تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولاردموکرات های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

17 تير ماه 1398 ـ  8 ژوئیه 2019

در مورد موضع پرخاشگرانهء اسماعیل نوری علا

حنیف حیدرنژاد

       بعد از انتشار بیانیهء موسوم به «بیانیهء 14 نفر»، جمعی ایرانیانِ عمدتا ساکن در خارج از کشور تا کنون در دو نوبت با امضای خود، حمایت شان از این بیانیه را اعلام کرده‌اند. این بیانیه، با نشانه گرفتن شخص علی خامنه‌ای و با ردِ ولایت فقیه و با تاکید بر اینکه شخص علی خامنه‌ای و سیستم ولایت فقیه عامل اصلی مشکلات امروز کشورند، بر عبور از حکومت اسلامی تاکید کرده و خواهان یک جایگزین سکولار دمکرات و ایجاد نظام سیاسی مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر است.

       آقای اسماعیل نوری علا از «حزب سکولار دمکرات ایرانیان» در یک گفتگوی تلویزیونی در مورد بیانیه موسوم به 14 نفر اظهار نظر کرده و ويدئوی برگزیده کوتاه شده‌ی این گفتگو نیز در صفحه فیسبوکی این حزب منتشر شده است.

       به باور نگارنده در گفته‌های آقای نوری علا نکات درستی وجود دارد، مثلا: لازمه عبور از جمهوری اسلامی و به پایان رساندن این نظام، داشتنِ تشکیلات و سازماندهی و رهبری [جمعی] بوده و اینکه فقط امضای حمایتی کردن کافی نیست. انتقاد ایشان به آن 14 نفر نیست بلکه به حمایت کنندگان و امضاکنندگان این بیانیه است و اینکه چرا فراتر از امضا کردن، بیشتر فعالیت نمی‌کنند و به کار حزبی و تشکیلاتی [مثلا حمایت از تشکیلات ایشان] نمی پیوندند. ایشان از جمله می‌گویند: «نه، ما حمایت [امضا] نمی‌کنیم. ما تلاش می‌کنیم که «حزب ما» تبدیل بشه به پاسخ حمایتی ما به این نوع جریان‌ها. «حزب ما» زمینه را آماده بکنه برای اینکه روزی که این حکومت سرنگون شد، نگذاریم که هرج و مرج بر مملکت ما غلبه کند».

       در حرف‌های آقای اسماعیل نوری علا اما، یک تناقض بزرگ دیده می‌شود: اگر اقدامِ آن 14 نفر در ایران دلیرانه و مسئولانه و در راستای عبور از جمهوری اسلامی است، و اگر فراتر از حمایت لفظی، حمایت عملی است که مهم و تعیین کننده است، پس چرا حزب ایشان از این جریان حمایت نمی‌کند(1) و همان کاری که ایشان می‌گوید، مثلا نوشتن نامه برای سیاستمداران به زبان‌های مختلف و… را در دستور کار خود قرار نمی‌دهد؟ چرا ایشان و حزب ایشان از فرصت پیش آمده برای پیوند مبارزه ایرانیان داخل و خارج از کشور حمایت نمی‌کنند؟(2)

       نکته مهم دیگر اینکه ایشان امضا و حمایت کردن امضاکنندگان را ماجراجویانه یا اقدامی برای راضی کردن و آرام کردن وجدان شخصی قلمداد می‌کند. اگرچه شاید این نظر در مورد عده‌ای درست باشد، اما نمی‌توان اقدام تک تکِ افرادِ یک جمع ۵۰۰ نفره را بطور کلی مورد قضاوت قرار داده و یک مورد را به همه جمع تعمیم داد(3). باید توجه داشت  اینکه در عمل افرادی از لاک فردی خود بیرون بیایند و بطور دستجمعی و به دور از تعلقات مختلف و متفاوت سیاسی، زیر یک بیانیه را امضا کنند، خود اقدامی است در راستای کارِ گروهی و اقدامی است در راستای شکسته شدن روحیهء انزوانشینی که می‌تواند در قدم‌های بعدی زمینه‌ساز کار تشکیلاتی و حزبی شود(4). باید چنین اقدامی، یعنی حمایت کردن، حتی در حد امضا کردن را تشویق کرد و در عین حال برای تقویت آن تلاش کرد، نه آنکه آن را تخطئه نمود. این سخن با سخن قبلی ایشان که خواستارِ تقویت روحیه و کارِ دستجمعی و حزبی و… است، در تناقض ماهوی است(5).

       نکته دیگر اینکه در همه جای دنیا «مردم» در مبارزه و زندگی سیاسی اجتماعی، انگیزه‌ها و توانمندی‌های مختلف دارند. در یک مبارزه‌ی سخت و خطرناک علیه حکومت اسلامی نمی‌توان از همه «مردم» انتظار یکسان داشت، مثلا اینکه همه به کار حزبی بپیوندند، یا همه به خیابان‌ها بریزند، یا همه کمک مالی بکنند و…  در فرایند تغییر و تحولات سیاسی- اجتماعی، هر انسانی در حد خودش و به تشخیص خودش وارد مبارزه می‌شود و همان مقدار که می‌خواهد یا می‌تواند قدم بر می‌دارد. باید به هر قدم و تلاشِ مردم در هر حدی که در راستای مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی است احترام گذاشت، نه آن را، آنگونه که آقای نوری علا در این گفتگو پرخاشگرانه و توهین‌آمیز بیان می‌کنند، «غلط کردن» خطاب کرد. نمی‌توان برای «مردم» قیم‌مابانه تکلیف تعیین کرد که در یک مبارزه چه بکنند یا چه نکنند. هر قدم و تلاشِ مردم علیه جمهوری اسلامی و برای عبور از آن، چه در داخل و یا در خارج کشور و در هر سطحی را باید قدر نهاد و تشویق کرد و در عین حال با نقد سازنده، آنها را برای قدم‌های بیشتر تشویق کرد و نه طلبکارانه با آنها برخورد کرد(6).

       اگر درست کردن حزب و داشتن برنامه لازمه‌ی مبارزه است، که هست، آقای نوری علا بهتر است به این سوال پاسخ دهند که کم و کسری‌های حزب ایشان چه بوده و چه هست که از آن استقبال نمی‌شود(7). ایشان و حزبشان می‌توانند در کنار فعالیتِ دیگر جریان‌ها به تلاش‌های خود بیافزایند تا مردم بیشتری به حزبشان جذب شوند، اما اگر نمی‌شوند و بر عکس، در سال های گذشته تعدادی از آن حزب جدا شده(8) یا اگر ترکیبِ دعوت شدگان به گردهمایی سالیانه «کنگره سکولاردمکرات‌ها» کم‌تنوع‌تر شده است(9)، دلایل آن را آنالیز و بطور شفاف به اطلاع مردم برسانند، تا راه گسترشِ کار حزبی بیشتر هموار شود(10).

       فرهنگ دمکراتیک در کار سیاسی از جمله به دور از توهین به مردم، به دور از بکن و نکن کردن و دیکته کردن قیم‌مابانه برای دیگران، به دور از پرخاشگری و به دور از اِعمال آتوریته فردی و شخص‌محوری است. لازمه کار سیاسی دمکراتیک از جمله نیازمند احترام به مردم با همه ضعف‌هایشان، احترام به جریان‌های سیاسی دمکراتیک با همه تفاوت‌های آنها و آمادگی برای همکاری و سازش و توافق با آنها بر سرِ اصول حداقلی دمکراتیک، با حفظ هویت شخصی یا گروهی خود است.

       لازمه کار سیاسیِ دمکراتیک، از جمله داشتن شفافیت، ارائه انتقاد از خود و ارائه نقد کارشناسانه و نقد سازنده از دیگران بر پایه آنالیز همه جانبه می‌باشد(11).

       در یک مبارزه دمکراتیک علیه جمهوری اسلامی، داشتن حزب و داشتن برنامه البته لازم، اما به تنهایی کافی نیست. ارائه فرهنگ و ارزش های دمکراتیک و حقوق بشری، پرهیز از خودبرتربینی، پرهیز از  تحقیر دیگران و پرهیز از پرخاشگری و توهین به دیگران، اینها، از جمله ابتدایی‌ترین الزامات فرهنگ کارِ سیاسی دمکراتیک است.

       با آرزوی موفقیت برای آقای نوری علا و حزب شان در مسیر مبارزه علیه جمهوری اسلامی.

برگرفنه از سايت نويسنده

توضيحات اسماعيل نوری علا:

1. حزب ما، همراه با حزب مشروطه ايران، بلافاصله پس از انتشار «بیانیهء 14 نفر»، طی اعلاميه ای، نسبت به آن واکنش مثبت و مشفقانه و راهنمائی کننده داشت. نگاه کنيد به اين لينک.

2. بر خلاف نظر آقای حنيف حيدر نژاد، مسئلهء «ستايشِ کاری شجاعانه» ربطی به «پیوند مبارزه ایرانیان داخل و خارج از کشور» ندارد؛ ما معتقديم آيندهء ايران را بايد نيروهای سکولار دموکرات بسازند و الا از چاله بيرون آمده و در چاه ويل ديگری خواهيم افتاد. دوستان 14 نفره (که پس از اعلاميه اول 13 نفر شدند اما برای حفظ عدد مقدس 14 بلافاصله نام ديگری را در اعلاميهء دوم افزوده شد)، جز آنها که به نظريهء ارتجاعی «همه با هم» اعتقاد دارند و امضای حاميان بيش از 500 نفره را نماد صلابت و درستی اين نظریه می دانند البته که با نظرات من مخالفند،اما در ميان شان آقای محمد حسین سپهری هم هست که در توئيتی می نويسد: «به نظر من یکی از واقع بینانه ترین، کارشناسی ترین و صریح ترین مصاحبه هایی که تا کنون در مورد بیانیهء چهارده نفره انجام شده، مصاحبه جناب آقای همایون با دکتر نوری علا می باشد، که من با تک تک کلمات آن موافقم از این دو بزرگوار سپاسگزارم».

3. من در اين ويدئو نظراتم را به همه «تعميم» نداده ام و به آنها که در پی حمايت شان کاری هم کرده اند (حتی اگر در راستای مستقيم حمايت شان نباشد) اشاره کرده ام. در واقع سخنم با آنهائی بوده که در اکثريت شان فقط دنبال اعلام «من هم هستم» هستند و دغدغهء ديگری ندارند.

4. اين نهايت خوشبينی است و نمونه ای بارزی هم هنوز ندارد. چهل سال است کار اپوزيسيون شده «حمايت» بدون اينکه عقبه ای داشته باشد.

5. به نظر من تناقضی در کار نيست. ترفند «اسقاط تکليف» برای «فرار از تکليف» بکار می رود و اغلب از آن نمی توان بسوی «تقویت روحیه و کارِ دستجمعی و حزبی» رفت. آقای حيدر نژاد استدلالی ندارد بلکه آرزومندی را مطرح کرده است.

6. اين ديگر بررسی نيست بلکه نصيحت است و به کار من نمی آيد.

7. من نمی دانم آقای حيدرنژاد اطلاعات خود را از چه ناحيه ای به دست می آورند و آيا هر حرکتی را با تشکيلاتِ (آن هم سابقِ) مجاهدين مقايسه می کنند يا نه. ما اساساً در هيج کدام از تشکلات سکولار دموکرات دنبال جمع آوری سياه لشگر نبوده ايم و، همانگونه خودشان سه سال پيش به خرج جيب شان به کنگره سکولار دموکرات ها آمدند، اهل خرج کردن برای جمع آوری سياهی لشگر نيستيم.

8. آقای حيدر نژاد حساب ورودی حزب را که ندارند اما خروجی ها را به رخ ما می کشند. از نظر ما طبيعی است که آدمی که افکارش با ما نمی خواند اما به دلايلی به جمع ما پيوسته، به محض يافتن امکانات بيشتر، از جمع ما جدا می شود. ما هيچ کوششی برای جلوگيری از خروج کسی نمی کنيم و اگر کسی در مورد جدائی عضوی کنجکاوی دارد بايد برود و از او بپرسد. مهم آن است که حزب و جنبش و کنگره و مهستان سکولار دموکرات ها با جدا شدن کسی دچار زلزله نشده است. دليل اتخاذ اين روش تخريبی آقای جيدرنژاد را هم درک نمی کنم.

9. اين ادعا نيز بر پايهء اطلاعات نيست. هرکس به سايت کنگره ها نگاه کند می بيند که تنوع شرکت کنندگان در کنگره ها همواره رو به تزايد و تنوع داشته است.

10. معلوم نيست آقای حيدرنژاد،که ظاهراً اين همه گونه اطلاعی از درون تشکلات ما دارند، چرا خودشان دست بکار اين «آناليز» نمی شوند و از ما می خواهند دلايل شکست خودمان را برای ايشان «آناليز» کنيم!

11. من ادعا می کنم تا بحال هيچ تشکلی مثل تشکلات سکولار دموکرات ها شفاف و انتقاد پذير نبوده است و اين نصايج را جناب جيدرنژاد بد نيست به ديگر سازمان هائی که معلوم نيست در درون شان چه می گذرد بکنند.

         در پايان لازم است گفته باشم که من از همان سه سال پيش که آقای حنيف حيدرنژاد را در سومين کنگره سکولارها در شهر فرانکفورت ملاقات کردم همواره به ايشان علاقمند بوده ام و براستی آرزو می کنم که ايشان از صندوق تجربه های بلند سياسی خود بتوانند نصايح و راهنمائی هائی منصفانه تر و سازنده تری را برايمان به ارمغان بياورند.

بازگشت به خانه