خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

چهارشنبه 3 ارديبهشت ماه 1393 ـ 23 ماه آوريل  2014

در برابر «هجمهء اخلاقی» حکومت اسلامی

محسن ذاکری

نغز گفتن

روزگاری با دوستی نشسته بودیم و کارتون تماشا می کردیم. سنی حدود 27 سال داشتم. کارتون هم از همان ملوانی بود که در ایران با نام «ملوان زبل» می شناسند، و نام انگلیسی آن Popeye  است؛ ملوانی که با خوردن اسفناج روئین تن می گردد.

آن دوست، که همیشه صدای مخالف - اما منطقی - بود گفت: «می بینی همه می خواهند از زور و مبارزهء مظلوم علیه ظالم بگویند و این مقوله تمامی ندارد، از قصه ها دیو و پری زاده شده اند و امروز هم که می بینی».

مدتی را ساکت ماندم، دیدم درست می گوید. همه از این مبارزهء ناتمام می گویند و پایانی ندارد. اما به ذهنم تألیفی بر نگرش او آمد که هنوز که هنوز است برایم مصداق همهء حرکات و انتخاب های «درست ام» بوده است. به او گفتم: «هر آن کسی که از  استفادهء از کلام روزمره و رایج دور شده است و نیاز به زبانی تازه را احساس می کند و برای خلق این زبان تازه می کوشد، در یک مسیر پر رقابت و پر سنجش و پیمانه قرار می گیرد. تفاوت شعرها و رمان ها و فیلم ها در همین است که «چگونه» می گویند و برای «کدام» مخاطب  می گویند!» پس، انتخاب واژه ها و ساخت جملات و بافت سخن در هر تبادل کلامی، نخست باید از ادب و دانش گوینده بر خیزد و همزمان گوینده را نمایندگی کند.

 

دو سیاستمدار افغانی

برنامهء افق صدای آمریکا در هفته پیش نشستی داشت پیرامون انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که در آن دو مهمان شرکت داشتند؛ آقای عبدالله عبدالله، وزیر خارجهء سابق افغانستان و یکی از کاندیدهای رقابت انتخاباتی اخیر، و ديگری آقای سید طیب جواد که قبلا سفیر افغانستان در آمریکا بوده است. آنچه که در این برنامه جلب توجه می نمود، بیش از اینکه نگرش سیاسی این افراد باشد و یا آنچه که می شد از آنها انتظار داشت، لحن و کلام  آنها بود؛ کلامی کاملاً سیاسی و آمیخته و ملبس به اخلاق سیاسی جهان مدرن و امروزین. با اینکه پرسش ها و نقاط تقابل و برخورد پاسخ ها با بحران های قدیم و جاری کشور افغانستان پای به پای هم پیش می رفتند اما حتی یک لحظه هم این دو میهمان خویشتن داری و ادب  سیاسی خود را فراموش نکردند و زبان به کلمات و سبک رایج مورد استفادهء سیاستمداران جمهوری اسلامی ایران نگشودند.

قبل از اینکه در ادامه به اهمیت تسلط چنین فرهنگی بر گفتمان های سیاسی یک کشور بپردازم، این نکته را بگویم که شاید گروهی هم اکنون بدنبال سابقهء سیاسی و رفتار سیاسی این دو مهمان بروند و تناقض های بسیاری را در رابطه با این سنجش در این نوشتار بیابند تا برای دفاع از ایران و فرهنگ سیاسی ملایان و تکنوکرات های مذهبی ایران کنار هم بچینند، اما روی و معیار این نوشتار با آن برنامهء یک ساعته است که در چهارچوب «مدل» و «سرمشقی» شایسته برگزار شد. توصیه می کنم اگر نشنیده اید حتماً به ديدن اش اهتمام نمایید.(1)

 

ادب

آری، در بین سخنان این دو سیاستمدار افغانی، که با درایت و هوشیاریو حتی المقدور از حتی نام بردن کشورهای همسایه، و بالاخص ایران، خودداری می کردند و پاسخ هاشان برای منافع واقع بینانهء کشورشان بود، هرگز از واژه هایی که جمهوری اسلامی و شخص آیت الله خامنه ای وارد فرهنگ سیاسی ما کرده خبری نبود؛ واژه هایی که در نطق ها و سخنان سیاستمداران ما مدام دیده می شوند و کاملاً از تدبیر «دیپلماسی» و «اخلاق سیاسی» دور هستند؛ واژه هایی که «توهین و تهمت و تهدید» را اجزاء لاینفک از سیاست ایران و جهان می بینند و بی ثباتی اندیشهء شنونده را می پرورانند؛ واژه هایی که، بی توشهء واقعی و بی مرام سیاسی، مدام دیگر حکومت ها را تحقیر می کنند و به آنها دشنام می دهند؛ واژه ها و جمله هایی که سی و پنج سال به قولی بیشتر «لاف» سر داده اند تا اینکه گفته های شدنی و کنش های تحقق یافته در این سال های سی و اندی ببار دهند.

بافت پاسخ های این دو شخصیت افغانی بسیار دیپلماتیک بود. از علاقهء آنان به بهبود شرایط کشورشان را نشان داشت؛ کشوری که تا قبل از حملهء نیروهای غربی به افغانستان چند دهه را گرفتار حملهء روس ها و سپس جنگ داخلی بود و پس از آن بلای «طالبان» را بر جان و تن خود تجربه کرد و در دهه های اخیر هم با مشکلات سیاسی- اجتماعی فراوانی دست در گریبان بوده است؛ کشوری که مردم اش در دو دورهء مبارزه با  تسلط گرایی و تهاجم انگستان و روسیه، بسیار با شجاعت و وطن پرستی به مبارزه برخاسته اند و  به شکست مهاجمین دست یافته اند.

 

امت و ملت قهرمان

نکته جالب دیگر در سخنان این دو سیاستمدار افغانی غياب اشاره های مکرر و دو خط در میان به «امت و ملت» افغانستان بود؛ چیزی که در بین حرف های سیاستمداران ایرانی مدام دیده می شود. گویی سیاستمداران ایرانی لازم می دانند پیوسته اشاره نمایند که از سوی مردم «مرجعیت» و «نمایندگی» دارند و صدای مردم همه جا شنیده می شود.

این مسئله را می توان اینگونه فهمید که «چون» قبل از انقلاب اسلامی، سرود ملی ما از شاه می گفت و او نیز، که خود را «ما» خطاب می کرد، بندرت نامی از مردم می برد، اینک پس از انقلاب، نام و «نشانی» از مردم در حرف ها و سخنان «اهل قدرت»، نقل و نبات شده است. اما، آنچنان این «تکیه و تشر» بنام ملت و مردم در سخنان اهل سیاست ایران زیاد است که «مردم» یک وصلهء چسبیده به همهء حرکات و راهبرد ها و تصمیمات حضرات گردیده اند. در حالیکه در همهء جهان، ارجاع به مردم و نظر و جایگاه آنان فصل الخطاب اختلاف نظر سیاستمداران است. نه اینکه ماهی چند بار نوشته شود و گفته شود که: «مردم ما باز مشت بر دهان یاوه گویان و سر سپردگان فلان و بمان کوبیدند». مثلاً، فکر کنید که آقای عبدالله عبدالله، بجای آن پاسخ های متواضع و متین، می گفت که مردمان افغانستان بزودی با صحیح ترین انتخاب در جهت حفظ دین و عزت و شرف خود  به همهء کشورهای منطقه و جهان نشان خواهند داد که این ملت، بزرگ و  هنوز پابرجا ست! آیا در این صورت ایرادی بر او وارد بود؟ بله بود! آشنا به علم سیاست و معتقد به ادبیات سیاسی نیازی به اینگونه شعبره بازی ها و تشرها را نمی بیند و با متانت و ادلهء محکم «سیاسی» سخن میراند.

ناگفته نماند، در مقالات سیاسی  و نطق های انتخاباتی استفادهء از یک سری واژه ها، آن هم در چهارچوب اصول اخلاق سیاست و روزنامه نگاری، قابل قبول است اما اینکه مقامات سیاسی مملکت،  و بویژه مقامات طراز اول، باوری به ادب و حرمت کلام سیاسی نداشته باشند و مدام از چپ و راست واژه های گفتمان های سیاسی درونی و من در آوردی خود را به روی جهان و جهانیان بپاشند، از دید من قصور و اشتباهی بس بزرگ است.

 

عصر روزه و نوحه

انسان ساخته از احساس است. بیشترین بخش کنش های انسانِ فعال از روی احساس است. اما از آنجایی که بیشترین صدمات را «انسانیت» از غلیان و خروش احساسات  انسان دیده است و می بیند، هزاران سال  است که در امر کنترل احساسات، کار مداوم از او دیده ایم تا بتواند در بازده های «احساس» و «خرد» توازنی بوجود آورد. انسانیت از گسترده تر شدن حوزهء تاثیر و اقتدار «خرد» و بینش انتقادی انسان، بویژه در بسیاری از میدان های زندگی اجتماعی انسان، حمایت می کند و روی آن کار می نماید. بی شک میدان امور و گفتارهای سیاسی نيز یکی از همین گونه هاست.

بگذارید مثالی بیاورم. میدان امور قضایی نیز از هر آنچه که احساس تند و بی انضباط را به میان آورد دوری می کند. آیا تا بحال کسی شنیده است که قاضیی در هنگام خواندن حکم نهایی در قبال محکوم به اجرای حکم، از کلماتی چون «وحشی»، «بیرحم» و «نادان» و از این زمره استفاده نماید؟ اگر دادگاه، دادگاه و قاضی، قاضی باشد هرگز چنین چیزی را شاهد نخواهید بود! به بیانی دیگر، هر چقدر جایگاه و منصب و بافت اندیشهء فرد از آرامش و پختگی بهره برده باشد، او سخنان خود را به ادب و منطق می آراید. این ویژگی از لازمات سیاستمداران و صاحبان قدرت است، به این شرط که از قدرت و  عقلانیت گفته و پیام خود خاطر جمع باشند و بر عکس ِ یک قاضی و یا سیاستمدار، این شرایط و ملاحظات را طبعاً نمی توان از یک فرماندهء ارتش که قرار است سربازان را برای جنگ تهییج نماید انتظار داشت.

در سخنرانی های ملایان، از آن رو که  بنیان و مرجع امور با «خردِ» انسانی همخوانی زیادی ندارد و بیشتر بر «اطاعت و تسلیم» و یا «باور» بنا می گردد، لازم است که بتوان بر احساسات شنونده مؤثر بود. از این رو  پس از انقلاب سال 57 ایران، چه آیت الله خمینی و چه نسل ملایان پس از او، یک مجموعهء واژه های خاص و «ادبیات» سیاسی مناسب «جهان بینی» خود را به مردم ایران تحویل دادند و سپس، با سپردن میدان های تبلیغاتی به سخنوران منبری، مرثیه سرایان نوحه خوان و قلم بدستانی چون سردبیران روزنامه ها، توانستند این هجمهء فرهنگی مدرنيت ستیز را بر مردم ایران تحمیل نمایند.(۲) پس، جهان سیاست در ایران از  راستی و درستی  و حسابرسی بدور شد و به لاف و نیرنگ و بی آزرمی کشید. اوج این دوران را می توان در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد دید. او، همانگونه که نوحه خوانان و روزه خوانان بر منبر و بدون حساب وکتاب داستان می سرایند و زمین و زمان را بهم می چسبانند و اشک و احساسات و تایید پامنبری ها را خواهانند، در مقام رییس جمهور به مردم و روزنامه ها و مجلس و حتی در سفر های خارجی اش ، اطلاعات بی اساس و تحریف شده و واژه های دور از ادب و حرمت سیاست تحویل می داد و امروز که او نیست، یا منبر را از دست داده است، می بینیم که چطور نقد و افشایش می کنند.

 

برونمرز پیشقدم شود!

باید در برونمرز با این بلای فرهنگی جذام گونه مبارزه کرد؛ باید که در فیس بوک ها و بلاگ ها و مقاله ها و چینش خبرها، با ارجح شمردن ادبیاتی مناسبِ زبان پر قدرت پارسی و وفادار به بزرگان این ارثیهء جاودانی به ایرانیان، زبان و ادبیات سیاسی - اجتماعی ایران را از این منجلاب بیرون کشید. می بینیم که جوانان بسیار به این واژه ها و انگ ها آلوده شده اند و بی محابا از زبان «نفی» و «تمجید» استفاده می کنند. بویژه باید با شکیبایی این گویش و نوشتار تند و تیز و کم استدلالی را که در فیس بوک فارسی زبانان رایج گشته است دعوت به مدلل گشتن و متین رفتن نمود.  برونمرز باید در این امر بیشتر همت و حساسیت نشان دهد.

 

1 - http://ir.voanews.com/media/all/horizon/latest.html?z=1566

2 - فتنه،  تطهیر فتنه گران، نرمش قهرمانانه، تفکرات کلیشه ای و متحجر غربی، ادبیات خصمانه در برابر ملت ایران، امام راحل و خون شهدا و رهبری، توبه، برائت از این و آن، شیطنت، اعوجاج،  دسیسه، هوچی گری، مزدور، خار و خاشاک، انتقام، خوی تجاوز گری، خوی جنایت پیشه گی، محو سازی، نوکر، دست به سینه،  سوسول، مرتجع، صهیونیستی، مشرکین، آزمون صدق، مدعیان دفاع، افتخار و صلابت، تلاش مذبوحانه، حفظ ارزش های اصیل اسلام، عزم آهنین، ستمشاهی، آزادگی، لانهء جاسوسی، خانهء فساد، برکات وجود، مدیون فداکاری، حمایت حمایت، حماقت راهبردی، زیاده خواهی،  کینه ورزی، اقدام گستاخانه، زیاده خواهی آمریکا، یاغی و گردن کش، خواسته های نامشروع، آلزایمر سیاسی، اردوکشی خیابانی، زورآزمایی خیابانی،  منافقین، اشرار، اوباش، بد حجاب، بی عفت، بی ناموس، منحرف جنسی، بزک سیاسی، استکبارجهانی، علوم  انسانی مضر، خلاف دین، بی عزتی، بی غیرتی، بی حرمتی، اطفای شهوت مردان، اقتدار پولادین، مرگ بر...، عشرتکده، امت در صحنه، امت ولایی، ذلت، خفت، ننگین، جا انداز، وطن فروش، زالو صفت، خونخوار، و قص عليهذا...

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه