امروزه بر همهء آگاهان واضح و مبرهن است که، بر اساس تمامی مستندات و
پروتکل های دیپلماتیک، نه اسرائیل و نه هیچ کشور دیگری تصمیمات امنیتیاش را بر
پایهء افکار عمومی ایران نمیگیرد؛ بویژه که اسرائیل تهدید برنامهء هستهای ایران
را وجودی و حیاتی میداند. فارغ از موضع مردم ایران، اسرائیل تصمیم به حمله یا
خرابکاری را بر اساس ارزیابی فنی، زمانی و امنیتی اتخاذ میکند (مثلاً زمان نزدیک
شدن به "نقطه گریز هستهای").
از سوی دیگر اسرائیل تحلیل دقیقی از شکاف بین ملت و دولت در ایران دارد. حتی اگر
مردم ایران علیه اسرائیل شعار دهند، اسرائیل ممکن است این را نتیجه پروپاگاندای
دولتی یا فشار ایدئولوژیک بداند، نه موضعی واقعی.
اما از دیگر سو حکومت ایران همواره توانایی مصادره به مطلوبِ اعتراض یا حمایت را
دارد.
اگر مردم در برابر حملهء اسرائیل واکنش تند نشان دهند، این واکنش در رسانههای رسمی
و تبلیغات دولتی به شکل حمایت از نظام بازنمایی میشود، حتی اگر در بطن خود چنین
نباشد.
بدینسان چرا این نوع «موضعگیری عمومی» ممکن است نتیجه معکوس دهد
و حکومت را به ادامه سیاستهای منطقهای تشویق کند؟
الف) حکومت از «احساس خطر خارجی» برای تقویت مشروعیت داخلی استفاده میکند. جمهوری
اسلامی بارها از تهدیدهای بیرونی برای سرکوب منتقدان، بسیج افکار عمومی، و برچسب
زدن به مخالفان با عنوان «خائن» استفاده کرده است. حمله خارجی، بویژه از سوی
اسرائیل، فرصتی استراتژیک برای جمهوری اسلامی است تا صفوف داخلی را به ظاهر متحد
نشان دهد .
ب) "مقاومت" در منطق ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، مشروعیت آفرین است. هرگونه حمایت
داخلی از موضع ضداسرائیلی حکومت، به آن چک سفید ایدئولوژیک برای ادامه
ماجراجوییهای منطقهای میدهد (در لبنان، سوریه، یمن، عراق و...). رژیم پیام
میگیرد: «پس مردم هنوز این سیاست را مشروع میدانند، ادامه بده!»
ج) حکومت میتواند افکار عمومی را به گروگان بگیرد. با روایتهایی نظیر: «اگر حمایت
نکنید، دشمن وارد میشود و کشور تجزیه میشود» یا «هر مخالفتی با سپاه، خدمت به
اسرائیل است»… مخالفان و منتقدان را در موضع دفاعی قرار میدهد.
در نتیجه: دوگانهای خطرناک ایجاد میشود:
- اگر مردم از اسرائیل انتقاد نکنند حکومت میگوید: «مردم بیتفاوتاند یا حتی
همراه اسرائیل»
- از اسرائیل انتقاد کنند حکومت میگوید: «پس سیاست منطقهای ما حمایت عمومی دارد»
این وضعیت باعث میشود که هیچ موضعگیری مستقلی از سوی مردم، بدون مصادره سیاسی و
ایدئولوژیک ممکن نباشد.
و اما جمعبندی واقعبینانه: مردم ایران در موضعی پیچیده و پارادوکسیکال قرار
دارند. مخالفت با حمله اسرائیل (حتی از منظر ملیگرایانه) میتواند توسط جمهوری
اسلامی به عنوان تأیید پروژههای منطقهای و نیابتیاش تعبیر شود. سیاست خارجی
جمهوری اسلامی از مردم تأثیر نمیگیرد؛ بلکه افکار مردم را در جهت سیاست خود
"میخواند" یا "میسازد". بنابراین، انتظار اینکه «موضعگیری جمعی مردم» بتواند
مستقیماً مانع حمله اسرائیل شود، برداشتی سادهانگارانه و نامتناسب با ساختار قدرت
در هر دو کشور است.