تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
10 آبان ماه 1403 - 31 ماه اکتبر 2024 |
|
چرا آخوندهای ایران باید از حکومت حذف شوند
امیل ایمانی
جهان در حال حاضر در بدترین وضعیتی قرار دارد که فراتر از کمک انسان است. منفجر شدن و آماده شدن برای حاکم الهی، صاحب الزمان (مهدی، رب الزمان)، تنها به یک تلنگر نیاز دارد تا بیاید و آن را درست کند. این وظیفه و امتیاز مقدس هر مسلمانی است که تمام تلاش خود را برای تسریع مرگ دنیای کهن و تولد امت جهانی اسلام انجام دهد. تفکر آخوندهای حاکم بر ایران و رئیس جمهور منتخب آنها محمود احمدی نژاد چنین است.
به نظر می رسد که تفکر هزاره گرایی قدیمی، اعتقادی است که در این یا آن نسخه توسط ادیان اصلی وجود دارد. در واقع همینطور است، با یک تفاوت وحشتناک هشدار دهنده. این بار، گروهی از مؤمنان با منابع عظیم، قصد تحمیل این موضوع را دارند و شرایط را چنان وخیم می کنند که برای صاحب الزمان اکراه چاره ای جز ظهور و به دست گرفتن سلطنت جهانی خود باقی نمی گذارد.
اعتقاد به مداخله فراطبیعی برای سر و سامان دادن به جهان، برگرفته از کتاب مقدس ادیان اصلی، از جمله اسلام است. یهودیان با جدیت از خداوند برای آمدن مسیح دعا کرده اند. مسیحیان بی صبرانه منتظر آمدن دوم مسیح هستند. و زرتشتیان متقاعد شدهاند که ساوشیانت کسی است که میآید، اهریمن دردسرساز - شیطان - را شکست میدهد و موجودات را دوباره پاک میسازد.
تا اینجا هزاره گرایی یک باور و یک امید بود. هیچ کس هرگز آرزو یا ابزاری برای تحقق رویدادهای پیش بینی شده نداشت. موضوع دست خدا بود. دعای چند ساله مسلمانان که هر روز خوانده می شود و در مساجد و حتی بر روی سپر وسایل نقلیه نصب می شود این بوده است: «ای صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف». دعای ظهور تا کنون منحصر به دعاهای غیرفعال مؤمنان بوده است.
این یک واقعیت ثابت شده است که باورها محرکی قوی برای عمل هستند. اگر فکر می کنید خانه شما در شرف سرقت است، خانه را ایمن می کنید و اقدامات احتیاطی دیگر را انجام می دهید. اگر تحت تأثیر کوکائین فکر می کنید که یک حشره در پوست شما نفوذ می کند، ممکن است یک چاقو را به بدن خود ببرید و سعی کنید حشره خیالی را بیرون بیاورید.
از این رو، کوته فکری است که ملاها را به عنوان مشتی دیوانه تلقی کنیم که با واقعیت ارتباطی ندارند و قصد ندارند برای وادار کردن ظهور مهدی (عج) شرارت فاجعه بار انجام دهند - شاید کمی مسلح کردن شیعیان عراق، حمایت از حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین – اما نه، هیچ حماقت بزرگی. بالاخره آنها افراد منطقی هستند که با واقعیت در ارتباط هستند. هرگونه مشکل آفرینی در مقیاس بزرگ، عذاب آنها را نیز به همراه دارد. به این ترتیب عقلانی شدن پیش می رود - بزرگترین آرام بخش مخاطره آمیز ذهن.
منطقیسازی که با رضایت و انکار ترکیب میشود، میتواند کشنده باشد، بهویژه زمانی که دشمنان واقعیتهای متفاوتی داشته باشند. برای آخوندهای متعصب حاکم بر ایران، صاحب الزمان یک واقعیت مطلق است و ظهور موعود او غیرقابل برگشت است. این واقعیت و باور آنهاست و تمام نیت شان این است که بر اساس آنها زندگی کنند.
برای غیرمسلمانان احمقانه است که آخوندها و بن لادن ها را به عنوان یک مشت دیوانه حاشیه ای که به سادگی با آرزوی آن کنار می روند، کنار بگذارند. واقعیت اسلام گرایانه این است که غیر مسلمانان کسانی هستند که مستحق حذف هستند. آنها کسانی هستند که برای مدت طولانی از تسلیم دعوت خدا سرباز زده اند و وقت آن رسیده است که مؤمنان از شر آنها خلاص شوند. این باعث می شود یک مسابقه بی طرفانه ایجاد شود. غیرمسلمانان منفعلانه آرزو می کنند که موج کابوس وار اسلام گرایی فقط یک پدیده حاشیه ای موقتی باشد که محکوم به مرگ خود به خودی است، در حالی که طرف مقابل قدرت تخریب عظیم خود را برای رسیدن به هدف خود از طریق ریشه کن کردن غیر مسلمانان به کار می گیرد.
کاسه آخوندهای متعصب حاکم بر ایران، نه تنها در برابر کافران، بلکه با مهدی نیز صبر خود را از دست داده است. آنها قصد دارند به زور او را وارد کنند. آخوندها بر این باورند که ابزارهایی در اختیار دارند که با ایجاد مرگ و ویرانی بیسابقه - شرایطی که برای آمدن او ضروری تلقی میشوند- امکان ماندن بیشتر مهدی را غیرممکن میکنند. قبل از اینکه منجی جهان به کمک بیاید، دنیا باید به تهش برسد، بنابراین آنها کاملاً باور دارند.
بعضی ها خیال می کنند که استدلال و مذاکره با آخوندها و امثال آنها انکان عملی دارد. آنها می انذیشند که همیشه راه های آسان انکار و مماشات وجود دارد. مسلمانان از قدیم الایام بوده اند. آنها هر از گاهی دچار مشکل می شوند. اما واقعاً آنقدرها هم بد و خطرناک نیستند. کنار می آییم اگر مجبور باشیم، حتی به آنها اجازه می دهیم در میان ما بر اساس شریعت - قوانین عصر حجرشان - زندگی کنند. ما منطقی خواهیم بود، و آنها خواهند آمد. فقط باید کنار بیاییم بنابراین خط پیش می رود. بله ما در هر دو تمرین بسیار خوب هستیم.
اما یک مشکل: طرف مقابل اینطور فکر نمی کند. اسلاموفاشیست ها به مفهوم «زندگی کن و بگذار زندگی کن» اعتقادی ندارند. آنها معتقدند که زمین از آن خداست و بتها و کافران و کافرها آن را مدتها آلوده کرده اند. اکنون که ابزاری در اختیار دارند، هدفشان این است که دنیا را به طرح خود بسازند و راه حل نهایی را به ارمغان بیاورند - یادآور نازیسم نه چندان دور.
آیا این هشدار دهنده یا حتی نفرت پراکن نیست؟ شما معتقد نیستید که مسلمانان می توانند نسبت به غیر مسلمانان تا این حد نابردبار و دشمن باشند و هرگز افراط نخواهند کرد؟ آیا شما مسلمانان محله یا محل کار خود را شخصاً می شناسید و آنها افراد خوبی هستند؟ مسلمانان خوبی که شما شخصاً می شناسید در حال حاضر اقلیت های کوچکی در سرزمین های بیگانه هستند. آنها باید خوب باشند، و ممکن است واقعاً خوب باشند. با این حال، هنگامی که نیروی اصلی اسلام به جلو می رود، این افراد خوب یا باید به آن بپیوندند یا مانند بقیه مخالفان کنار زده شوند.
نگرانی مربوط به تک تک مسلمانانی نیست که به عنوان شهروندانی استوار در جوامع دموکراتیک زندگی می کنند. آنها ممکن است ذائقه آزادی اعطا شده توسط دموکراسی را پیدا کرده باشند یا به سادگی یاد گرفته باشند که آن را تحمل کنند. دغدغه ما گرد آمدن طوفان اسلام از دل اسلام است. برای شناخت واقعی اسلام، باید اسلام را در قدرت تجربه کنید. یک سفر سریع به سرزمین مسلمانان داشته باشید و خودتان دریابید که آنها با غیرمسلمانان، حتی «اهل کتاب»، یهودیان و مسیحیان، چقدر بد رفتار می کنند. سعی کنید یک گروه مطالعه کتاب مقدس داشته باشید یا یک کلیسا در عربستان سعودی بسازید و خیرخواهی حکومت اسلامی را کشف کنید.
دنیا آزمایشگاهی است که در آن آزمایش با اسلام نتایج غیر قابل انکاری را نشان می دهد. به اندازه ای که اسلام بر هر جامعه ای حکومت می کند آن جامعه راکد، عقب مانده، سرکوبگر و خشن است. رژیم اسلامی ایران نشان دهندهء لبه تیز اسلام تازه ای با دلارهای نفتی است. این رژیم مصمم است وظیفه خود را برای پایان دادن به جهان «دارالحرب» - دنیای غیر اسلامی که باید با آن جنگید - و تأسیس «دارالصلح» یا «دارالسلام» انجام دهد و مردم جهان امت تحت حکومت مهدی شوند. اگر دستیابی به این هدف به شعله ور شدن جنگ جهانی سوم بستگی دارد، آخوندها از تحقق آن خوشحال می شوند.