تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

2 اسفند ماه 1403 - 23 ماه فوریه 2025

در کنفرانس مونیخ مطرح شد

نظر فواد پاشائی و پاسخ شاهزاده

فواد پاشایی (دبیر کل حزب مشروطه ایران): با عرض ادب و احترام خدمت جناب شاهزاده گرامی و دوستان. من می‌خواستم سکوت کنم ولی (بر اساس) گفته‌های خود شما قربان و گفته‌های خانم عزیزی که الان صحبت کردند، من هم همین وحشت را دارم (که) ما به تنها اعتبار خودمان یک مرتبه خدای نکرده به آن لطمه‌ای نزنیم. من از این می‌ترسم که ما با لغت «رهبر» همهء مسئولیت را گردن شما بیاندازیم و برویم دنبال کارمان، بعد وقتی شکست خوردیم، طبیعی است رهبر مقصر است، ما که کسی نبودیم! من خواهشم این است که اگر می‌خواهید برنامه ریزی کنید حتما وظایف رهبر را مشخص کنید. به نظر من در این سال ها شما بسیار درست عمل کردید و خود ما هم شاگرد شما بودیم، نزدیک کردن نیروها به همدیگر، ارتباط با همه، همه گروه‌ها را نزدیک کردن، کنار هم نشاندن، تلاش به اینکه روشن بشود برای همه که شما هیچ وقت در این ۴۰ ساله برای خودتان مبارزه نکرده اید، برای مردم مبارزه کرده اید، و امروز این لغت رهبری را به شما نچسباند که الان که بازار داغ شده شاهزاده می‌خواهند همچین مطالبی بگوید، کاری که در طول این ۴۰ سال یکی از عمده ترین دلایلی که همه نیروها به شما احترام می‌گذارند به خاطر اینکه رفتارتان شخصی خودتان بوده و خوب است که این وظیفه رهبری مشخص بشود که جز آن مدیریت کلی و جز بودن رهبر اداره مسائل جزئی به آن رهبر مربوط نمی‌شود، فردا شکستی در این قضیه باشد یا خدای نکرده انشاءالله پیش نیاید نتوانستیم آن کاری که بهترین وجه انجام بدهیم مسئولیت اش گردن شما را نگیرد برای اینکه ما یک ارزش بیشتر نداریم و حیف است که از بین برود.

 

شاهزاده رضا پهلوی: دوستان من اصولا روی تجربه ۴۴ ساله می‌خواهم بگویم که اضافه کردن (یک) بند از حذف یک بند معمولا آسان تر است. ولی هیچ ضرب الاجلی در آن کار نیست. من فکر کنم چون واضحا کنسانسوسی (اجماعی بر) سر این موضوع نیست، بهتر است که این را بسپاریم به شاید یک زمان دیگری و الزاما شرط لازم برای شروع کار نبایستی بند یازدهم باشد، چه قبول بکنم یا نکنیم.

اما چیز دیگری بگویم سوای این موضوع: ببینید، خواست رهبری یا نیاز به رهبری و تمام این چیزها بدیهی است، من یک نمونه خیلی واضحی می توانم به شما بگویم در تاثیر نقش یک فرد در یک فرآیند تاریخی سیاسی مهم، بدون اینکه آن فرد یا خودش بگوید من رهبرم یا الزاما اعلام شده باشد که او رهبر است، ولی عملا رهبری را به دست گرفت و پیش برد. این فرد اسمش مهاتما گاندی بود که اتفاقا بهترین لقبی که به ایشان می دادند (این بود که) پدر به او می گفتند، به او می گفتند باپو، یعنی پدر.

جالب اینجاست که قشر جوانان ایران امروز وقتی که به من پیامک می‌زنند و تکست می‌فرستند با واژه پدر با من برخورد می‌کنند. و نظارتی (که) می‌کنیم واقعا یک دید پدرانه است نه یک دید تشکیلاتی، نه دید حزبی، نه یک دید سیاسی؛ و من این نقش را بیشتر در خودم می‌بینم که مثل یک پدر دلسوز، این سرپرستی و این راهنمایی را برعهده بگیرم.

بنابراین، خواستهء من از شما دوستان دو چیز مشخص است. حالا فرای اعلام این  همکاری و این فاز، که:

 یک) از نظر تداوم این کار و در جایی که این را به گردن من یا تیم من (می افتد). البته ما برای مقدمه پا به میدان گذاشتیم که لااقل این زمینهء اولیه شروع این فاز را انجام بدهیم، اما مسئولیت تداوم و سرپرستی‌اش را نگیریم، تشکیل یک کمیته نظارت بر این کار باشد با پیشنهاد خود شما دوستان؛ که امروز می‌خواهیم کار را ادامه بدهیم حداقل از یک جا شروع کنیم، یک حداقل ساختاری باشد برای ادامه هماهنگی نه تنها بین خودتان بلکه با دبیرخانه من و تیم من از نظر پی گیری که لازم خواهد بود.

دوم)  اینکه شاید ما نتوانیم به تمام مسائل برسیم. بعد بیاییم و  پروژه‌های بسیار مهم و حیاتی که اولویت از همه بیشتر دارند را لااقل پیشنهاد بدهیم، شاید بین خودتان یک تقسیم کاری بکنید که یک تعدادی را راجع به این مثلا فرض کنید این پروژه یا آن یکی پروژه بکنید. در نتیجه این بحث های اولیه، آنچه که نتیجه گیری کردید به کل اعضاء مطرح بکنید که لااقل ما بتوانیم اینجا با یک مور از این جلسه خارج شویم:.

یعنی اعلان این مسئله هست و (روشن شدن روش پذیرش برای) دیگرانی که در فازهای بعدی می‌خواهند وصل بشوند و مرتبط بشوند بر پایهء اصول. یعنی یارگیری. بیشتر این مسئله، روی مکانیزم هماهنگی شاید آغاز مشخص شدن بعضی از این پروژه‌ها بیشتر جنبه هماهنگی‌های سیاسی بین سازمان ها است و با در نظر گرفتن آن بخش‌های تخصصی، که مثلا وقتی صحبت از عدالت انتقالی کردیم یا چیزهایی از این قبیل آن بخش تخصصی که آرایش سیاسی تشکیلاتی ندارند، یعنی آرایش بیشتر تخصصی دارند و آنها بتوانند حضوری هم  داشته باشند در این قضیه، آن را هم در نظر بگیرید. خود آن یک کمیته خاص، یک پروژهء خاص است که آن را هم پیشنهاد می‌دهند که راجع به آن دوستان یک مقدار فکر بکنید که بعد از استراحت و بعد از بحث های بین خودتان ما در نتیجه‌گیری و در پایان جلسه بتوانیم یک سری از این پروژه‌ها را مشخص کرده باشیم. شاید شروع همکاری نیروها براساس این پروژه ها است و البته  پروژه‌های دیگری که قطعا بعدا مطرح شد. فکر کنم برای شروع، نقطه آغازین خوبی خواهد بود و حداقل برای پاسخگوی این موضوع باشیم به هم میهنانی که این مسائل را دنبال می‌کنند.

 پس بنابراین بگذارید در عمل این رهبری تصویب بشود نه که روی کاغذ بنویسیم، بگذارید در عمل خود بخود مشخص خواهد شد، اگر من بتوانم به شما کمک کنم که این پروژه‌ها  را جا بیاندازیم این نتیجه رهبری است، نیازی به احراز  نیست نتیجه کار ما است که نشان خواهد داد واقعا من توانستم اثر گذار باشم در یک نقش رهبری تا اینکه بیاییم بند اضافه کنیم ایشان رهبر ماست.

اما (این رهبر) چه کرده؟ این سوال را من باید پاسخ بدهم نهایتا، آن هم نه به تنهایی، به انتخاب شما. یادتان نرود من گفتم قدرت من ناشی از قدرت شماست.

بازگشت به خانه