در این چهارم ژوئیهء تابناک سال ۲۰۲۵، در حالی که زیر آسمان پهناور آمریکا
ایستادهام، قلبم سرشار از قدردانی برای ۲۴۹مین سالگرد استقلال این ملت است. برای
کسی مثل من که دههها پیش از ظلم و ستم در ایران رهایی یافتم، این روز چیزی بیش از
جشن تولد آمریکا است. این روز همچنین گواهی شخصی بر وجود وعدهء آزادی است؛ چراغی
که مرا به این سواحل فراخواند. با این حال، همچنانکه که این نکات را به اشتراک
میگذارم، از هر خوانندهای، چه در اینجا متولد شده و چه با امید به اینجا کشیده
شده باشد، دعوت میکنم تا تپش نبض جهانی آزادی را، که همهء ما را به هم پیوند
میدهد، احساس کند.
اعلامیهء استقلال، امضا شده در سال ۱۷۷۶، برای من متنی مقدس است. کلمات آن، که در
آرشیو ملی نگهداری میشوند، پژواک رویاهایی هستند که هنگام ترک سرزمینی که در آن
مخالفت سرگوب میشد، در سر داشتم: «ما این امر را حقیقتی بدیهی میدانیم که همهء
انسانها برابر آفریده شدهاند.» و من، به عنوان یک تبعیدی جوان، به آن وعده دل
بستم و در آمریکا جایی را یافتم که بالاخره بتوانم پژواک صدایم را بشنوم. شجاعت
جفرسون، آدامز و فرانکلین فقط یک اقدام تاریخی نبود بلکه برای کسی مثل من که آرزوی
خانهای را داشت که در آن ایدهها شکوفا شوند، یک راه نجات بود.
پژواک انقلابی که این ملت را به وجود آورد، همچنان عمیقاً طنینانداز است. من به
سربازان جنگنده در «دره فورج» فکر میکنم که در زمستان میلرزیدند اما عزم شان راسخ
بود. مورخ معاصر، گوردون اس. وود، این انقلاب را «بازتعریف رادیکال جامعه» نامیده
است؛ کاری که مردم عادی معنای آزادی را تغییر دادند. در روزهای اول زندگی ام در
اینجا، زمانی که تا دیروقت کار میکردم، همان شجاعت را در داستان زندگی مهاجران و
مردم محلی احساس میکردم، هر یک از ما به دنبال تکهای از آن رویای انقلابی بودیم.
و همان زمان بود که یاد گرفتم ک آزادی هدیه نیست. بلکه آتشی است که با فداکاری
شعلهور میشود.
در این روز استقلال، من نه تنها به بنیانگذاران، بلکه به هر کسی که برای تحقق وعدهء
آمریکا جنگیده است، ادای احترام میکنم؛ از طرفداران لغو بردهداری گرفته تا
راهپیمایان حقوق مدنی. مبارزات آنها منعکس کننده نبردهای آرام من برای تعلق داشتن
است. اولین رأی خود را در آمریکا به یاد میآورم، دستم هنگام علامت زدن برگه رأی
میلرزید، حقی که هرگز در ایران نداشتم. آن لحظه، مانند این تعطیلات، متعلق به همه
کسانی است که فرصت شکل دادن به سرنوشت خود را گرامی میدارند.
قدرت آمریکا در صداهای متفاوت نهفته در آن نهفته است. من به عنوان کسی که زمانی
احساس غریبگی میکردم، خانه را در خندهء همسایگان، در مهمانیهای محله؛ و مهربانی
غریبههایی که دوست شدند، یافتهام. سخنرانی آبراهام لینکلن در گتیسبورگ به درستی
آمریکا را به عنوان ملتی خارقالعاده که "در آزادی متولد شده" خلاصه کرد.
امسال، حتی با وجود اینکه با تفرقه و عدم قطعیت روبرو هستیم، در آمریکاییها همان
اشتیاق برای آزادی در یک جامعه سالم را میبینم که مرا به اینجا آورد. ما با هم از
طریق عشق مشترک مان به این سرزمین فرصتهای دوباره وابستهایم.
آتشبازی امشب، سنتی محترم که اولین بار در ۴ ژوئیه ۱۷۷۷ مشاهده شد، چیزی بیش از یک
نمایش است و نمادی از انفجار امید محسوب می شود. برای من، هر انفجار آتشبازی،
لحظهای را به یاد میآورد که از هواپیما پیاده شدم، در حالی که قلبم تند میزد و
میدانستم آزاد هستم. این جرقه در هر خوانندهای که تا به حال رویای فردایی بهتر را
در سر داشته، زنده است، چه فرار از استبداد باشد و چه صرفاً به دنبال فرصتی
عادلانه.
اما این روز همچنین به ما یادآوری میکند که آزادی با چالشهایی همراه است. و جز از
این راه که مردم با یادگیری، رأی دادن و داوطلب شدن در شکل دادن به حکومت دخالت
کنند، در این چالش ها بازنده خواهیم شد. من به گفتگوهای آخر شب مان با فرزندانم که
در آمریکا متولد شدهاند فکر میکنم و به آنها یاد میدهم که پرسشگر باشند، رأی
بدهند، و به شراکت خود دراین روند اهمیت بدهند. همه ما در این وظیفه مشترکیم تا آن
آزادی را که متحدمان میکند، تکامل دهیم.
امروز که شاهد موج ستارهها و نوارهای روی پرچم امریکا هستم، سنگینی سفرم از تبعید
به شهروندی این کشور را همزمان با سبکی تعلقداشتن به آن را احساس میکنم. آمریکا
بینقص نیست، اما زیبایی آن در تلاش اش نهفته است, تلاشی در این راستا که برای نوری
درخشان برای همهء جهان باشد. بیائید در این روز استقلال، وقتی دور آتش های خوراک
پزی، پرچم ها و تماشای آتشبازی هامان جمع میشویم، دوباره به پایداری ملتی متعهد
شویم که در آن هر رویایی جایی برای رشد دارد. این خانه برای من، برای شما، و برای
همهء ما، خانهء امید و آزادی ماست.
روز استقلال آمریکا خجسته باد. باشد که ما برای همیشه مشعل آزادی را فراز دست هامان
نگه داشته و راه را برای همهء کسانی که در جستجوی آزادی هستند روشن کنیم.