|
||||
خانه | آرشيو مقالات | فهرست نويسندگان و مطالب شان | آرشيو صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
||||
|
دکتر شیرین عبادی، حقوقدان، نویسنده و قاضی دادگستری در رژیم گذشته، که بخاطر فعالیت هایش در زمینهء حقوق بشر در رژیم اسلامی، به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به دریافت جایزۀ صلح نوبل سال 2003 میلادی، نائل آمد، در همایشی که به مناسبت روز جهانی حقوق بشر (دهم دسامبر 2013) در دانشگاه لیدنِ هلند، برگزار شده بود شرکت کرد و ضمن صحبت در بارهء مشکلات سیاسی و اجتماعی ایران، در بارهء رعایت حقوق بشر و اهمیت آن سخن گفت. خانم عبادی در سخنرانی خود، بستن "دست و دهان" منتقدان، توسط حکومت را، چارهء رفع مشکلات ایران ندانست و بر این تأکید داشت که مشکلات ایران، زمانی مرتفع خواهد شد که "ما از اختلافات مان بکاهیم." او همچنین اضافه کرد که احزاب سیاسی چون رقیب یکدیگر هستند دارای اختلاف اند، اما بیرون از حزب سیاسی، می توان "بطور جمعی روی مسائل حقوق بشری" کار کرد. ایشان متذکر شد که "کار حقوق بشری، نگاه به قدرت سیاسی ندارد، [بلکه] فقط منتقد سیاست است... اگر ما روی حقوق بشر متمرکز بشویم، مردم در یک "انتخابات آزاد و سالم و عادلانه" به حکومت دلخواه خود رسیده و "مشکلاتشان حل خواهد شد."
خانم عبادی، چه در ایران و چه در تبعید، به حق، از جمله ایرانیانی است که در جهت افشاء نقض حقوق بشر در ایران، در سطحی جهانی، بسیار کوشا و فعال بوده است. او از يکسو با قبول وکالت خانواده های مقتولین قتل های زنجیره ای، کشته شدگان زیر شکنجه در زندان و، از سوی ديگر، با داشتن شواهد و مدارکی متقن، نقش اساسی برخی مقامات حکومتی در قتل دانشجویان دانشگاه تهران را افشا کرد که منجر به تشکیل یکی از بزرگترین پرونده های قضائی دوران اصلاحات، به نام پرونده نوار سازان شد. او همچنین وکیل تعدادی از چهره های سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی و تعداد کثیری از پرونده های اجتماعی، نظیر آزار منجر به قتل کودکان، بوده است.
اتحادیهء اروپا، پس از اعتراض بی وقفهء خانم عبادی و تلاشگران حقوق بشر نسبت به حوادث پس از انتخابات خونین 1388، تحت نام "کشتار مردم ایران"، تصمیم گرفت هیأتی را برای رسیدگی به کشتارها به ایران بفرستد، اما اين امر با عکس العمل شدید حکومت اسلامی روبرو شد و امکان وقوع نیافت؛ همان مخالفت و ممانعتی که تا همین چند روز پیش، با آمدن هیأت هشت نفره پارلمانی اروپا مبنی بر ملاقات با زندانیان سیاسی و دیدار با نسرین ستوده و جعفر پناهی، ادامه داشت و رژیم به هیچ یک از گزارشگران و مأموران سازمان ملل اجازه ملاقات نداده بود.
هدفم از تکرار اطلاعات قابل دسترسِ فوق، تأکید بر این امر است که خانم دکتر شیرین عبادی از جمله کسانی است که از کُنه و ضمیر نظام اسلامی ایران و فجایع و فساد و ظلم و جوری که عده ای، با توسل به قوانین مذهبی، بر مردم اعمال کرده اند، آگاه است. او خود از اولین قربانیان حکومتی مذهبی است که به علت زن بودن اش، مسند قضاوت را از دست داد و او را به حد یک کارمند ساده دادگستری، بکار گماردند. دفتر وکالت او نیز بارها مورد حمله و هجوم اوباش و اراذل رژیم اسلامی قرار گرفت و خودش نیز تهدید به مرگ شد تا سرانجام ایران را ترک گفت.
***
شیرین عبادی گرچه بارها از بنیادگرایان رژیم اسلامی ایران انتقاد و به اعمال شان اعتراض کرده است، اما اشکال کار آنان را نه در وجود حکومت و قوانینی مذهبی، که در سوء استفاده و تعبیر غلط از قوانین مذهبی می داند. به همین دلیل همواره به دنبال روشنفکران اسلامی و اصلاح طلبانی بوده و هست که با تفسیر و تعبیر صحیح از قرآن و فقه اسلامی، در چارچوب همین نظام و قانون اساسی اش، مانع حکومتگران از نقض مفاد جهانی حقوق بشر باشند.
به این ترتیب، خانم عبادی از یکسو به وجود حکومت مذهبی با «تعبیر صحیح از قرآن»، باور دارد و، از سوی دیگر، حکومتگران را ملزم به رعایت "حقوق بشر" می داند. گوئی ایشان نمی داند که "قوانین مذهب شیعه اثنی عشری ولایی آن جهانی" ذاتاً با "مفاد حقوق بشری این جهانی"، بقول منطقیون دو مقولۀ متنافر و، در نتیجه، مانعة الجمع اند. گویا ایشان نمی داند که قوانین مذهبی، حتی در صلح آمیزترین و انسانی ترین تفسیر و تعبیرشان، همواره، میان پیروان مذهب خود و پیروان سایر مذاهب تفاوت گذاشته، آنان را مقدم و مافوق دیگران می بیند. حتی «مِهر مذهبی» نيز در این بينش نوعی تفقد به زیر دستان محسوب می شود. حال آن که قوانین حقوق بشری، جهانشمولند. هیچکس را به علت دین و بی دینی و باور مذهبی و عقیده و جنسیت و نژاد و رنگ و فرهنگش مادون یا مافوق دیگری قرار نمی دهد.
مشکل خانم عبادی، بطور مشخص، مشکل تمام کسانی است که، با توجه به اهمیت رعایت حقوق بشر در جوامع انسانی، از یکسو فعالانه در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران تلاش می کنند و، از سوی دیگر، خواهان حفظ نظام اسلامی و اصلاح قانون اساسی آن هستند. اصلاح طلبان، و بخشی از فعالان چپ ما در ایران و خارج از ایران، سال هاست که دچار این مشکل بدخیم شده اند.
به همین دلیل است که جناح های (حتی مخالف) در رژیم اسلامی، در بزنگاه هایی که کل نظام را در خطر می بینند، با توافقی موقت با هم، این توهم را در مردم جان به لب شده بوجود می آورند که روی کار آمدن این جناح یا آن جناح، وضع شان را بهتر خواهد کرد و، از اين طريق، بار دیگر آنان را به پای صندوق های رأی می کشانند و بر عمر حکومت فاسد و دغلکار خود می افزایند.
رژیم اسلامی ایران، پیش از مذاکره بر سر توقف غنی سازی اتمی با کشورهای 1+5، کاملن در معرض سقوط بود. و اگرچه تحریم های غرب زندگی توده کم درآمد و طبقهء متوسط ایرانی داخل کشور را شدیداً تحت تأثیر قرار داده بود اما، بیش از آن، حکومت آخوندی را دچار تزلزل و وحشت از فروپاشی کرده بود. به همین دلیل رژیم، از قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 و انتخاب آقای روحانی، پنهانی مذاکراتی را در باب قطع برنامه های اتمی از سوی ایران و رفع تحریم ها از طرف غرب انجام داده و، بعد از انتخابات و محکم کردن دوبارهء ستون های فاسد حکومت، این ارتباطات را علنی کرد.
ای کاش، لااقل خانم عبادی و سایر فعالان، بعد از سال ها تلاش قابل تحسین برای افشای نقض حقوق بشر در ایران، از لحظهء توقف یاوه گوئی ها و قلدر بازی های رژیم و عجز آشکارش در نشستن با غربی ها بر سر میز مذاکره، استفاده بهینه کرده و از مسئولان سازمان ملل و حقوق بشر درخواست می کردند تا، جزو موارد رفع تحریم ها از سوی غرب، موضوع "رعایت حقوق بشر" در ایران را نیز به رژیم اسلامی حقنه می کردند.
دیدیم که وعدهء آقای روحانی برای آزادی زندانیان سیاسی، با آزادی خانم ستوده، همراه 15 زندانی دیگر، به پایان رسید و میزان اعدام ها در 100 روز اول ریاست ایشان سه برابر گذشته شد. دیدیم که ایران، در شرایط نمایشی، به هیأت پارلمانی اروپا اجازهء ملاقات با ستوده و پناهی را داد، و با مختومه اعلام کردن پروندهء "قتل غیرعمد یا شبه عمد" ستار بهشتی، خانواده او را وادار به عدم دنبال کردن این پرونده کرد. همانگونه که زندانبانان به زندانیان گفته اند که بعد از کنفرانس همهء شما را اعدام خواهیم کرد. و هیچ بعید نیست که حکومت ولایی ایران به محض رفع تحریم ها و کشیدن نفسی دوباره برای حکمرانی، بر مردم همان کند که از 35 سال پیش تا کنون کرده است.
چرخ این رابطهء رنج آور، سی و پنج سال است که، به علت حکومت مذهبی در ایران، در اشک و خونِ شریف ترین و بهترین آزادیخواهانمان می چرخد؛ اما شگفتا که هنوز بسیاری از ما از گذشته درس نمی گیریم و دوباره و چند باره خود را در این چرخۀ فریب می اندازیم. شک نیست که داشتن امید سرمایۀ بزرگ زیستن است. طبق قانون صیانت نفس و میل به ادامهء زندگی، به فرمان مغز، آدمی برای حفظ این سرمایه، انگیزه و دلایل رفتاری می تراشد، بدی ها را نمی بیند، به تجربه های تلخ فکر نمی کند، دزد را می بیند اما می گوید انشاالله گربه است و، بنا بر مَثل معروف خودمان، در ظلمت، چشمان گرگ را نور می پندارد. و وقتی گرگ او را درید، برای آنکه خود را خام ندیده باشد، گرگ را ظالم و خود را مظلوم می خواند.
به گمان من، خانم شیرین عبادی و تمام فعالان حقوق بشر ایرانی، که خواهان حفظ نظام و انجام اصلاحاتی در قانون اساسی آن هستند، یکبار هم شده باید به این امر مهم توجه کنند که اگر قانون اساسی حکومتی در جامعه، با مذهب یا هر ایدئولوژی دیگری درهم شود، مردم آن جامعه از کرامت و شأن انسانی، از برابری و مساوات، از شادمانی و از حقوق اولیهء بشری که با او زاده می شود، بهره ای نخواهند داشت. زیرا حاکمان مذهبی و ایدئولوگ، اساساً تداوم خود را در حفظ خودی ها و معدوم کردن ناخودی ها می بینند. رژیم اسلامی ایران مدعی است که از قوانینی که نص صریح قرآن اند پیروی می کند. به همین دلیل در نظر حاکمان، اعدام کافر و ملحد و زندیق و زناکار - با هر تعبیر زیبا و نازیبا- از اوجب واجبات، و اطاعت از فرمان خداست.
خانم شرین عبادی هنوز، همچون هنگام دریافت جایزهء صلح نوبل، می تواند با افتخار و سربلندی، خود را زنی "مسلمان" بخواند. اما آن جا که از اعدام ها برمی آشوبد، آنجا که به کشتار مردم اعتراض می کند، آنجا که خواهان مردمسالاری و رعایت عدالت و برابری مردم، فارغ از جنسیت، رنگ، نژاد، مذهب، عقیده و، در یک کلام، آنجا که سخن از حقوق بشر می گوید؛ بجای آویختن به تعبیر و تفسیر صحیح از قرآن، شایسته است که در جهت رساندن جامعهء ایرانی به حکومتی سکولار و دمکرات، فعال و کوشا باشد.
2013/16/12
* ويدئوی سخنرانی شیرین عبادی در باره حقوق بشر در همایش روز جهانی حقوق بشر (دهم دسامبر ٢٠١٣) در دانشگاه لیدن - ویدئو: شبکه ایرانیان هلند
https://www.youtube.com/watch?v=iirKRqU4Bw4
نظر خوانندگان
معمای خانم عبادی و حقوق بشر اسلامی، پرتو نوری علا
http://isdmovement.com/2013/12/121713.Partow-Nooriala-Shirin-Ebadi-and-Islamic-human-rights.htm
خسرو بندری: دوست عزیز خانم نوری علا. راست اش در واقع نقد شما از خانم شیرین عبادی تنها به تفاوت در دو نگرش در خصوص چگونگی گذار از جمهوری اسلامی بر می گردد و برخورد با خانم عبادی برای اثبات مدعای گروه شما با تمام احتیاط هایی که کرده اید مثبت نیست. گروه شما بناحق به دیگران برچسب می زند که همه می خواهند همین نظام بماند و فقط اصلاحاتی در قانون اساسی بشود. این نظر نادرست است و چون بنیاد مقالهء شما وخط فکری گروه تان بر این فرض استوار شده باعتقاد من بی راهه می روید.فعالیت حقوق بشری نوعی چشم اسفندیار جمهوری اسلامی است. جنبش مدنی مردم ایران بعلت فضای اختناق سیاسی بر حقوق مدنی مردم پافشاری می کند. این کار جمهوری اسلامی را در فشار داخلی و نیزبین المللی قرار می دهد. افشای نقش روحانیون در کنترل قوانین و مغایرت آن با اصول پذیرفته شدهء حقوق بشر هم مردم پسند است و هم در جامعهء جهانی خریدار دارد. اگر جمهوری اسلامی به ادعای شما در حال سقوط بود و آنها پنهانی با امریکا یا دول دیگر ساخت و پاخت کردند گروه شما، یا کل اپوزسیون چه می توانست بکند؟ غرب وشرق و جمهوری اسلامی بدنبال منافع و مصلحت خود هستند. نقش ما آگاهی دادن به مردم در ایران و جلب حمایت نهاد های مدنی بین المللی است. اینکه جمهوری اسلامی بعلت ماهیت خود که محوریت دین را همراه با فساد مدنی مسئولین آمیخته قادر به حل مشکلات مردم ایران نیست حرفی قطعی است اما روش برخورد با آنها متناسب است با توان اجرایی مردم و مخالفین. با «مرگ بر جمهوری اسلامی» هیچ اتفاقی نمی افتد اما تقاضاهای حقوق بشری و نیز تاکید بر ضرورت آزادی های اجتمایی وسیاسی در توان سطح گسترده ای از مردم است و هم جهان پسند. قصه بسیار است و تا زبان مشترکی پیدا نکنیم حرف امثال عبادی غریب به نظر می رسد. پیروز شاد باشید.
دکتر امير فصيحی: جناب بندری عزیز. بدیهی ترین و ابتدائی ترین درس حقوق بشر که در قرن بیست و یکم به هر کودکی یاد داده می شود، این است که فرا از نژاد، مذهب، جنسیت، قومیت، زبان و غیره... همهء انسانها از دیدگاه قانون برابر و یکسانند. اگر گروه نژاد پرستی در این میان خواهان به رسمیت شناختن نژاد خود در قانون اساسی باشد، هر چقدر هم نیت شان رحمانی باشد، هنوز آن گروه در میان نژاد پرستان قرار می گیرد. آنان می توانند مدعی حقوق بشر، سکولار دمکراسی، انتخابات آزاد باشند ولی ادعای آنها دلیلی برای سکوت و چشم پوشی نسبت به نژاد پرستی آنها و ادامه ظلم و خشونتی که در قانون اساسی به دست آنها نهادینه شده باشد نیست. در همین چهارچوب، با کسانی که خواهان به رسمیت شناختن مذهب خود در قانون اساسی می باشند نیزمانند آن نژاد پرستی که خواهان به رسمیت شناختن نژاد خود در قانون اساسی است می باید مبارزه کرد. امیدوارم که تا اینجا با شما اختلاف نظر نداشته باشم.
شما می گویید :" گروه شما [جنبش سکولار دمکراسی ايران] بناحق به دیگران برچسب می زند که همه می خواهند همین نظام بماند و فقط اصلاحاتی در قانون اساسی بشود."
جناب بندری! اصل 177 قانون اساسی جمهوری اسلامی صراحتاً می گوید:" محتوای اصول مربوط به اسلامی بودن نظام .. تغییر ناپذیر است."* بنابراین کسانی که خود را اصلاح طلب می خوانند می خواهند در همین چارچوب اصل 177 قانون اساسی، "یعنی حفظ اسلامیت نظام"، تغییراتی ایجاد کنند. مفهوم این جمله آن است که برای از بین بردن اسلامیت قانون اساسی، این قانون می باید منحل شود و اسلامیت نظام غیر قابل اصلاح است.
کسی که می گوید من اصلاح طلب هستم و انحلال طلب نیستم یعنی می خواهد در چهارچوب اصل 177 قانون اساسی (با حفظ اسلامیت نظام) تغییراتی انجام شود و این اشخاص و گروه ها، هر چقدر ادعای حقوق بشر و سکولار دمکراسی و خشونت پرهیزی داشته باشند، مانند آن نژاد پرستی می باشند که از یک سو خواهان به رسمیت شناختن نژاد خود در قانون اساسی و از سوی دیگر مدعی حقوق بشر است. بنابراین، اصلاح طلبان را "طرفداران و خواستاران حفظ نظام جمهوری اسلامی" خواندن نه تنها "ناحق" نیست که عين "حقیقت" است.
شخصی که با وجود اصل 177 قانون اساسی نظام اسلامی، خود را اصلاح طلب می خواند و هنوز خواهان اصلاح رژیم است و ادعای حقوق بشر، سکولار دمکراسی یا انتخابات آزاد دارد، یا خود را فریب می دهد، یا آگاهانه خواستار حفظ اسلامیت نظام و فریب عموم می باشد. وظیفهء یک فعال حقوق بشر یا فعال خشونت پرهیز، رسیدن به حقیقت است. و در این راه نه تنها باید تضاد گفتار اصلاح طلبان را شکافته و آنها را در مقالات خود نقد کند که از همکاری سیاسی یا اجتماعی یا فرهنگی با آنها، مانند همکاری با نژاد پرستان نیز پرهیز نماید.
صحبت شما در مورد این که فعالیت حقوق بشری و جامعه مدنی نوعی چشم اسفندیار جمهوری اسلامی است کاملاً درست است ولی ادعای شما که اصلاح طلبان خواهان گذار از نظام جمهوری اسلامی می باشند یا خود فریبی می باشد یا سعی در فریب عموم.
* اصل 177 قانون اساسی جمهوری اسلامی:"محتوای اصول مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و پایههای ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت و نیز اداره امور کشور با اتکاء به آراء عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است."
داود مقدوری: با سپاس از شما! هنوز بخاطر دارم در اولین ساعتی که ایشان بعنوان برنده جایزه صلح نوبل معرفی شدند برایشان نوشتم که " امیدوارم بدانید که چه وظیفه ای دارید!" و پس از سخنرانی ایشان در اسلو، این آخرین تماس ما شد! چند روز قبل، مصاحبه خانم دیگری را با آقای فلاحتی در "بی پرده..."ی صدای امریکا دیدم! کاش خانم عبادی ذره ای شهامت و صداقت خانم فریبا مهاجر داوودی را داشت! با احترام شایسته.
کامبيز باسطوت: ما باید در نظر بگیریم که مخالفت در داخل ایران با حکومت جمهوری اسلامی با تمام خطرات جانی آن با مبارز با حکومت اسلامی در خارج کاملاً متفاوت است. حاکمیت رژیم اسلامی بر ایران از تمام جهت ها آزادی مردم را گرفته است بهمین دلیل مبارزان سیاسی خارج از کشور برای آزادی مردم ایران از چنگال دشمن آزادی حکومت اسلامی از مبارزان داخل کشور برای احقاق حقوق طبیعی مردم ایران که آزادی و حقوق غیرقابل تجاوز شهروندی مردم در چهار چوب سکولار دمکراسی است بشدت دفاع میکنند. از جهت دیگر مبارزان سیاسی و اجتماعی داخل کشور گسترده انتقادشان به حکومت جمهوری اسلامی تا وقتیکه به خارج بیایند و از آزادی کامل برخوردار شوند نامعلوم است. بخشی از مبارزان مخالف جمهوری اسلامی که در ایران زندانی و شکنجه شده اند پس از به خارج آمدن محدود بودن مخالفتشان با حکومت اسلام سیاسی مبارزان خارج را بشدت مایوس کرده است. انتقاد خانم پرتو نوری علا از خانم شیرین عبادی ناشی از این یاس است. لیکن تا آنجا که به خانم عبادی مربوط است چنانچه ما به آرایش نیروهای سیاسی در انقلاب پنجاه هفت برگردیم موضغ سیاسی ایشان شگفت آور نیست. چون در انقلاب 57 کانون وکلای دادگستری از خمینی در برابر حکومت مشروطه که تمام بنیان مدنی بودن دادگستری را ریخته بود پشتیبانی کرد. و در حال حاظر این گروه در توهم امکان سازش با اسلام سیاسی هستند و بدین دلیل است که اینبار آنها بدنبال سراب سباسی اصلاح طلب ها هستند سرابی که از دولت خاتمی آغاز شد و هنوز توسط دستیاران خمینی در اوایل انقلاب ادامه دارد. دوستانی میگویند با مرگ بر جمهوری اسلامی کاری پیش نمیرود به این دوستان باید یاد آوری کرد که همانطور که شعار مرگ برشاه سرانجام ذهنیت ملی را فراهم کرد که حکومت دیکتاتوری او را سرنگون کرد موضع مرگ بر جمهوری اسلامی هم میتواند اینکار را انجام دهد شاید بهمین دلیل باشد که سکولار دمکرات های برانداز به اصلاح طلبان و متحدین چپ آنها بد گمانند.
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.