تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

  خانه   |    آرشيو صفحات اول سايت    |   جستجو در سايت  |  گنجينهء سکولاريسم نو

16 اسفند ماه 1403 - 6 ماه مارس 2025

نقشه های واشینگتن برای ایران، روسیه و چین

فریبرز صارمی (*)

امریکای تحت رهبری ترامپ تلاش اعظمی را برای حفظ جایگاه امریکا در سطح بین المللی خواهد کرد؛ اما نسبت به گذشته با این تفاوت که کاهش قابل ملاحظه هزینه هائی را خواستار است که امریکا برای سالیان متمادی، برای حفظ این جایگاه، پرداخت کرده است. معنای این حرف این است که امریکا می خواهد، با کمترین هزینه، و اتخاذ ترفندهای مرموز، در این بازی قدرت و هژمونی خواهی جهانی، برنده شود. این تلاش های ایالات متحده امریکا، برای مهار فعالیت ها، تلاش ها و اقداماتی است که محور متفقین آسیایی، مانند روسیه، چین و ایران در سالیان اخیر انجام می دهند. از سرمایه گذاری گرفته تا ایجاد ارتباطات راهبردی با دنیا، از پیمان های دفاعی و امنیتی گرفته تا بدیل های شاه رگ های تامین اقتصادی، از اقدام به تسخیر جغرافیا به وسیله هجوم نظامی گرفته تا حمایت از دشمنان امریکا، همه در قالب این تلاش های متفقین آسیایی از جانب امریکا مدنظر است.

ترامپ، این ایده را دارد که بتواند امریکای امروز را، با کمترین مصرف و مخارج اقتصادی و مالی، در صدر سیاست های جهانی نگه دارد. این کشور، از زمان روی کار آمدن جو بایدن، استراتژی ایجاد شکاف میان چین و روسیه یا روسیه و ایران و هر ضلع دیگر را در دستور کار جدی قرار داده بود. حتی قبل از آن، ترامپ با دیدارهای بی پیشینه و تاریخی با کیم جون اونگ، رهبر کره شمالی، میانۀ گرم با پوتین و دیپلماسی ظاهری و فریبنده با رهبر چین، در تلاش بود تا از پیشرفت و استحکام این اتحاد، بواسطه ایجاد شکاف، جلوگیری کند.

اکنون، با مختوم ساختن قضیهء اوکراین که ظاهرا به نفع روسیه هم است، امریکا در تلاش است تا با ایجاد سیاست فشار حداکثری، ایران و روسیه را از کنار چینی ها دور کند. با این کار، هدف و مرام امریکایی ها منزوی ساختن و تنها گذاشتن چین در بحبوحهء رقابت های جهانی با امریکاست و این رقابت می تواند تا حد زیادی بر روحیهء چینی ها تاثیر منفی بگذارد و ایدهء امریکاستیزی و امریکازدایی را محدود کند.

راهبرد محاصرهء چین توسط ایالات متحده امریکا، بستن شاه رگ های اقتصادی دریایی و ایجاد اصطکاک در مسیر اجرایی شدن طرح یک کمربند – یک جاده چین، از جمله مولفه های این راهبرد حساب می شوند. در حالی، که ایجاد شکاف در اتحاد آسیایی، که چین در آن نقش محوری دارد، مولفه امنیتی، نظامی و سیاسی این راهبرد به شمار می آیند. از سوی دیگر، حمایت از تایوان محموعاً یک ابزار فشار بر روان چینی ها، و نمودی از سیاست فشار سنتی امریکایی ها در برابر چینی هاست. به این ترتیب، امریکا، با دور ساختن روسیه و ایران از محور آسیایی، حلقهء محاصره چین را تنگ تر کرده و تلاش می کند تا تمام زمینه های رقابت چین با امریکا را محدود سازد.

همچنین، ایالات متحده امریکا در نظر دارد تا در ضمن تلاش ها برای ایجاد شکاف در میان متفقین آسیایی،  ایران را به عنوان ضعیف ترین عضو اتحاد اوراسیایی هدف قرار دهد و از این اتحاد خارج کند. چرا که این اتحاد که شامل چین، روسیه و ایران است، با همکاری های دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی در برابر نظم جهانی به رهبری آمریکا قرار گرفته است. تصور امریکایی ها این است که  در دورهء دوم ترامپ، آمریکا باید رویکردی تهاجمی تر از سیاست دفاعی دولت بایدن اتخاذ کند و به جای ادامهء سیاست های بازدارنده، واشینگتن باید به ایران فشار حداکثری وارد کند تا این کشور از همکاری با چین و روسیه دست بردارد.

راهبرد فشار بر ایران باید شامل چندین فشار اقتصادی، اقدامات نظامی، فشار دیپلماتیک و ایدیولوژیک، محدودسازی برنامه های هسته ای، حذف ایران از اتحاد اروآسیایی و تضعیف ایران در محور موسوم به مقاومت باشد، تا ایران مجبور شود به این اتحاد نه بگوید.

از طرفی، با حل مناقشه در اوکراین،  عجالتا به روسیه باید تضمین های امنیتی ناشی از عدم عضویت این کشور در ناتو، توقف تعقیب و پیگیری سیاست های پیشروندهأ ناتو به سمت شرق و ایجاد پل ارتباط سیاسی با پوتین، این کشور را آرام سازد. و تنها گزینهء مورد نظر چین است که باید تحت سیاست محاصره و ایجاد فشار در فضای بین المللی، آن را از دنبال کردن سیاست های توسعه طلبانه در برابر امریکا، باز دارد.

حال سئوالی مطرح می شور: امریکایی ها در مرحلهء بعدی بازی چه در نظر دارند؟ پاسخ به این سؤال گوهر اصلی این تحلیل را شکل می دهد، زیرا صرف نظر از موفقیت و اجرایی شدن این طرح و یا اینکه آیا این راهبرد عملی می شود یا خیر، امریکایی ها در نظر دارند تا ایران را با اتخاذ سیاست فشار حداکثری، در یک خلاء اتحاد راهبردی با چین و روسیه قرار  دهند و شامل توافقات بین المللی ای سازند تا این کشور برای زمان حاضر آرام شده و رضایت آن فراهم شود. بعد با ایجاد فضای فشار نرم، زمینه را برای تغییر رژیم در این کشور، مساعد خواهند ساخت. روسیه را با کنار آمدن در قضیه اوکراین، همچنان تحت فشار تحریم های خفه کنندهء اقتصادی نگه می دارند تا از زیر بار این فشار، بیرون نیاید و مجال نیابد در برابر توسعه طلبی های سنتی امریکا، اقدام تلافی جویانه کند. بعداً، با تقویت اتحاد با همسایگان روسیه و کشورهای منطقه که میانۀ خوبی با آن ندارد، این کشور را در زنجیرهء محاصرهء اتحاد دشمنان قرار می دهند تا مجال نفس کشیدن نداشته باشد.

چین، با روش فعلی محاصره، تنها مجبور است که برای بقای خود بجنگد و هرچه را در دست دارد هزینه کند. از نظر امریکایی ها، چین به تنهایی قادر نخواهد بود در برابر این راهبرد خفه کننده به تنهایی ایستادگی کند و در برابر امریکا مقابله کند. با این کار امریکا از شر آرزوهای توسعه طلبانه و افزون طلبی های محور آسیایی در امان خواهد ماند. گفته مشهوری است مبنی بر این که «اگر می خواهی فیلی را بخوری ابتدا آن را قطعه قطعه کن، بعدا آن را بخور»

نتیجه گیری: راهبرد ایجاد شکاف در محور متفقین آسیایی، چند منظوره ای و دارای جهت های مختلف است. این راهبرد با حذف ایران از اتحاد اورآسیایی و اعمال فشار حداکثری بر این کشور، توافق فعلی با روسیه و تنگ کردن حلقهء محاصرهء این کشور توسط متحدان امریکا و حفظ حلقهء محاصره چین توسط محدود ساختن گزینه های دریایی و خشکی، قابل جمع است. هدف عمدهء این راهبرد، محدود سازی محور آسیایی و از بین بردن اتحاد میان آنها و نیز دسترسی امریکا به نقاط حساس و  کلیدی و دارای اهمیت راهبردی است که برای حفظ جایگاه جهانی امریکا، ضروری و الزامی پنداشته می شوند.

مثلاً، حذف ایران از اتحاد اوراسیایی موقعیت آمریکا را در خاورمیانه تقویت کرده و چین و روسیه را تضعیف خواهد کرد. این رویکرد با استراتژی های موفق گذشته، از جمله شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول و خروج ایتالیا از اتحاد با آلمان نازی در جنگ جهانی دوم، قابل مقایسه است.

مریکا با این هدف، در تلاش است که اجازه ندهد تا محور متفقین آسیایی به درد سر بزرگی برای مقام رهبری کنندهء امریکا در سطح جهانی تبدیل شوند.

دباید دانست که «محور آسیایی» نیز، برای مقابله با این راهبرد امریکا، تلاش های پیشگیرانه ای را در دستور کار قرار داده است که قابل بحث و تحلیل اند. از سوی دیگر، این بدیهی است که این تنها امریکا نیست که راهبرد طرح می کند و بازی انجام می دهد. بازیگران مطرحی مانند چین و روسیه در قالب محور آسیایی، دارای ظرفیت های بلند اقتصادی، نظامی و هژمونیکی هستند که می تواند تضمین کنندهء توازن در این بازی قدرت و هژمون خواهی باشند.

_____________________________

(*) عضو کمیسیون سیاست خارجی و امنیتی حزب دموکرات مسیحی آلمان و عضو ارشد مؤسسه آلمان و آتلانتیک

بازگشت به خانه