تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

21 تیر ماه 1403 - 11 ماه جولای 2024

راه سوم

محسن خیمه دوز

با پایان یافتن شبه‌انتخابات ۱۴۰۳ بر مبنای تز «انتخاب بین بد و بدتر» و تن دادن رأی‌دهندگان به عادت همیشگی‌شان، انتخاب «بد به جای بدتر»، یک فرصت طلایی دیگر در تاریخ سیاست ایران از دست رفت.

آن فرصت طلایی، خروج از دوگانه «بد و بدتر» در سیاست داخلی و خروج از دوگانه «پوزیسیون / اپوزیسیون» در سیاست خارجی‌ست.

به مدت بیش از چهار دهه است که

نه خوش‌خیالان داخلی که بین «بد و بدتر» سرگردان بودند (و هنوز هم هستند) توانستند کشور را حتا یک گام از عقب‌ماندگی دور و به توسعه نزدیک کنند.

نه خوش‌خیالان خارجی که دل‌بسته تضاد «حکومت / اپوزیسیون» بودند (و هنوز هم هستند) توانستند از سیاست تحریم، براندازی، تقدیس خود و فحاشی به غیر خود، تغییری در حد یک نخود در سیاست خارجی و داخلی ایران ایجاد کنند.

سر اپوزیسیون «برانداز تحریم‌گرای بی‌برنامه و شلخته» را غرب کلاه گذاشت

و سر رأی‌دهنده طرفدار «بد به جای بدتر» را حکومت کلاه گذاشت.

و در این میان این «راه سوم»، (راه «نقد حکومت ایران» و «نقد غرب در حمایت از حکومت ایران») تنها راه معتبر باقی مانده در تاریخ ایران بود که آگاهانه (توسط حکومت‌ها) و ابلهانه (توسط اغلب ایرانیان داخل و خارج) به انزوا و تضعیف کشانده شد.

دو نمونه از چنین بلاهتی در نفی راه سوم این‌هاست:

سیاست‌مدار اپوزیسیون خارجی، «برانداز ولایت فقیه» است بی آنکه کسی بداند جایگزینی که بدتر از ولایت فقیه نباشد چیست؟

سیاست‌مدار انتخابات‌گرای داخلی (برمبنای تز عامیانه و کوچه‌بازاری انتخاب بین بد و بدتر) «ذوب در ولایت فقیه» است (چه اصول‌گرا، چه اصلاح‌گرا) بی‌آنکه به کسی توضیح دهند فایده وجودی آن‌ها چیست وقتی هر دو جناح ذوب در ولایتند؟

«راه سوم» اما نه «نفی‌گرای منفعل» است، نه «خوش‌خیال منفعل».

بلکه «نقدگرای فعال» است.

منتقد ریشه‌ها و مبانی‌ست. ریشه‌هایی که در اصول‌گرایان، در اصلاح‌گرایان، در اپوزیسیون، در حکومتیان، در ولایت‌مداران و در میان انبوه خوش‌خیالان (آکادمی، مطبوعات، ناشران، هنرمندان، بازاریان و خاموشان ناظر) مشترک است.

نقد حکومت و ولایت فقیه فقط نقد حکومت و ولایت فقیه نیست بلکه نقد ذهن ایرانی و همه مبانی و ریشه‌های نامعتبر آن است و این تفاوت راه سوم با دو راه تمام‌شده و منفعل اول و دوم است.

با گشوده شدن «راه سوم» است که می‌توان فهمید بسیاری از مدعیان انتخاب بین «بد و بدتر» در داخل و اغلب مدعیان براندازی ولایت فقیه در خارج، خودشان از بنیان‌گذاران همین تفکر و ساختار بودند.

ریشه‌های تفکر ۵۷ (چپ و انقلابی‌گری)، ماقبل ۵۷ (سلطنت و ملی‌گرایی) و مابعد ۵۷ (لمپنیسم تئولوژیک و گیر کردن بین «بد و بدتر») چیست و در کجاست؟

پاسخ در راه سوم است.

اگر کسی می‌خواهد بداند آینده ایران چیست و به کجا می‌رود باید از منظر راه سوم آن را ببیند.

اگر کسی می‌خواهد بداند بعد از براندازی ایران بهتر می‌شود یا بدبخت‌تر، باید از منظر راه سوم آن را ببیند.

اگر کسی می‌خواهد بداند چرا ایرانی آن قدر حقیر شده که مجبور است بین «بد و بدتر» تن به حقارت انتخاب «بد» بدهد و به جای آنکه از این حقارت خجالت بکشد، خوش‌حالی هم بکند، باید از منظر راه سوم آن را ببیند.

اگر کسی می‌خواهد بداند چرا دامنه قدرت در ایران هر روز پذیرای پخمگان بیشتری می‌شود باید از منظر راه سوم آن را ببیند.

اگر کسی می‌خواهد بداند که چرا راه گذر از پخمگی سیاسی فقط فحش دادن به پخمه‌ها نیست زیرا خود فحاشان هم می‌توانند پخمگان آینده باشند، باید از منظر راه سوم آن را ببیند.

مشکل ایران امروز این است که «شرایط عینی» شکل‌گیری راه سوم کاملا مهیاست اما «شرایط ذهنی» آن (فهم ضرورت تأسیس راه سوم و ذهن معتبر برای نقد حکومت و تحلیل مسائل) فراهم نیست.

زیرا راه سوم :

فحش مبنا نیست

تئولوژی مبنا نیست

ایدئولوژی مبنا، دین مبنا و مذهب مبنا نیست

شخص مبنا نیست

فقه مبنا نیست

قوم مبنا و زبان مبنا نیست

غرب مبنا، چین مبنا و روس مبنا نیست

سلبریتی مبنا و عیاش مبنا نیست

حاصل راه اول و دوم، از یک طرف رئیس جمهورهای کج و کوله‌ای‌ از بنی‌صدر تا پزشکیان است، از طرف دیگر اپوزیسیون شلخته، فحاش و جزم‌گراست که هر دو جز ناکارآمدی حاصلی نداشته‌اند.

راه سوم :

زندگی مبناست (به حال و اکنون بیش از گذشته و آینده اهمیت می‌دهد)

مسئله مبناست (فرمِ عینیِ سوالاتِ جمعی‌ و نیازهایست)

فرد مبناست (نه شخص مبنا) برای پذیرش حقوق فردی به مثابه بنیان و مبنای قانون‌گذاری.

جمع مبناست (نه قوم‌گرا، قبیله‌گرا، باندگرا) برای به رسمیت شناختن تکثر باورها، سنن، افکار و روش‌های زیست

تکثر مبناست (هیچ دین و هیچ ایدئولوژی حق تعرض و تجاوز به حریم متکثر جمعی را ندارد).

عقل مبناست (هر مسئله قبل از آنکه حل شود، تحلیل و شناخته شود)

تجربه مبناست (سبک زیستن هر نسل از درون تجربه همان نسل بیرون بیاید نه از زیست گذشتگان)

اشتباه مبناست (حق اشتباه کردن برای همگان به رسمیت شناخته می‌شود، اشتباه را مساوی گناه نمی‌داند، نقد هر اشتباهی از هر کسی در هر مقامی آزاد است، با آزادی مطلق بیان، از اشتباهات درس می‌گیرد تا آن را تکرار نکنند، اشتباهات جدید مورد استقبال قرار می‌گیرد به جای آنکه سرکوب شود)

تاریخ مبناست (از حافظه جمعی برخوردار است)

آینده مبناست (معناکاو و معناساز است برای خلق آینده)

همگرا مبناست (نفی واگرایی در سیاست داخلی و خارجی)

گفتگو مبناست (رهایی از ذهن تک‌وجهی و ورود به جهان ذهن چندوجهی)

فرصت تاریخی «راه سوم» که نیازش به شدت احساس می‌شود برای چندمین بار است که در ایران از دست می‌رود مگر آنکه اقلیت (و شاید هم اکثریت) رها یافته از قطب‌بندی‌های کاذب «بد و بدتر» و «حکومت/ برانداز» از فرصت تاریخی ۱۴۰۳ استفاده کند و طرحی نو دراندازد و تاریخ حال و آینده ایران را برای همیشه مدیون تلاش‌های روشن‌گرانه و مدنی خود کند.

برگرفته از فیس بوک نویسنده

بازگشت به خانه