تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

22 آذر ماه 1403 - 12 ماه دسامبر 2024

چرا به چشم اندازی روشن از آینده نیاز است؟

كمال آذرى

برای اینکه یک جنبش اجتماعی بتواند حمایت گسترده مردم را جلب کند، باید چشم‌انداز جذابی از جامعه‌ای آینده ارائه دهد که در آن شهروندان بتوانند خود را در حال پیشرفت، مشارکت و زندگی‌ای معنادار تصور کنند. چارلز تیلی تأکید می‌کند که جنبش‌های موفق «نه تنها نارضایتی‌های کنونی را تحلیل می‌کنند، بلکه چشم‌انداز جایگزینی را نیز ارائه می‌دهند که مبارزه جمعی را ارزشمند می‌سازد» (تیلی، جنبش‌های اجتماعی، ۱۷۶۸-۲۰۰۴).

گروه‌های مخالف ایرانی باید این درس را جدی بگیرند. آن‌ها بیش از چهل سال است که برای متحد شدن و ایجاد جبهه‌ای هماهنگ علیه رژیم تلاش کرده‌اند. بسیاری از پیام‌های آن‌ها بیشتر بر افشای جنایات و بی‌عدالتی‌های رژیم متمرکز بوده است تا ارائه طرحی روشن برای آینده‌ای بهتر. در حالی که آگاه‌سازی درباره این جنایات ضروری است، این اقدام به‌تنهایی نمی‌تواند موجب بسیج عمومی یا ترغیب به فداکاری و مشارکت برای تغییرات معنادار شود. همان‌طور که واتسلاو هاول مشهوراً گفت: «امید، باور به این نیست که چیزی به خوبی پایان می‌یابد، بلکه این است که چیزی معنادار است، صرف‌نظر از اینکه چگونه پایان می‌یابد.» بدون چنین امیدی، جنبش‌ها ممکن است ناکام بمانند.

این چالش در جنبش‌هایی مانند «زن، زندگی، آزادی» مشهود است که توجه جهانی را به خود جلب کرد اما در نهایت نتوانست تغییرات پایدار به ارمغان بیاورد. این شکست ناشی از نبود یک چشم‌انداز مشخص و گسترده از آینده است. در حالی که این جنبش به نارضایتی‌های اساسی اشاره کرد و روحیه مقاومت را برانگیخت، اما تصویری هماهنگ از یک جامعه اصلاح‌شده ارائه نکرد. درخواست مشارکت شهروندان برای براندازی رژیم بدون برنامه‌ای برای آنچه پس از آن رخ خواهد داد، فراخوانی کوتاه‌مدت است که نمی‌تواند تخیل یا تعهد مردم را برانگیزد. فرانسس فاکس پیون و ریچارد کلاوارد در کتاب جنبش مردم فقیر استدلال می‌کنند که «جنبش‌ها زمانی رشد می‌کنند که آینده‌ای معتبر و جایگزین ارائه دهند.» بدون چشم‌اندازی روشن از آینده، مردم ممکن است از به خطر انداختن امنیت و زندگی خود برای نتایج نامشخص اجتناب کنند. ربکا سولنیت در کتاب امید در تاریکی به‌طور خلاصه می‌گوید: «هیچ‌کس سفر طولانی یا خطرناکی را بدون دانستن اینکه مقصد چگونه به نظر می‌رسد، آغاز نمی‌کند.»

برای گروه‌های مخالف ایرانی، این به معنای ارائه تصاویری دقیق از یک جامعه آینده است که با عدالت، فرصت‌ها، برابری و شمول مشخص می‌شود، به طوری که شهروندان بتوانند زندگی خود را در آن جامعه تصور کنند و برای دستیابی به آن مبارزه کنند. رویکرد واکنشی که تنها بر جنایات و بی‌عدالتی‌های رژیم متمرکز است، باید امید و جهت‌دهی ارائه دهد. ساختن یک جنبش فراگیر به چیزی بیش از یک دشمن مشترک نیاز دارد؛ به یک رؤیای مشترک نیاز دارد.

پائولو فریر در تعلیم و تربیت مظلومین بر قدرت تحول‌آفرین امید تأکید می‌کند: «مبارزه برای آزادی نیازمند نظریه‌ای برای اقدام تحول‌آفرین است که در امید و توانایی بازسازی جامعه ریشه داشته باشد.» به‌طور مشابه، مارتین لوتر کینگ جونیور یادآوری می‌کند که «یک رهبر واقعی به دنبال توافق نیست، بلکه توافق را شکل می‌دهد.» گروه‌های مخالف ایرانی باید از انتقاد منفی فراتر رفته و یک برنامه جامع و واقع‌بینانه برای آینده ارائه دهند. این چشم‌انداز باید عمیقاً با ارزش‌ها و نیازهای مردم هماهنگ باشد و نشان دهد که مشارکت چیزی فراتر از تغییر رژیم است؛ این درباره ایجاد آینده‌ای معنادار، عادلانه و پربار برای خود و نسل‌های آینده است.

منطق پشت این رویکرد مبتنی بر چشم‌انداز روشن است: همه اقدامات شهروندان برای سرنگونی رژیم باید به‌عنوان وسیله‌ای برای دستیابی به یک هدف مشخص و تعریف‌شده ترسیم شود. تنها سرنگونی حکومت نمی‌تواند به‌عنوان هدفی نهایی مطرح شود؛ این کافی نیست تا توجیه‌کننده فداکاری‌ها، خطرها و اقداماتی باشد که مردم انجام می‌دهند. یک جنبش بدون چشم‌اندازی معنادار از آنچه پس از تغییر رژیم خواهد آمد، خطر فروپاشی در آشوب، ناامیدی یا جایگزینی با نظمی ستمگرانه دیگر را دارد. همان‌طور که هانا آرنت اشاره می‌کند، «انقلاب‌ها تنها رویدادهای سیاسی هستند که ما را مستقیماً و ناگزیر با مسئله آغاز مواجه می‌کنند.» هدف نهایی باید روشن، انگیزشی و دست‌یافتنی باشد.

برعکس، جنبشی که با یک چشم‌انداز منسجم، فراگیر و الهام‌بخش هدایت می‌شود، مسیر تحول معنادار را فراهم می‌کند. محور امید: حکومت مبتنی بر جامعه اثر کمال آذری چنین مدلی را ارائه می‌دهد. این چارچوب، آزادی، خودمختاری، عدالت و رفاه اقتصادی شهروندان را تضمین می‌کند. این مدل با معرفی شاخه چهارمی فراتر از مدل سنتی سه‌قوه، به تقویت جوامع از طریق حاکمیت محلی می‌پردازد. این شاخه چهارم، شکاف‌های گذشته و موجودی را که نظام‌های مرسوم قادر به حل آن‌ها نبوده‌اند، پر می‌کند و مشارکت واقعی شهروندان، شمول اقتصادی و عدالت عادلانه را تقویت می‌کند. با تمرکززدایی قدرت و نهادینه کردن تصمیم‌گیری در ساختارهای جامعه، این مدل نه‌تنها تغییرات سیاسی بلکه پایه‌های جامعه‌ای را تضمین می‌کند که در آن همه افراد توانمند، حقوقشان حفظ و صدایشان شنیده می‌شود.

این رویکرد با تأکید بر عدالت، شمولیت و فرصت‌های اقتصادی نشان می‌دهد که هدف مطلوب، جامعه‌ای است که در آن همه بتوانند رشد کنند و مشارکت کنند. این دیدگاه تمرکز را از آنچه که رد می‌شود—رژیم ستمگر—به آنچه که ساخته می‌شود—جامعه‌ای خودمختار، عادلانه و پربار—منتقل می‌کند. این رویکرد پایه اخلاقی لازم برای توجیه اقدامات جمعی را فراهم می‌کند و با هدفی مثبت و اخلاقی که همه شهروندان را ارتقا می‌بخشد، هماهنگ است. همان‌طور که نلسون ماندلا گفته است: «چشم‌انداز بدون اقدام تنها یک رؤیاست، اقدام بدون چشم‌انداز فقط وقت‌گذرانی است، اما چشم‌انداز همراه با اقدام می‌تواند جهان را تغییر دهد.»

برای گروه‌های مخالف ایرانی، تأکید بر اینکه تغییر ضروری است و ارزش هر فداکاری را دارد، زیرا جامعه‌ای که پس از آن می‌آید شهروندان خود را گرامی داشته و صدای آن‌ها را بلند خواهد کرد، حیاتی است. وقتی مردم خود را در این چشم‌انداز ببینند، قدرت می‌یابند که اقدام کنند، مقاومت کنند و پایداری داشته باشند. چنین چشم‌اندازی برای مطالبه مشارکت ضروری است تا تلاش‌های پراکنده و گذرایی که پتانسیل تحول‌آفرینی را ندارد، به نتیجه نرسد. آنتونیو گرامشی اشاره می‌کند: «بحران دقیقاً در این واقعیت نهفته است که کهنه در حال مرگ است و نو نمی‌تواند متولد شود؛ در این دوران گذار، انواع نشانه‌های بیمارگونه ظاهر می‌شوند.» یک چشم‌انداز روشن و الهام‌بخش از آینده می‌تواند پادزهر این فلج باشد و جنبش را به سوی تغییرات پایدار سوق دهد.

 

رویارویی با شکاف‌های اساسی

علاوه بر ارائه یک چشم‌انداز جذاب برای آینده، گروه‌های مخالف ایرانی باید با شکاف‌های عمیقی که آرام حسامی شناسایی کرده است، مقابله کرده و آن‌ها را حل کنند، از جمله:

  •        سلطنت‌طلبی در مقابل جمهوری‌خواهی

  •        فدرالیسم در مقابل ساختارهای یکپارچه

  •        خداگرایی در مقابل سکولاریسم

  •        هویت‌های دینی در مقابل غیردینی

  •        سرمایه‌داری در مقابل مارکسیسم

  •        ملیت در مقابل قومیت

  •        ضد انقلاب ۵۷ در مقابل انقلابیون ۵۷

  •        اصلاح‌طلبان در مقابل رادیکال‌ها

  •        رویکردهای خشونت‌آمیز در مقابل مسالمت‌آمیز

  •        نیروهای داخلی در مقابل خارجی

در حالی که این شکاف‌ها به‌طور تاریخی مانع از اتحاد شده‌اند، ساختار دولت آینده باید مکانیزم‌هایی برای پر کردن این شکاف‌ها ایجاد کند. ایجاد یک چارچوب فراگیر که در آن آرمان‌های متنوع بتوانند همزیستی و پیشرفت داشته باشند، برای تقویت همکاری و توانمندسازی هر شهروند به‌منظور مشارکت معنادار ضروری است. با این کار، اپوزیسیون می‌تواند انرژی‌های متنوع را به تلاشی یکپارچه و تحول‌آفرین هدایت کند و نه‌تنها تغییر رژیم را به ارمغان بیاورد، بلکه پایه‌های جامعه‌ای عادلانه، برابر و شکوفا را نیز بگذارد.

بازگشت به خانه