تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

18 بهمن ماه 1403 - 6 ماه فوریه 2025

در چند و چون پیوند بین اپوزیسیون داخل و خارج

علی حسین نژاد

پیشگفتار: دو هفته ای است که «مهستان سکولار دموکرات های ایران» شکل جدیدی از برنامه های گهگاهی خود را ارائه داده، که شامل دعوت نکردن از سخنرانی خاص، و امکان دادن به طرح پرسش هائی از جانب بینندگان و شنوگان برنامه های یکشنبه و پاسخ هائی است که یکی از اعضاء منتخب مهستان به آن پرسش می دهد. در جلسه یکشنبه گذشته  پرسشی  ار آقای شایان سپاسی )ساکن وین اطریش) مطرح بود که دادن پاسخ آن به اینجانب واگذار شده بود. متن پرسش آقای شایان سپاسی به شرح زیر بود: «به نظر می رسد که هنوز مسئله رابطه اپوزیسیون داخل و خارج حل نشده است و عده ای در خارج فکر می کنند که مثل سال 1357 همگی می توانند سوار هواپیما شده و به تهران که رسیدند وکیل و وزیر بشوند. آیا فکر می کنید چنین چیزی ممکن است؟ آیا بعد از 45 سال و برآمدن چند نسل جدید هنوز کسی در ایران پیدا نمی شود که کارها را تمشیت دهد». پاسخی که من برای این پرسش عرضه داشتم به شرحی بود که در پی می آید.

****

دو هفته پیش، دوست گرامی و هموند مهستانی ما، آقای حسین عرب، در جلسۀ عمومی مهستان با عنوان «تأملی بر روش شناسی تغییر» سخنرانی داشت که محتوای آن مورد بحث و نقد و پرسش قرار گرفت و متن نوشتاری آن هم در سایت جنبش سکولار دموکراسی منتشر شده است. گذشته از نقدی که من بر محتوای این سخنرانی داشتم و دارم، مطالب مندرح در آن را پاسخی مفصل و تحقیقی و اندیشه ورزانه (و البته خاص جناب عرب) به این پرسش شایان گرامی می دانم و علاوه بر توجه به پاسخ اینجانب، پیشنهاد مطالعۀ آن را هم به جناب سپاسی دارم.

در این رابطه می خواهم این نکته را اضافه کنم که، به نظر من، «رژیم»، حتی در آستانۀ فروپاشی و محاصرۀ مقر رأس آن توسط مردم، نیز حاضر به مذاکره برای واگذاری حاکمیت نخواهد شد، در نتیجه تنها راه حل « حمله به مقر رهبری و تصرف آن» است، جرا که این نوع دیکتاتوری اساسا با دیکتاتوری های دیگر عصر جدید متفاوت است و مکانیزم آن هم، با توجه به تجارب تغییر حکومت ها در عصر جدید و بویژه در منطقۀ، خودمان بحث و موقعیت دیگری را اقتضا می کند که جایش در بحث کنونی ما نیست.

همچنین پیشنهاد مطالعه دو مقالۀ جدید دیگر را هم در همین سایت جنبش سکولار دموکراسی دارم: یکی سخنرانی آقای هادی زمانی در دانشگاه کالیفرنیا با عنوان «فرایند گذار به دموکراسی در ایران» و دیگری مقالۀ خانم شهلا شفیق با عنوان «نتایج مماشات با رژیم اسلامی». این هر دو مقاله وضعیت پراکندگی نیروهای اپوزیسیون داخل و خارج ایران را مانعی بزرگ در راه گذار از رژیم اسلامی دانسته اند. بویژه آقای زمانی، که بررسی نسبتاً مفصلی از تجارب انقلاب های ملت های مختلف جهان و تغییر در حاکمیت ها به دست مردم کشورهای مختلف در همین یک قرن اخیر را، که به صورت ها و با انواع گوناگون انجام شده، مطرح نموده و از جمله این موضوع را در پیوند بین اپوزیسیون و فعالان سیاسی داخل و خارج و نقش جبههء خارجی در تغییر حکومت ها و نتایج آن مورد مطلعه قرار داده اند؛ هرچند که نظریۀ ایشان، مبنی بر اصالت گذار (به معنی گذار مسالمت آمیز و مذاکره جویانه یا به اصطلاح ایشان "گذار توافقی" که به واگذار کردن قدرت به اپوزیسیون می انجامد) از نظر اینجانب، که چنین امری را ناممکن می دانم قابل نقد است.

در واقع و به نظر من، به این تجارب می توان نمونه های تاریخی متعددی را، هم در تاریخ ایران و اسلام و پیغمبران عرب و سامی و هم در انقلاب مشروطۀ خودمان در قرن گذشته (که تأثیر انتشارات و فعالیت های روشنفکران مبارز آن که در خارج کشور صورت می گرفته غیر قابل انکار است) اضافه کرد؛ آن هم در زمانه ای که مفهوم خارج و کشور خارجی به معنی امروزی وجود نداشت. منظورم تغییرات در دولت و شخص حاکم در سلسله های پادشاهی اعصار قدیم ایران و جهان است. نتیجه اینکه، به نظر من، در موارد بسیاری مبارزات خارج کشور نقشی تعیین کننده در موفقیت مبارزات داخل داشته است، که البته پاسخ کنونی من به جناب سپاسی گنجایش شرح و بسط آنها را ندارد.

با توجه به این مقدمات لازم است نخست بگویم که پرسشگر گرامی کاملاً درست گفته اند که «هنوز مسألۀ رابطۀ مابین اپوزیسیون داخل و خارج حل نشده است». در این مورد باید توجه داشت  که این رابطه، با آنکه خواه ناخواه و بویژه به یمن عصر نوین ارتباطات وجود دارد و پیوسته هم برقرار بوده است و در موارد بسیاری هم شاهد حمایت های متقابل - هرچند غیر مستقیم - این دو جریان میهنی از همدیگر در رسانه ها و فعالیت ها و گردهمایی های ایرانی و بین المللی بوده ایم اما،به قول آقای سپاسی، این رابطه «هنوز» حل نشده باقی مانده است؛ یعنی رابطه به صورت گفتگوی مستقیم جریان وار و عمومی و سازمان یافته در یک جبهۀ واحد ملی و سراسری بر پایۀ اصول و اهداف مشترک و بصورت حل شدگی یا در هم حل شدگی در نیامده است.

از نظر من، برای حل این مشکل، یعنی سازماندهی این رابطه، نخست باید با توجه به تجارب همۀ انقلاب ها و تغییرات حاکمیتی در ایران و منطقه و جهان، بویژه در دو قرن اخیر، دریافت که اگر یک جبهۀ متحد ملی، مشخصا با هدف سکولاریسم و دموکراسی، به عنوان آلترناتیو و مرکب از نیروهای اپوزیسیون سکولار دموکرات با طیف های مختلف آن (که در حال حاضر با توجه به شرایط ایران بخشی از این نیروها در خارج میهن فعالیت می کنند) آن هم با حمایت شاهزاده رضا پهلوی، ایجاد نشود، هیچگونه انقلاب یا تغییر موفق در حاکمیت کشور در راستای منافع ملی صورت نخواهد گرفت.

این هم که می گویم «با حمایت شاهزاده» به این جهت است که ایشان به صورت طبیعی و به علت موقعیت میهنی و بین المللی شان (نه به صورت انتخاب یا واگذاری رهبری یا محوریت از بیرون) و با حمایت از این جبهه، به خودی خود محور یا رهبر این جبهه خواهند بود. در این رابطه، لازم است توجه به سخنان اخیر شاهزاده را به دوستان و شنوندگان توصیه می کنم؛ سخنانی که شامل لیست برنامه هاشان برای براندازی و ایجاد آلترناتیو، یا نیروی جایگزین، و نیز فراخوان شان به حتی مخالفین ایشان برای اتحاد و ائتلاف مشتاقان سکولاریسم و دموکراسی و حقوق بشر و تمامیت ارضی کشور است.

بدیهی است که در هر انقلابی، از جمله و به طور خاص در رابطه با ایران، فعالیت یا مبارزۀ نیروی اپوزیسیون داخلی، یا نخبگان جامعۀ داخل کشور، شرط لازم پیروزی و موفقیت هر گونه تغییری است؛ و طبعا، مانند قانون طبیعی عملکرد آنزیم ها و در تغییر عناصر طبیعت، هر شرط لازمی به یک شرط کافی نیاز دارد.

از نظر من، با توجه به موقعیت وشرایط کنونی، «شرط کافی انقلاب یا تغییر پایه ای حاکمیت» در میهن ما، همانا فعالیت و مبارزۀ اپوزیسیون سکولار دموکرات در خارج میهن و در واقع خارج از دسترسی رژیم دیکتاتوری حاکم بر ایران است. به طور خلاصه اینکه داخل «شرط لازم» و خارج «شرط کافی» برای موفقیت و تضمین پیروزی و به ثمر نشستن انقلاب ملی و مردمی و برقراری نظام سکولار دموکرات در ایران را فراهم می کنند.

در پاسخ به بخش دوم پرسش آقای سپاسی گرامی باید بگویم که فعالان اپوزیسیون در خارج کشور نه می خواهند و نه می توانند - یعنی امکان اش هم نیست - که بدون شرط لازم خیزش و مبارزات داخل ایران به صورت آلترناتیو یا دولت موقت در تبعید در آمده و بخواهند به داخل بروند و حکومت کنند یا، به قول شما، وکیل و وزیر بشوند. در هر پدیده ای اصالت کار وابستهء وجود «شرط لازم» آن، یعنی وجود مادۀ اصلی، است نه با «شرط کافی» یا آنزیم لازم. و شرط لازم، یا مادۀ اصلی پدیده انقلاب، در داخل است و شرط کافی است که در حارح بوجود می آید. چنانکه اگر آب دریا به عنوان شرط لازم نباشد تابش آفتاب می خواهد چه چیزی را بخار کند تا پدیدۀ ابر و باران به وجود بیاید؟ یا اگر هیزم و اکسیژن به عنوان شروط لازم نباشند از فندک شما به تنهایی کاری برای ایجاد آتش و گرم شدن برنمی آید.

هنگامی که از «انقلاب 57» سخن می گوئیم (و البته توجه داریم که کلمه عربی انقلاب به خودی خود نه بار مثبت دارد نه منفی بلکه فقط به معنی چپه و زیر و رو شدن است و می دانید که در جریان بقدرت رسیدن رژیم اسلامی اساسا نه تنها حاکمیت بلکه کشورمان هم زیر و رو شد)، خمینی و همۀ اعضای شورای انقلاب و دولت موقت اش، چه آنها که در داخل بودند و چه آنها که از خارج آمده بودند، اگر نه برای همۀ مردم بلکه برای نحبگان جامعه و نیروی فعال انقلاب کننده در عرصۀ خیابان، آدم هائی آشنا محسوب می شدند، هرچند که این آشنائی و محبوبیت اختمالی همراه آن، سطحی و نسبی بود و همین امر عرصه ای را بوجود آورد که پیوند شوم آخوندیسم یا دستگاه آخوندی با روشنفکر یا تحصیل کردۀ امروزی مذهبی را فراهم کرد و جریان ملی غیر مذهبی و حتی چپ مارکسیست هم پشت سر این جریان قرار گرفت، و می شد دید که همه آنها در اندیشه و طرز فکر و ایده ها و حتی اصطلاحات از همدیگر تأثیر پذیرفته بودند.

بد نیست که به این نکته مهم توجه کنیم که آزادی محدودنسبی زمان شاه در حوزهء چاپ و نشر کتاب موجب شده بود که در نخبگان انقلابگر نسبت به امثال بنی صدر و بازرگان و بهشتی و مطهری و طالقانی و یزدی و دیگر شخصیت های جبهۀ ملی و نهضت آزادی همدلی بوجود آید و موجب گردد که، با اعلام اسامی اعضای شورای انقلاب و سپس دولت موقت، از سوی انقلابگران داخل و خارج هیچگونه موضع منفی ایجاد نشود؛ چرا که همهء داخلی ها می دانستند که خودشان، با حضور در خیابان و انقلاب کردن، آنها را سوار هواپیما کرده و به داخل ایران آورده اند و آنها از خارج به داخل تحمیل نشده اند. نمونه هم اینکه برای ریاست جمهوری اکثریت مردم به بنی صدری که با هواپیمای خمینی به ایران آمده بود رأی دادند.

با توجه به وسغت و گستردگی کنونی دسترسی به اطلاعات، می توان حکم کرد که در زمانه ای که اساسا وضعیت هم رژیم و هم جامعه و هم نسل انقلاب امروزی با آن روز متفاوت و بلکه معکوس است، اگر، انقلابی متناسب با شرایط امروز، اما با همان مکانیزم پنجاه و هفت تحقق پذیرد (یعنی رهبری و محور انقلاب و آن دسته از اعضای بالقوهء مثلاً دولت موقت یا مسئولان موقت دوران گذار که در خارج هستند برای نیروی فعال انقلاب داخل کشور مانند و همسان شخصیت ها و چهره های مبارز داخل کشو، شناخته شده و محبوب باشند) می توان منتظر بود که هیچکس از نیروهای انقلاب در داخل موضع مخالف یا منفی در برابر سمت ها یا موقعیت های حاکمیتی موقت آنها اتخاذ نمی کند و نخواهد کرد.

بدیهی است که به یقین همهء افراد شورای گذار یا افراد دولت موقت یا کنگرۀ ملی یا شکل ایده آل آن، که «شورای مدیران جبهه متحد ملی» باشد، از خارج نشینان نخواهند بود و شاید بیشترشان از میان شخصیت های داخل باشند؛ چنانکه در پنجاه و هفت هم به همینگونه بود. و

این امری طبیعی و قانونمند است. به نظرم با این توضیحم پاسخ بخش سوم پرسش آقای سپاسی گرامی را هم که پرسیده اند «آیا هنوز کسانی در داخل ایران پیدا نمی شود که کارها را تمشیت کنند؟» داده ام.

واضح است که شخصیت های مبارز انقلاب نسل حاضر در داخل میهن، که نه تنها وجود دارند بلکه بسیار هم هستند، در راستای ارائهء «شرط لازم گذار» به سوی سکولاریسم و دموکراسی نقش هستۀ اصلی هر جبهه یا شورا یا دولت موقت دوران گذار بازی خواهند کرد؛ زیرا آن زمان که، بر اثر مبارزات داخل و خارج، شرایط عینی دوران گذار فراهم شده باشد، دیگر ابزار سرکوب رژیم اسلامی کند شده و تأثیر خود را از دست داده است و دیگرخطری چهره های داخلی انقلاب را تهدید نمی کند.

 

بازگشت به خانه