تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو صفحات اول سايت | جستجو در سايت | گنجينهء سکولاريسم نو |
26 آذر ماه 1403 - 16 ماه دسامبر 2024 |
|
سوریهای شدن ایران؟
مهدی محمودیان
برخی اصلاحطلبان روزنهگشا در ایران بارها هشدار دادهاند که هرگونه فروپاشی یا انقلاب علیه نظام میتواند به «سوریهای شدن» ایران منجر شود. این اصطلاح، که نخستین بار توسط تحلیلگرانی که این روزها به عنوان تئورسین روزنه گشایی شناخته میشوند مطرح شد، به معنای وقوع احتمالی جنگ داخلی، فروپاشی دولت مرکزی و یا حتی تجزیه کشور، به دلیل تنوع قومی و مذهبی است؛ اما آیا تجربه سوریه، با آنچه اصلاحطلبان از آن میترسیدند، همخوانی دارد؟
اعتراضات مسالمتآمیز مردم سوریه در سال ۲۰۱۱ توسط بشار اسد که از حمایت کامل ج.ا و ژنرالهای سپاه برخوردار بود به شدت سرکوب و به خشونت کشیده شد و با ادامه درگیریهای داخلی و مداخله دیگر بازیگران خارجی و طولانی شدن جنگ منجر به ویرانی کشور تاریخی سوریه شد.
اگر حمایتهای خارجی از رژیم اسد (مانند کمکهای روسیه و ایران) نبود، احتمالا مخالفان میتوانستند در همان سالها در دمشق یک دولت انتقالی دموکراتیکتر تشکیل دهند، به ویژه در سال ۲۰۱۳، زمانی که نیروهای مخالف در آستانه سقوط دمشق بودند، امکان شکلگیری دوران انتقالی وجود داشت.
اما امروز که پس از ۱۴ سال مقاومت اسد بدون هیچ دفاعی در برابر مخالفینش تسلیم و متواری شده است با سوریهای با بحرانهای عمیق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مواجه ست. میلیونها شهروند سوری در فقر زندگی میکنند و سرزمین سوریه بهه تلی از ویرانه تبدیل شده است.
بررسی تجربه سوریه و وضعیت کنونی این کشور، چند نکته کلیدی را آشکار میسازد که میتواند به دکترین در ترس اصلاحطلبان از «سوریهای شدن ایران» کمک کند:
۱. حمایتهای خارجی عامل اصلی خشونت و بیثباتی بودند، نه تنوع قومی و مذهبی.
برخلاف تصور رایج، تنوع قومی و مذهبی لزوماً به جنگ داخلی منجر نمیشود. آنچه جنگ داخلی را شعلهور کرد، دخالتهای خارجی و حمایت از رژیم سرکوبگر بود. در ایران نیز، وقوع جنگ داخلی تنها در صورتی محتمل است که رژیم به سرکوب گسترده و مسلحسازی گروههای وابسته ادامه دهد یا قدرتهای خارجی برای حفظ منافع خود دخالت کنند.
۲. فرصتهای دموکراتیک در دوران انتقالی وجود داشت: شواهد نشان میدهد که بسیاری از مخالفان اسد در ابتدا به دنبال یک گذار مسالمتآمیز بودند. عدم وقوع این گذار به دلیل سرکوب شدید و حمایت خارجی از اسد بود، نه ناکامی در سازماندهی دموکراتیک. ایران نیز با جامعهای قویتر و زیرساختهای مدنی گستردهتر، ظرفیت بیشتری برای گذار دموکراتیک دارد، به شرط آنکه نخبگان سیاسی بر سر اصول دموکراسی توافق کنند.
۳. ایجاد ترس از تغییر، مانعی در مسیر اصلاحات و تحول است. تکرار تهدید «سوریهای شدن» اغلب بهعنوان ابزاری برای توجیه وضع موجود استفاده میشود. این گفتمان میتواند مردم را از تحول دموکراتیک ناامید کند و به استمرار یک نظام ناکارآمد کمک کند. اما تجربه سوریه نشان میدهد که ترسافکنی درباره فروپاشی، به جای حل بحرانها، میتواند ریشه مشکلات را عمیقتر کند.
آنچه ایران را از سرنوشت سوریه میتواند مصون کند، نه حمایت از وضعیت موجود، بلکه:
- تقویت جامعه مدنی بهعنوان بستری برای گفتگو و مدیریت تعارضات.
- تضمین حقوق اقوام و مذاهب برای کاهش تنشهای قومی و مذهبی.
- برنامهریزی برای گذار مسالمتآمیز و دموکراتیک که همه گروههای اجتماعی و سیاسی را در بر بگیرد.
ایران ظرفیتهای بیشتری نسبت به سوریه برای مدیریت بحرانها دارد، اما این ظرفیتها تنها زمانی عملی خواهند شد که از سیاستهای سرکوبگرایانه و گفتمانهای ترسآفرین فاصله گرفته شود.
واقعیت این است که تجربه سوریه، بهجای توجیه ترس از تغییر، باید الهامبخش راهحلهای عملی برای گذار دموکراتیک در ایران باشد. هرچند وضعیت سوریه نگرانکننده است، اما درس اصلی آن این است که سرکوب و دخالت خارجی، نه تنوع قومی و مذهبی، عامل اصلی بحران بودند. ترس از «سوریهای شدن» نباید مانع اصلاحات عمیق و گذار به نظامی دموکراتیک در ایران شود.
برگرفته از تلگرام نویسنده
@MahmoudianMehdi