن بی اهمیت می‌شمارد و مخصوصاً پس از قتل قنسول آمریکا و مجازات قاتلین معلوم شد که دیگر قوانين هفتصد دينار ديه قابل الاجرا نبود. باید برای همدوشی ملل متمدن قوانين جامعه متمدن را پذیرفت.

 با تمام اینکه تمام احزاب جمهوری طلب فرانسه از راست تا جب قانون حدائی مذهب از ساست را پذیرفته، آزادی مذهب رااصل مسلم جمهوری می داند در این اواخر مسئله حذف سفارت و واتیکان را ناراضیان دست آویز قرار داده بر ضد اريو و حکومت صلح طلب او هیجانی بریای نموده فهماندند که قوای مرتجع حاضر است در موقع برای پیشرفت امور خود صورت آخوندهای در باطن بی عقیده و در ظاهر مسلمان ما را گرفته جنجالی مهیا نمایند و مخصوصاً مسيو ميلراند رئيس جمهور سابق این مسئله را بهتر از همه نشان داد، چه او شخصاً از طرفداران جدی قانون جدائی بود. ولی حالا که احزاب چپ او را مجبور به استعفا نموده اند برای انتقام کشیدن بر روی همین عقیده با آنها منازعه می‌کند.

اریو تا ساعت آخر عمر کابینه خود نمونه استقامت را بخرج داده و با وجود اینکه «بریان» هم در ضمن نطق خود او را نصیحت به آرامش نمود، دست از عقایدش برنداشت .

شاید هموطنان محترم به ما ایراد کنند که چرا مملکتی مانند فرانسه که اصولاً از حیث مذهب با ما مغایرت داشته است مثال زده ایم در اینصورت بی مناسبت نمی‌دانیم که از یک دولت اسلامی که همین قوانین را پیروی کرده و مفتخر است که با تقلید فرانسه قدم در میدان حقیقت گذارده صحبت بداریم.

 ترکیه مسلمان بود و شاید اغلب مطلعین تصدیق داشته باشند که ترک‌ها بمراتب از ایرانیان که بقول گوبینو هیچوقت مذهب صحیحی نداشته اند (مقصود بعد از غلبه اعراب است) متعصب تر بودند، ولی ترکیه در نتیجه حُسن موقع و نزدیکی به ممالک متمدن و مخصوصاً در مدت جنگ اخیر کاملاً حس کرد که با به پیروی عقاید قدیمه او را بازی نمی‌گیرند. با حفظ افکار موهوم اروپائی از او می پرهیزد نتیجه چیست؟ خرابی جهل همانکه در ایران دیده می‌شود. ولی ترکیه جوان فقط بحس کردن مانند اغلب جوانان ایرانی کفایت نکرد در میدان عمل داخل شد خلیفه را مخلوع و نه با حذف قوانین قدیمه بلکه با وضع قوانین مطابق احتیاجات امروزی آنها را بی اثر کرده از میان برد. زنهار آزادی داد راه تعلیم و تربیت را برای دو جنس مختلف بشر به یک اندازه باز کرد ازدواج اروپایی را با زنان ترک اجازه داد در عرض سه سال دویست قانون از روی بهترین قوانین اروپا از مجلس ملی آنقوره گذراند. مخبر مخصوص روزنامه «تان» در یکی از نمرات اخیر خود شرح مفصلی تحت عنوان ترکیه و اسلام مینویسلر و ما قسمت‌های مهم آنرا درج می‌کنیم:

«ترقیات ترکیه در ظرف مدت اخیر حیرت انگیز است همه تصور می‌کردند که عقاید جدید را باطناً تركها نپذیرفته اند. ولی در موقع شورش اخیر ثابت شد اینطور نیست. شیخ سعید به تحریک طالبین موصل باسم مذهب برخاسته بر قراری خلافت را ادعا نمود. حدس زده می‌شد که طرفداران شرع و متعصبین او را کمک خواهند کرد. اما همینکه ترکها فهمیدند ملیت در خطر است و اگر یکباره باین شورش خاتمه داده نشود ترکیه عقب خواهد افتاد، همه در انجام وظیفه کوشیدند. روزنامه‌های مخالف دولت حکومت را به فرستادن قشون برای سرکوبی یاغیان تشویق کردند قشونهای چریک و محلی بر ضد یاغیان قیام نمودند یعنی همه جا ملیت شرع را مغلوب نمود؟»

از این قسمت ثابت می‌شود علیرغم عده که می‌خواهند انقلابات اخیر ترکیه را ظاهری نشان دهند حالت روحیه این ملت تغیر کرده است و همه فهمیده اند که در تخت اصول کنونی مشروطیت و جمهوری با سعادت تر زندگانی ممکن و به مراتب راه ترقی برای ملت تُرک بیشتر سهل گردیده است. در جای دیگر می‌نویسد:

«مذهب اسلام بر عکس مذهب مسیح که فقط در سائل روحانی بحث کرده است بیشتر به مواد مادی پداخته و حتی با دخالت در وضع و ترتیب لباس پوشیدن، غدا خوردن و .... به آزادی افراد صدمه می‌زند. ترکیه جوان این موضوع را حس کرد با اینکه مطابق ماده دوم قانون اساسی مذهب اسلام را برای مردم رسمی شناخت آزادی کامل را اجازه داد انور پاشا و «ژون ترکها» با اینکه باصول آزادی مذهب عقیده داشتند تا زمان جنگ متعصب باقی ماند در موقع جنگ چند نفر سرهنگ قشونی را بحرم اینکه زنهایشان در «پیرا» با اروپائیان چای نوشیده بودند خارج نمودند. ولی در ترکیه جوان زنان کاملاً با اروپائیان معاشرت داشته و در حقیقت تربیت یاد می‌گیرند. نظامیان ترک کلاه آفتاب گردان دار را که تا ایزمان علامت عیسوی بودن در شرق نزدیک و وسطی شناخته می‌شد برای سربازان انتخاب کردند»

  بالاخره در آخر مقاله م‌ینویسد:

« لیت همه جا تعصبات بی‌مورد را مغلوب و امید می‌رود تا ده دوازده سال دیگر مختصر اختلافی هم ما بين يك‌نفر و فرانسوی نباشد.»

خواندن مقاله مذکور خیلی باعث تاثر ایرانیان جوان خواهد شد، چه پس از مقایسه ترکیه و ایران و پیشرفت سریع آن مملکت باید تصدیق کرد که سر زمین ایران نفرین شده و در عوض اینکه ترقیاتی بنماید هر چند روزی ملک مسلم یک صنف اشخاص می‌باشد ؟! ..... قانون اساسی مملکت ناقص و علاوه بر نقص با داشتن یکی دو ماده (؟) بطور کلی راه ترقی را می‌بندد و میدارد. وکیل تدصیق دارد که قوانین قدیمه قابل الاجرا نیست و می‌داند تا مملکت با عطف به مقتضیات زمان قوانین مدنی مدون نداشته، کار مملکت پیش نمی‌رود ولی جرأت اظهار ندارد.

 ایرانی امروز در میان ملل چه می‌گوید، چه می‌کند، کجا می‌رود، مراش چه آرزویش کدام مقصد و مقصودش چیست؟ جواب تمام این قسمت‌ها مشکل است. ایرانی «ایده‌آل» خود را گم کرده نمی‌داند چه می‌خواهد بکند و نمی‌خواهد بفهمد تکلیف او چیست، یعنی هم نمی‌خواهد بداند و هم نمی‌گذارند بداند. نمی‌خواهد بداند زیرا بقول یکی از دوستان احساسات خردشان دیروزی را گم کرده تریاک غیرتش صدمه زده امراض مختلف به سلامتی او خلل وارد آورده است. ایرانی ملت آزاد است با یک سلسله عقاید بطور اجبار او را زنجیر کرده اند راه ترقی برای او مسدود است قوانین فعلی مملکت و اکثریت قوانین مذهبی که صورت اولیه خود را گم نموده و مخلوط با یک سلسله اوهام شده و قوانین ناقص جدید مانع پیشرفت هر قسم کاری می‌باشد. مردم جاهل نفهمیده دست و پا می‌زنند خود را کفتار می بینند ولی نمی‌دانند اشکال در کجاست.

پیشوایان  بیسواد قوم مردم را بازی می‌دهند هر روز طریقی سر آنها را گرم می‌کنند حالا رسم شده است صحبت از اقتصاد ترقیات اقتصادی،  شركتها موسسات تعاونی بنمایند در آلمان چهار صد هزار شرکت با ضمانت محدود وجود دارد هر فردی می‌تواند با مختصر پول خودکار کند. شما دم از اقتصاد دم از تجارت دم از شرکت می‌زنید ولی جرات نمی‌کنید بگوئید: با اقوانین تجارتی قدیم نمی‌توان کار کرد با در ندارید که تا قوانین قابل لاجرا در مملکت نبود و مجری در میان نباشد اطمینان حاصل نشده و اعتبار تولید نمی‌شود وضع هر قانون صحیح با شرع مواجه می‌شود آیات الله مخالفند در اینصورت خوبست حکومت را بدست آيات الله بدهند والا تا مملکت همانطوریکه در فوق ذکر شد آزادی عقای  را نشناخته و قاوانین را بر ردی اصول شرکت موجود مابین افراد اعم از مسلمان عیسوی یهودی نگذارد چه امیدی به ترقی می‌توان داشت.

 

بازگشت به خانه