تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

12 شهریور ماه 1403 - 2 ماه سپتامبر 2024

غلط‌وارهء فکر سياسی در ایران

مرتضی مردیها

اساساً مسلم نیست که حوادث ۲۸ مرداد ۳۲ را بتوان به درستی کودتا خواند، یا اینکه اگر هم کودتا بوده، در مجموع، حادثۀ بدی بوده باشد. مسلم نیست که این «کودتا» امریکایی بوده و به ‏دست سازمان سیا انجام شده باشد. مسلم نیست که در جایگزینی شاه به جای مصدق، ملت ایران مغبون شده باشد. مسلم نیست که باز شدن پای امریکا به ایران پس از کودتا به زیان ایرانیان بوده باشد. اگر عکس این موارد مسلم نباشد.

البته مدعایی تا این حد مخالف قول مشهور، می‏تواند خشم‌برانگیز باشد، اما به گمان من در این باره، استثنائاً، به وجدان عامه بیش می‏توان اعتماد کرد تا به گفتار مسلط روشنفکری. و گرچه عامه هم به‏ شدت از گفتار مذکور متأثرند، اما در پس زدن موانعِ دید، توفیق بیشتری داشته‏‌اند.

ممکن است گفته شود مأمور ارشد سی آی اِی خودش شرح ماجرا را گفته و کلیپ آن مشهور است، پاسخ این‌ است‌ که کمکی در این زمینه صورت گرفت، ولی شواهدی هست که کمک مالی ناچیزی بود و ترغیبی، ولی نه ابدا در حدی که بشود گفت تمام یا عمده کار طراحی و اجرا با عوامل سی آی ای بوده باشد. مأمور ذیربط بعدها برای بزرگ‌جلوه دادن خودش در آن مساهمتِ ناچیز بزرگنمایی کرده بود.

ممکن است گفته شود امریکا خود به خطای خود اعتراف کرده ‏است، چگونه ممکن است ما ذمه آنان را بری کنیم، پاسخ این است که، حزب دمکرات امریکا، با تحفه‌هایی چون‌ کارتر، خودش منشأ و مدافع برخی از این ژست‌های روشنفکرانه بوده است، و بسیاری از نظرات این حزب بیشتر نظر روشنفکران چپگرای امریکایی است تا موضع کلان و عمومی مملکت امریکا. اینها می‌توانند امریکا و دولت آن را از باب این گونه کنش‏ها مورد انتقاد قرار دهند؛ ولی این به معنای اعتراف امریکا به خطا نیست، نظر بعضی از امریکاییان است. از این گذشته، چه بسا، اعتراف مذکور بیش از یک استمالت مصلحت‌آمیز به منظور بهبود روابط با ملتی نبوده باشد، که نزدیک‌ نیم‌قرن بوده هر مشکل و مسأله‌ای را به «کودتا» نسبت می‌داده‌اند.

شاه بنای آن داشت که برنامۀ توسعه کشور را در کانون توجه و تلاش قرار دهد و مصدق در سودای استقلال بود. ساختن قهرمانی از مصدق، در تقابل با شاه، خطای سیاسی بزرگ سه‌ربع قرن گذشته است. آنچه مصدق را به يك شخصيت بزرگ شبه‏ اسطوره‏اى تبديل كرد، گرايشی بود كه همه‌چيز را در مقابله با بیگانه و نجات از استعمار (در معنای هرگونه ارتباط با خارجیان) مى‏ديد؛ یعنی همان چیزی که جریان روشنفکری چپگرا تبلیغ می‌کرده و در این سه دهه معلوم شد چقدر خطا است. (بگذریم از سلطنت‌ستیزی برخی نخبگان که آن هم مد روز شده بود.)

به دست گرفتن زمام امور نفت، به عنوان مهم‏ترين منبع ثروت ما، كار شکوهمندی به نظر می‏آمد، اما نه انتخاب سیاسی زیرکانه‌ای بود، نه حتی کار اخلاقی و قانونی. فارغ از حماسه‏‌گرایی، منافع همه‌جانبه کشور را در بر نداشت؛ مخالفت شاه با مصدق هم، بیشتر از این حیث بود که شاه او را مانع برنامهٔ توسعه خود می‏دید، نه اين كه شاه مخالف استقلال ايران بود باشد و از نظر حفظ منافع انگليس یا امریکا با مصدق مخالفت كرده باشد.

برخوردهای شاه با آمريكا و انگلستان در اواخر دهۀ چهل و اوايل دهۀ پنجاه بر سر كنسرسيوم و قيمت نفت به خوبى استقلال‏‌طلبى مثبت شاه و حمايت او از منافع ایران را نشان مى‏دهد. شاه به موازات اين كه از بحران اقتصادى اوايل دهۀ چهل عبور كرد و قيمت نفت هم اندك اندك فزونى گرفت، اعتماد به نفس پيدا كرد و توانست قدرى از تكيه به آمريكا و غرب فاصله بگيرد. براى نشان دادن اینکه دوستی او با غرب به منظور توسعه صنعتی است، وقتی سستی آنها را دید، به شوروی سفر كرد و قرارداد وارد كردن ذوب‌آهن را امضا كرد و نشان داد كه با زيركى تمام قادر است از توازن قوا ميان شوروى و غرب بهره ببرد.

برشی از کتاب منتشر نشده «غلط‌واره فکر سياسی در ایران»

منبع: @Roshanfkrane

بازگشت به خانه