تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

14 آبان ماه 1403 - 4 ماه نوامبر 2024

توتالیتاریسم یا تمامیت خواهی

برگرفته از نوشته ای از زنده یاد داریوش مهرجویی

مشخصات اجمالی رژیم های توتالیتر

یک: در این نظام ها یک ایدئولوژی مشخص وجود دارد و حاکم است. این ایدئولوژی یا نوعی ایدئولوژی است که به صورت دین درآمده و کارکرد دینی پیدا کرده یا به عکس، دینی است که به ایدئولوژی مبدل شده است.

دو: رژیم توتالیتر تک حزبی است و تمام قشرها و طبقات جامعه را در بر می گیرد. این حزب یک رهبر دارد که خواهان پیاده کردن مدینهء فاضله خویش به روی زمین است و خود را ناجی نه تنها مردم کشور خود که تمام بشریت می داند. رهبر معمولا با هدایت جنبش انقلابی با نگاه وحدت طلبی پدیدار می شود و پس از پیروزی به دیکتاتور توتالیتر تغییر شکل می دهد.

سه: رژیم توتالیتر جهت نجات بشریت تسلط تام و تمام و کنترل محض اقتصادی، عقیدتی و رفتاری را از طریق استقرار ترور و اشاعه وحشت ضروری می داند.

معمولا حکومت های توتالیتر از جنبش های توتالیتر که اغلب انقلابی هستند سرچشمه می گیرند. به عبارت دیگر، هر انقلابی وقتی به پیروزی می رسد و کسب قدرت می کند بی درنگ به حکومتی تمام خواه تغییر شکل می دهد. «پیش از عمل» یک چیز است و «پس از عمل» چیز دیگری. پیش از عمل، پیام ها دلنشین و والاست. جنبش، و بر تارک آن رهبر، مدام جلوه های پلید واقعیت موجود را نشان می دهد و برای رسیدن به ماورایی برتر و بهتر، برخوردار از عدالت و آزادی و برابری و حقوق انسانی بطور اکمل، بر افکندن نظام موجود را از بیخ و بن خواستارست.

 

درباره ساختار و کارکرد ایدئولوژی ها:

ساخت منطقی ایدئولوژی، برخلاف علم، «قیاسی» است. یعنی، همواره، با یک حقیقت کلی شروع می کند و مقدمات را آنچنان بر می گزیند و کنار هم می چیند که تنها بتواند حقیقت اولیه را ثابت کند و بس.

مثلاً، برای نازیسم برتری نژاد آریا حقیقت مطلق اولیه است و مقدمات ایدئولوژی راسیسم (نژاد مداری) نیز بر همان اصل پایه ریزی می شود. بنابراین، چون نژاد آریا از همهء نژادها برتر است ضروری است که بر همهء جهان چیره شود و نظم نوین را برقرار سازد؛ و چون یهودیان از همه نژادها پست ترند ناگزیر همه را باید یکسره نابود کرد.

این چنین حقیقت را به انحصار کشیدن، ایدئولوژی را نه تنها از علم که از فلسفه و تفکر فلسفی هم دور می کند.

تفکر فلسفی، جدا از فلسفه های الهی و ما بعد الطبیعه، هیچ گاه به «حقیقت»ی که بتواند بنیاد تزلزل ناپذیر فکری آن محسوب شود اعتقادی ندارد و چنین حقیقتی را نمی شناسد.

تفکر همواره در جست و جوی حقیقت است و هر حقیقتی را که می یابد بی درنگ به پرسش می کشد و از نو می کاود و، برخلاف دین و ایدئولوژی، پاسخ هیچ پرسشی را هم پیشاپیش نمی داند. چه اگر می دانست پرسش نمی کرد.

اصولا ایدئولوژی ها، علاوه بر رویه به ظاهر منطقی و خصلت شبه علمی و شبه فلسفی شان، از یک بعد غنی مذهبی نیز برخوردارند؛ یک کشش عاطفی بزرگ و یک جذبهء دینی که در برابر آن مردم اغلب قوهء تمیز خود را از دست می دهند و به طور غریزی شیفته آن می گردند.

هم دین و هم ایدئولوژی هر دو نظام های فراگیرند و به اعمال و افکار انسانی نظر دارند و به قصد رستگاری بشر قد علم می کنند. یکی طالب نظم الهی است و دیگری نظم دنیوی و هر دو از ایمان به حقیقتی مطلق دم می زنند.

ایدیولوژی ها به عصری تعلق دارند که ایمان دنیوی شده و جای ایمان سنتی مذهبی را گرفته است.

بهرحال جذبهء مذهبی ایدئولوژی در چنگ یک رهبر جذاب و فرهمند «رژیم توتالیتر: و بر فراز آن سوپر دیکتاتور را به وجود می آورد.

بینش ایدئولوژیک بینشی است دوگانه که در آن همه چیز دو شقه شده و همچون دو قطب مخالف رو در روی یکدیگر می ایستد. همهء امور یا نور است یا ظلمت؛ یا مطلقا خوب است یا بد. بدها باید از بین بروند و خوب ها بمانند.

این «دید مانوی» منبع انرژی زا و مایهء حیات بخش ایدئولوژی است و نبرد دائمی خیر و شر محرک اصلی آن به شمار می رود.

 

ابعاد گوناگون ریشه های توتالیتاریسم:

- می توان به ذهنیت توتالیتر پرداخت و نقش ایدئولوژی را در پروراندن آن دریافت.

- می توان با هورکهایمر همدل و همزبان شد یعنی به کسوف عقل اندیشید و به ابزار درآمدن آن را مشاهده کرد.

- می توان ریشه های روانی آن را کاوید و به اعتبار اریک فروم شهوت ویرانگری و تار و پود مرگ طلبی یا نکروفیلی آن را برملا ساخت.

- می توان مبانی دینی این ذهنیت را در ادیان تک خدایی جست.

- می توان به خشم و خشونت یهوه و به خوی تمام خواه او نظر انداخت و فرآیند تکاملی آن را در مسیحیت سازمان یافته و در اسلام حاکم دنبال کرد.

- می توان از ثنویت سنگ شده و مانی وار آن سخن گفت و کاربرد عملی آن را نه تنها در سطح جامعه به طور کلی که در حوزه های خاص تجمع آدمیان در سازمان ها کارخانه ها و خانواده ها دید

- یا از دید فلسفی آن را به زعم رایوشنینگ غایت سیر نیهیلیسم در تاریخ بشری دانست.

متن اصلی منتشر شده با نام مستعار احمد هامون

در مجلهء «الفبا» - پاریس – شماره های چهار و پنج – 1362

https://www.instagram.com/p/DBjX2betIkC/?img_index=1

بازگشت به خانه