تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

29 آذر ماه 1403 - 19 ماه دسامبر 2024

مورخ در مرداب

ناصر کرمی *

درآمد: تحلیل کامل مصاحبه دو سه سال پیش یرواند آبراهامیان با یورونیوز را لابد مورخانی همسنگ او انجام خواهند داد. آنچه در پی می‌خوانید فقط سه تحشیه است، عمدتا از منظر جغرافیا و نه تاریخ.   

 

نکته اول: به نظر می‌رسد کماکان مارکسیست‌ها معتقد به یک روند خطی در وقوع تحولات تاریخی هستند. «چون قبلا متعاقب وضعیت الف وضعیت ب رخ داده پس در هر جای دیگر هم تا الف رخ ندهد ب رخ نمی‌دهد». پس «الف» شناسانی لازم است قادر به پیش بینی «ب». به همین خاطر هم مورخان اینقدر در نزد چپ‌ها قدر می‌بینند و بر صدر می‌نشینند. رسول اکرم مسلمانان گفته بود «العلم علمان، علم الطب و علم الادیان».

علی‌الظاهر نزد چپ‌ها هم نیمی از علم تاریخ است به واسطه ایمان عمیق‌شان به دیالکتیک تاریخی. اما آیا واقعا هر آنکه متخصص گذشته است صلاحیت پیش بینی آینده را هم دارد و پرسش مهم‌تر اینکه آیا واقعا آنچنانکه در قرن ۱۹ انگاشته می‌شد «گذشته چراغ راه آینده است» و تاریخ تابع روندهای اجتناب‌ناپذیر و قابل پیش‌بینی است؟

قاعدتا اقلیم‌شناسی دانشی است بیش از تاریخ متکی به داده‌های دقیق و شمارش‌پذیر. از سوی دیگر کار اقلیم‌شناسان اساسا پیش‌بینی آینده است. شاید بیش از هر دانش دیگری از اقلیم‌شناسان توقع می‌رود بتوانند آینده را پیش‌بینی کنند. برای پیش‌بینی اقلیم هم دم دست ترین کار همین است که روندهای اقلیمی قبلی را با روش‌های آماری محاسبه کرده و بگذارید بر همان نمط نمودار راه خود را برود از اینجا تا یک میلیارد سال بعد.

اما نه. از قضا اقلیم‌شناسان اعتقاد دارند روندهای پیشین گمراه‌کننده‌ هستند و گذشته هرگز چراغ راه آینده نیست. با توجه به تغییرات اقلیمی این بی‌اعتباری روندهای قبلی تشدید هم شده است. یعنی هر چه شما روند تاریخی طولانی تری را مبنا قرار دهید احتمال اینکه به خطای تحلیلی و پیش‌بینی نادرست‌تری برسید بیشتر است.

به همین رو اقلیم شناسان تحلیل روندهای پیشین را به کسانی دیگر، پالئوکلیماتولوژیست‌ها یا دیرینه اقلیم‌شناسان، سپرده‌اند و آن بخش از پیش‌بینی هوا را که لزوما باید قابل اعتماد باشد نیز به کسانی دیگر، هواشناسان یا متئورولوژیست‌ها، سپرده‌اند و آنچه را هم که خود انجام می‌دهند از مسیری غیر از روندهای تاریخی پی می‌گیرند. و این تازه در حوزه‌ای است عمیقا متکی بر فیزیک و علم خالص و همچنانکه گفته شد مبتنی بر داده‌های کمی و قابل شمارش.

اما به هررو مارکسیسم یک مذهب کامل است؛ و در این مذهب، وای بر مومنانی که اصول دین و از جمله دیالکتیک تاریخ را فرو بگذارند! بله جناب آبراهامیان! رود همان رود است. اما در رودخانه تحولات تاریخی نه فقط دو بار، بلکه حتی بنا به تعبیر هراکلیتوس، یک بار هم نمی‌توان شنا کرد.

 

نکته دوم: آبراهامیان جریان دوم خرداد را عصر روشنگری می‌نامد. الان احتمالا خود خاتمی هم از این حرف جا می‌خورد. اینکه جریان اصلاحات چگونه برآمد و چرا فرونشست داستان پر آب و تابی است. اما می‌دانیم که بخش مهمی از این داستان تلاش رژیم برای مهار اعتراضات مردمی و جذب همدلی دولت‌های غربی از طریق برساختن یک ویترین دموکراتیک بوده است. این هر چه است، در نقطه مقابل روشنگری تعریف می‌شود.

اما چرا یک مورخ چپ باید چنین همدلانه جانب اصلاح‌طلبان را بگیرد؟ پایین‌تر در نکته سوم اشاره می‌شود به وجوهی از جمهوری اسلامی که باب طبع چپ‌ها است. اما ناگفته نماند که برای چپ‌ها اصلاح طلبان خامه روی کیک جمهوری اسلامی بوده‌اند. هم چپ‌تر بودند و هم اسراییل‌ستیزتر و هم بسیاری‌شان در چریک‌بازی با خیلی از چپ‌ها سابقه هم‌ پیالگی داشتند.

آن‌ها که سال ۵۸ افسران و دولتمردان شاه را کشتند مانند خلخالی و غفاری و طاهری و موسوی تبریزی، پدرخوانده‌های معنوی همین اصلاح طلبان بودند وصرفا در دهه ۶۰ بود که امثال لاجوردی و دوستان او - که به اصولگرایان نزدیک‌تر بودند - برآمدند و دست به خون جوانان چپ بردند. خلخالی و «دادگاه»هایش احتمالا هنوز قند در دل آبراهامیان و رفقا آب می‌کند.

 

نکته سوم: آبراهامیان همچنان مدعی مشروعیت «تا ۲۰ درصدی» برای رژیم است. اگر می‌گفت به دلایلی تا ۲۰ درصد جمعیت ایران با جمهوری اسلامی «همراهی» دارد، می‌شد آن اندازه برای این ادعا اعتبار قائل شد که در آن اما و اگر روا داشت اما «مشروعیت» ۲۰ درصدی واقعا چیزی است که خود خامنه ای هم احتمالا با شنیدن آن بشکن بزند.

این مشروع‌انگاری رژیم اسلامی در دید آبراهامیان از کجا می‌آید؟ البته شاید هم باید به او حق داد. اقتصاد صددرصد دولتی و قانون کار کمونیستی و تداوم اسراییل‌ستیزی افراطی و پارکابی گری در عرصه بین‌ الملل برای روسیه و چین و رفاقت با کره شمالی و ونزوئلا و کوبا و ... البته که به جمهوری اسلامی در ذهن چپ‌های افراطی، کماکان تصویری از حکومتی نسبتا مشروع و قابل اصلاح می‌سازد. تا سفارت آمریکا بسته است و جمهوری اسلامی وعده نابودی اسراییل را می‌دهد همواره آخوندها برای چپ‌ها قدری مشروعیت خواهند داشت. 

آبراهامیان در این مصاحبه البته منکر مشکلات اقتصادی مردم نیست. اما راه حل را بازگشت جمهوری اسلامی به «عصر روشنگری و دوران خاتمی» می‌داند و تلویحا امیدوار است که حکومت بالاخره این کار را هم بکند. «مورخ» ما به رغم اعتقاد به دیالکتیک تاریخی ظاهرا تاریخ را نه یک رودخانه که می‌گذرد و می‌رود بلکه یک مرداب می‌بیند. مردابی که مکرر می‌شود پرید داخل آن و بیرون آمد.

 

موخره: تاکنون هیچ انقلابی دقیقا مشابه انقلابی دیگر نبوده است. بعید است کسی بتواند زمان وقوع یک انقلاب را پیش‌بینی کند. انقلاب‌ها مانند توفان‌ها هستند. لحظه خروج انرژی انباشته. خود انرژی و نحوه انباشت آن را می‌توانیم تحلیل کنیم؛ اما لحظه خروج این انرژی را نه. به همین علت نه اقلیم‌شناسان می‌توانند از الان توفان‌های سال آینده را پیش‌بینی کنند و نه مورخان زمان وقوع یک انقلاب را.  

اسفند ۱۴۰۱

_______________________

* دکتر ناصر کرمی استاد گردشگری و اکوتوریسم در دانشگاه‌های علامه طباطبایی، آزاد شهر ری، آزاد ملایر، برگن و ترونهایم نروژ بوده است. در پیشینه‌ی او همچنین مدیریت برنامه ریزی و تحقیقات سازمان ایرانگردی و جهانگردی و طراحی برنامه جامع توسعه اکوتوریسم ایران به چشم می‌خورد. ناصر کرمی همچنین سال‌ها سردبیر ماهنامه جهانگردان  بوده است. او نویسنده‌ی راهیاب ایران نیز است که در انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است و پرفروش‌ترین کتاب در زمینه‌ی جاذبه‌های گردشگری ایران است.

لینک به مرجع

 

بازگشت به خانه