خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نام نويسندگان و مطالب شان   |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

ا

نگاه راهبردی ظریف به ابوموسی!

شهباز نخعی

جمعه 15 آذر ماه 1392 ـ  6 ماه دسامبر 2013

 

منافع ملی مردم ایران با منافع حکومت آخوندی در تضاد است.  این تضاد ذاتی و ساختاری است و هیچ کدام از دو طرف، با هر درجه ای از صداقت و صمیمیت، نمی تواند در رفع یا کاستن از آن بکوشد.  در حالی که مردم ایران نخستین ملت در منطقه بودند که بیش از یک صدسال پیش در طلب آزادی، عدالت، قانون و دیگر نمودهای مدرنیته برآمدند و برای به دست آوردن آنها با استبداد دیرپا جنگیدند، کشته شدند، فداکاری کردند و سرانجام پیروز شدند - اگرچه در حفظ و نگهداری دستاوردها ناکام ماندند -، و از این رو نگاه شان رو به پیش و مدرن است، نگاه آخوند، به عکس، واپسگرا و قهقرایی است و اوج جاه طلبی و بلند پروازی اش تجدید خلافت اسلامی اموی، عباسی یا عثمانی است. این را به خوبی می توان از دشمنی اش با همهء نمادها و ابزارهای زندگی مدرن مانند اینترنت، ماهواره، شبکه های اجتماعی و... دریافت.  اگر در مورد پروندهء پرجنجال هسته ای استثناء و تمایلی به یکی از ابزارهای زندگی مدرن دیده می شود، اولاً استثنایی است که قاعده را تأیید می کند و دو دیگر به خاطر آن است که سودایی خلاف آنچه که اعلام می کند، در راستای همان تجدید خلافت اسلامی در سر دارد.

این تضاد ظرف زمانی معینی ندارد.  محدود به پریروز و دیروز نیست و امروز و فردا و پس فردا نیز پایان نمی یابد.  نشانه های این تضاد را از نخستین روزهای برپایی نظام ولایت مطلقه فقیه می توان یافت و تا پایان حیات پلید و ننگین اش نیز تداوم خواهد داشت: همه پرسی 12 فروردین 1358 با پرسش مسخرهء "جمهوری اسلامی، آری یا نه؟" این تضاد را به نمایش گذاشت.  پس از آن، گروگان گیری کارکنان سفارت امریکا و اشغال محل سفارت، برپایی مجلس آخوندی خبرگان به جای مجلس موسسان برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید، ارعاب و تهدید همسایگان با عنوان "صدور انقلاب"، تحریک صدام حسین جنایتکار و متجاوز به حمله به خاک ایران، رد درخواست صلح پس از بیرون راندن دشمن متجاوز از خاک ایران با دریافت غرامت، شش سال به درازا کشاندن بیهوده و نابخردانه جنگ با صدها هزار کشته و معلول و اسیر و صدها میلیارد دلار خسارت، تبدیل "ولایت فقیه" به "ولایت مطلقه فقیه"، تشکیل مجمع من درآوردی تشخیص مصلحت نظام با حق قانونگذاری و... نمونه هایی چند از انبوه مواردی است که "منافع ملی" مردم ایران زیرپای "مصلحت نظام" قربانی شده و همچنان می شود که آخرین نمونه آن "توافق" 3 آذرماه جاری با گروه کشورهای موسوم به 1+5 است که خود هواداران نظام ولایی برآن نام "ترکمانچای هسته ای" نهاده اند.

در چنین نظامی بسیار طبیعی است که همه چیز فدای مصلحت نظام شود و این "همه چیز" حتی می تواند اموری در راستای وحدت و یکپارچگی سرزمینی را نیز دربر بگیرد.  برای روشن و مستند شدن موضوع به دو مورد اشاره می کنم:

یک):  به گزارش خبرگزاری دولتی "ایرنا" در 30 دسامبر سال 2007، وزیر امور خارجه وقت، منوچهر متکی درباره سهم مسلم 50 درصدی ایران از منابع دریای مازندران (خزر) چنین درفشانی می کند: «سهم ایران از دریای خزر هیچگاه 50 درصد نبوده است و این رقم نه منطقی است و نه قراردادی دربارهء آن وجود داشته است... این اظهارات از سوی دشمنان ملت ایران و کسانی است که از نقش ایران در مناسبات منطقه ناراحت هستند.  بهره برداری ایران از دریای خزر هرگز از 11.3 درصد فراتر نرفته است». 

این یاوه ها را کسی می گوید که وظیفه اش پاسداری از منافع کشور در سطح بین المللی است و بی تردید به خوبی می داند ککه دست کم دو قرارداد 1921 و 1940 با اتحاد جماهیر شوروی که در مراجع بین المللی ثبت شده، سهم مشاع ایران از دریای مازندران (خزر) را 50 درصد اعلام کرده است. جناب وزیر، در مغلطه ای آشکار میزان "بهره برداری" 11.3 درصدی را با "حق و سهم" مخلوط می کند تا نتیجه ای که به او دستور داده شده را بگیرد. با این استدلال، درحوزه گازی "پارس جنوبی" مشترک با قطر، به دلیل این که ایران یک دهم قطر برداشت کرده، سهم اش نباید از 10 درصد بیشتر باشد!  آنچه که این وزیر درمانده را به نفی و انکار حقوق و منافع مسلم مردم ایران وا می دارد، چیزی جز دستور منطبق با "مصلحت نظام" رهبر درمانده تر از خودش نیست!

دو):  یک روز پیش از سخنان آقای وزیر، یعنی 29 دسامبر سال 2007، سعید جلیلی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، در دیدار با یوسف بن علوی عبدالله، وزیر خارجه سلطان نشین عمان می گوید: «ما حاضریم نام خلیج فارس را به خلیج دوستی تغییر دهیم... این یک شعار نیست، بلکه نگاه راهبردی به منظور گسترش همکاری های خود با کشورهای کرانهء جنوبی خلیج [فارس] است».

این بذل و بخشش سخاوتمندانه از کیسهء مردم ِ به فقر – مادی و معنوی – کشیده شده ایران وقتی با فساد، بی کفایتی و ناکارآمدی کارگزاران نظام ولایت مطلقه فقیه درهم می آمیزد، طبعاً فاجعه هایی سیاسی – اقتصادی به بار می آورد.  تنها یک نمونه از این فاجعه ها همان میدان گازی مشترک "پارس جنوبی" است که تاکنون برداشت قطر از آن 10 برابر بیش از ایران بوده است. "فساد، بی کفایتی و ناکارآمدی" اتهاماتی نیست که من، به عنوان یک معاند مغرض(!)، به نظام ولایت مطلقه فقیه می زنم.  سردار علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی، نیز همین هفته آن را بیان کرده است. به گزارش تارنمای "خانهء ملت"، لاریجانی می گوید:

«کار مفید روزانه در دستگاه های دولتی حدود 22 دقیقه یا به اعتقاد من [؟!] حدود 1 ساعت است... این آمارها ایران را در ردهء 3 کشور آخر دنیا، بعد از عربستان و کویت، قرار می دهد».

رییس مجلس فرمایشی شورای اسلامی، بدون آن که توضیح دهد که این پسرفت نتیجه مدیریت کلان مشعشعانهء نظام ولایت مطلقه فقیه است، به گفتهء خود می افزاید:

«براساس گزارش دکتر روحانی، هم اکنون حدود 400 هزار میلیارد تومان پروژه های عمرانی در کشور کلید خورده است... درشرایط کنونی برای اجرای این پروژه ها حدود 20 هزار میلیارد تومان وجود دارد که اگر این موضوع با نرخ تورم محاسبه شود اجرای پروژه ها 50 سال طول می کشد»!

سردار لاریجانی لازم نمی بیند توضیح دهد که بیشتر این پروژه ها بر مبنای ظرفیت جیب های گشاد و اشتهای سیری ناپذیر برادران قاچاقچی سپاه پاسداران طراحی و تصویب شده و باجی است که سیدعلی خامنه ای به سرداران فاسد و غارتگر سپاه می پردازد تا او را بر مسند ولایت نگهدارند و عملاً در خلاف جهت "منافع ملی" و در راستای "مصلحت نظام" است.

 

اما، "هردم ازاین باغ بری می رسد  /  تازه تر ازتازه تری می رسد".  ظاهراً وزیر خارجهء حکومت آخوندی، از شیرینکاری خود در امضاء "توافق" با 1+5 (که حتی جرأت نمی کند متن ترجمهء آن را بدون تحریف و دغلبازی به اطلاع عموم برساند) چنان به وجد آمده که در صدد است، تا تنور داغ است، نان را بچسباند و با یک "نرمش قهرمانانه" دیگر با عرب ها هم مثل 1+5 به "توافق" برسد.

به گزارش روز دوشنبه 11 آذرماه خبرگزاری حکومتی "فارس"، در یک کنفرانس مطبوعاتی در کویت: «ظریف در پاسخ به مسئلهء جزایر سه گانه در ایران گفت که جمهوری اسلامی آمادهء گفتگو دربارهء یکی از این جزایر به نام "ابوموسی" است».

پس از آن که انتشار این خبر امواجی از انتقاد و اعتراض برانگیخت، ظریف در صدد ماله کشی بر قضیه برآمد و به خبرگزاری "مهر" گفت: «بنده دقیقاً موضع معمول کشور را گفته ام که ما آمادهء گفتگو با امارات برای رفع سوء تفاهمات پیرامون ابوموسی هستیم».

با توجه به پیشینهء وزیر امورخارجه در "رفع سوء تفاهمات" با 1+5، حدس این امر دشوار نیست که گفتگو با امارات به چه "توافق"ی می تواند بیانجامد!

آنچه که ظریف با عنوان "موضع معمول" از مردم پنهان می کند، همان است که 6 سال پیش سعید جلیلی با صراحت بیان کرد. جای نام "خلیج فارس" را با "ابوموسی" یا هر موضوع مورد اختلاف دیگر عوض کنید، آشی که پخته می شود رویش یک وجب روغن "مصلحت نظام" – و  پایمال شدن "منافع ملی" – خواهد داشت: «ما حاضریم نام خلیج فارس را به خلیج دوستی تغییردهیم... این یک شعار نیست، بلکه نگاه راهبردی به منظور گسترش همکاری های خود با کشورهای کرانه جنوبی خلیج [فارس] است»!         

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه