خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

چهارشنبه 24  ارديبهشت ماه 1393 ـ 14 ماه مه  2014

نقش دبستان ها در انقلاب مشروطیت

کامبیز باسطوت

در دورانی که به پيروزی انقلاب مشروطه انجاميد، آنچه آشکار می نمود اين نکته بود که مردم ایران، بدون دست یافتن به آموزش و پرورش جدید، هرگز نمی توانند در جادهء ترقی و پیشرفت قدم بگذارند. و در دسترس بودن گستردهء آموزش نوین برای مردم می تواند يک «سرمایهء ملی انسانی آموزش دیده» را برای ایران فراهم کند.

در آن زمان، در ایران دو جریان سواد آموزی وجود داشت؛ یکی مدرسه ها که در کار تربیت آخوند و ملای دین اسلام شیعه بودند و دیگری مکتب خانه ها که برای آموزش خواندن و نوشتن به فرزندان توانگران و ثروتمندان کار می کردند. هر دو آنها خواندن و نوشتن را با آموزش قرآن و دیگر کتب مذهبی، و نيز ادبیات کهن ایران مانند بوستان و گلستان انجام می دادند؛ روشی ار آموختن خواندن و نوشتن که برای شاگردان بسی سخت و دشوار بود.

بنیان گذار آموزش نوین با الفبای پارسی در ایران شخصی است به نام حاجی میرزا حسین رشدیه که در بیروت با روش آموزش نوین سواد آموزی آشنا شده بود. رشدیه می گوید که او و پدرش، با خواندن نوشتاری در روزنامهء اختر، علاقه مند شدند تا زبان پارسی را با روش جدید در ایران آموزش دهند و بهمین علت او، که ملا زاده بود و می باید برای تحصیل اسلامی به نجف می رفت، به تشویق پدر برای آموختن روش آموزش نوین به استانبول و مصر و لبنان رفت؛ شهرهائی که در آن زمان همگی بخشی از ترکیهء عثمانی محسوب می شدند.[1].

رشدیه در 1267 خورشیدی اولین دبستان را در تبریز بنام «رشدیه» باز کرد و به روش جدید  آموزش حروف الفبا در کلمات آسان و روزمره آموختن به شاگردان را آغاز کرد. اما دبستان او، با میز و نیمکت و تخته سیاهی که داشت، به تحریک ملاها و بوسیلهء طلبه های مدرسه ها مورد حمله قرار گرفت و لوازم آن شکسته و نخستین دبستان تعطیل شد و بنیان گذار آن نيز از ایران رفت.

باز شدن دوبارهء دبستان، همراه با نوآوری آمورشی اش، در تبریز به کوشش میرزا علیخان امین الدوله، استاندار جدید آذربایجان، که داستان دبستان رشدیه را شنیده بود، امکان پذیر شد. او حسین رشدیه را به تبریز برگرداند تا در دبستان جدیدی که ساخته بود و خرج آن را خود می پرداخت به شاگردان خواندن و نوشتن و دیگر علوم ابتدائی را به روش نوین و آسان بیاموزد. همچنین میرزا علیخان به "خرج" خود، یا به گفتهء احمد کسروی "در رفت"، در آن دبستان به شاگردان رخت و خوراک می داد.[2] بدین ترتیب آموزش دانش آموزان به روش نوین و آسان، که مدتی بوسیلهء ملاها و طلبه ها تعطیل شده بود، ديگرباره با توانورزی دولتی استاندار براه افتاد.

در سال 1275 مظفرالدین شاه میرزا علیخان را به صدراعظمی خود انتخاب کرد و او را به تهران فرا خواند. میرزا علیخان، رشدیه را هم به همراه خود به تهران برد تا در آنجا نيز اقدام به تأسیس دبستان بکند. تأسیس دبستان رشدیه در تهران و آموزش به روش جدید و نوین، که آموختن را برای نوجوانان بشدت آسان می کرد، با استقبال زیاد مردم روبرو شد و همين امر موجب شد تا دبستان های بیشتری باز شوند که همگی با پول اهدائی مردم مترقی و نیکخواه اداره می شدند.

آنگاه، با بر کناری میرزا علیخان از صدراعظمی، مخالفت آخوندها با دبستان ها از سر گرفته شد. لیکن دو تن از ملاها به دفاع از دبستان ها برخواستند. شیخ هادی نجم آبادی مسئولیت نگهداری از دبستان رشدیه را پذیرفت و سید محمد طباطبائی دبستانی به نام اسلام باز کرد و در میان مردم برای دبستان ها تبلیغ کرد. استقبال مردم از دبستان ها برای آموزش فرزندان شان موجب شد که تعداد آنها در سراسر کشور در سال 1279 به بیست و یک عدد برسد.

احمد کسروی از جشن های بزرگ  پایان سال تحصیلی دبستان ها که در شهرهای مختلف ایران تشکیل شده بودند و پدران و مادران شاگردان نيز در آنها شرکت می کردند، و همچنین از کمک های مالی بی دریغ مردم به دبستان ها و اهمیت زیاد از حدی که مردم برای کارکرد دبستان ها قائل بودند یاد می کند.[3]

هنگامی که عین الدوله اقدام به تبعید مشرطه خواهان از شهر تهران کرد تبعید رشدیه نيز که به مشروطه خواهی شناخته شده و از کردار استبدادی و ضد مشروطهء عین الدوله در میان مردم بشدت و آشکارا انتقاد می نمود، در ميان آنها بود.[4]

پس از صدور فرمان مشروطیت و بنیان گزاری مجلس شورای ملی، بعنوان تشکیلاتی سیاسی که می توانست، به نمایندگی از مردم، دولت و دربار را زیر پرسش ببرد، روند باز شدن دبستان ها در کشور شتاب بیشتری گرفت. گزارش کسروی، که پیگیر جریان گسترش دبستان ها در تبریز و استان آذربایجان بود نشان می دهد که چگونه برای باز کردن و باز نگهداشتن دبستان ها جنبشی مردمی ایجاد شده بود. در اين ميان سخن از باز کردن دبستان های دخترانه نيز می رفت.

کسروی گزارش می دهد که افزون بر افزایش دبستان ها در کوی های تبریز، در شهرهای کوچکی مانند مراغه و مرند نيز دبستان باز شده بود. مثلاً، شوکت الملک، حاکم یک آبادی کوچک در قاین، اقدام به ساختن دبستان با پول خود نموده بود.[5]

کسروی گزارش می کند که مردم بهای زیادی به دبستان ها می دادند  و در پایان سال آموزشی جشن های بزرگی می گرفتند و در این جشن ها مردم پول فراوانی برای مخارج دبستان ها می دادند. در یک مورد می گوید که خود او شاهد بوده است که در طی یک شب دوازده هزار تومان پول جمع شده است.

نکتهء دیگری که در گزارش های کسروی قابل ملاحظه است علاقهء بازرگانان به پرداخت خرج دبستان ها است؛ امری که، به نظر او، مانند یک وظیفه در میان بازرگانان رايج شده بود. او از دو تن از آنها نام می برد: حاجی شیخ علی اکبر اهرابی و حاجی محمد بالا. کسروی همچنین به نقش موثر و رهبری بازرگانان در بستن بازار و شرکت در برنامه ریزی و درخواست ها و واکنش به حکومت در جريان جنبش مشروطیت تاکید می کند؛ نقشی که گاه شامل فداکاری های بزرگی می شد.

رویهم رفته مشاهده می شود که در این «بیداری ملی» تمام طبقات کشور شرکت داشتند و بالا بردن کیفیت آموزشی مردم خواستگاه بخش های متفاوت اجتماع بوده است.[6]    

روند گسترش دبستان های نوین و جدید تا انقلاب مشروطیت و پس از آن همچنان با تعهدات مالی مردمان علاقمند ادامه پیدا می کند تا دوران بنیان نهادن آموزش و پرورش سراسری و ملی در ایران در دوران رضاشاه آغاز شود.

نکته در آن است که هم از آغاز، آنچه رستاخیز آموزشی فرزندان ایران را، با وجود مخالفت نهادهای مذهبی، قوی و موفقیت آمیز کرد پشتیبانی های دولت میرزا علیخان امین الدوله بود؛ و اين وضعيت موجب شد که حتی وقتی صدراعظم تغییر کرده و دولت جدید، به نخست وزیری اتابک اعظم، نسبت به «دبستان ها» دلبستگی نشان نداده و با آن مخالف کرد دیگر قادر نبود که جلوی رشد اين جريان را بگيرد

همچنين بايد فراموش نکرد که در این دوران ما بارها شاهد پیوستن برخی از آخوندها به جنبش مترقی مردم برای دگرگون سازی فضای راکد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هستیم و ديده ايم که چگونه دو آخوند مصرانه به دفاع از دبستان ها در تهران اقدام می کنند.

و نيز می توان تصور کرد که آموزش دیده های این دبستان های نوین، با برنامهء درسی جديدی که گسترده ای از علوم اولیه را تحت پوشش قرار داده و تخیل ذهنی شاگردان را پرورش می دادند، چگونه توانسته اند در انقلاب مشروطیت ـ که چشم انداز بهتر و روشن تری را برای ایران مجسم می کرد ـ نقش تعيین کننده ای بازی کنند.

________________________________

[1] کسروی، تاریخ، صص 40 و 41

[2] همان، ص21

[3] همان، ص38

[4] همان، ص 87

[5] همان، ص 266

[6 همان، ص 268

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه