خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

دوشنبه 5 خرداد ماه 1393 ـ  ماه مه  2014

پهلوان جديدی برای يک بازی پايان ناپذير قهرمانانه

محسن ذاکری

بنظرم می رسد که بازی ِ «سیاسی ِ» موش و گربهء مردم ایران و حکومت اسلامی هنوز پایان ندارد و طرفین همچنان از این حمله و گریز ابراز خستگی نمی کنند و حاشیه نگاری های بدبینانهء «ما بیرون گودی ها»ی تماشاچی نیز همچنان ادامه دارد.

هموطنانم می بخشند مرا که برای طرفین این «بازی» نام «حکومت اسلامی» و «مردم ایران» را آوردم، اما در  مرام و سیستم حکومت های دیکتاتوری «ناب» جز این نیست که مردم یک سوی میدان هستند و حکومت یک سوی ديگر آن!  و تاریخ هم گويا نشان می دهد که بالاخره «موش ها» پیروز نهایی این میدان هستند؛ حتی اگر خستگی در نکرده دور ديگری از بازی آغاز شود.

يک سالی است که اين بازی پهلوان جديدی را برای ايفای نقش «موش» صاحب شده است و اکنون، در این «بازی»، آقای روحانی است که جولان می دهد.

اما اگر هنوز اندکی از حافظه مان باقی مانده باشد می توانيم ببينيم که ايشان نيز نقش تازه ای را آغاز نکرده و همان مدل «حل تضاد» آقای خاتمی را ادامه می دهد؛ چرا که گويا «تکرار با احساس ایرانی همبند است

- دوشنبه آقای روحانی به جمع «خبرنگاران» می رود و چند جملهء آزادیخواهانهء «قربان رسانه های نظام» سر می دهد و همه جا این جملات، امید و شور و باور و مقاله و تیتر می آفرینند.

- سه شنبه اما آقای خامنه ای در جمع خبرنگاران «مطیع رهنمود» حضور می یابد و در چند جملهء معترضهء انقلابی به نطق دوشنبهء آقای روحانی رجعت می دهد و رنگ و روی آن نطق را می پراند. سپس روزنامه های «سوخته» در رهبری و نظام، می نویسند و چه جانانه!

- چهارشنبه آقای روحانی در برابر جمع هنرمندان  می ایستد و باز چند جملهء آزادی خواهانهء «قربان فرهنگ نظام» می سراید و چند امید را به هوا می افشاند. و چه خبری می شود! اپوزیسیون هم به شور و حال می رسد و خبرها از وزش بادهای دگرگونی می خوانیم!

- پنجشنبه آقای خامنه ای در ایوان ِاحترام به هنر و فرهنگ انقلاب، در برابر جمعی از هنرمندان «زنده به الهام رهبری» می نشیند و دو سه جمله از دیوان معرفت و شناخت هنری اش در تصحیح  گفته های آقای روحانی بیان می دارد.  این بار روزنامه ها و نطق ها در حمایت از الهام رهبری، چند نیش و تشر به آقای روحانی می زنند.

- جمعه، روزی که از زمان آدم و حوا از آن ِ ولی فقیه بوده، و پس از انقلاب اسلامی ایران، با محاسبهء دیرکرد و بهره، و بهمراه عریضهء و پوزش، به ایشان تسلیم شده است، کسی حق حرفی ندارد. 52 روز در سال از آن این رهبر بزرگ و ده ها امام جمعه  اوست! بخیل نمی توان بود!  امام های جمعه، که یکی و دو تا هم نیستند، حسابی حال آقای روحانی را جا می آورند.

و این ریتم زیبا و «دموکراتیک – اسلامیک» همچنان ادامه دارد؛ در جمع های معلمان، نویسندگان، کارگران، سپاهیان، جانبازان، زنان، نمایندگان، سفیران و دانشجویان و غیره، آقایان به بهترین نحو و با بهترین مهارت شان، که همان «قوهء ناطقه» باشد، در خدمت مردم ایران هستند.

اما اینها که نطق و رهنمود و الهام و «روشنگری» بود و ميدان چندانی برای نوآوری در آن وجود نداشت؛ اما در ميدان عمل چه؟ ببينيم که در عمل، نسبت به زندگی «مادی»، «آزادی های اجتماعی» - که سیاسی اش در ایران بد است -  «اجرای احکام قضایی»، «پاینبدی به قانون» و «حرمت انسانی افراد» چه تغییراتی رخ می دهد؟ فاکت ها موجودند، من و شما نمی بینیم!

در دوران آقای خاتمی:

قتل های زنجیره ای، استیضاح مدام وزرای دولت، سخنرانی ها و تظاهرات  علیه آمریکا و جرج بوش پسر، بهبود «انقلابی» روابط با کشورهای عرب منطقه، حمایت علنی و سنگین از حزب الله لبنان، نفوذ در عراق برای ایجاد ثبات سیاسی از طریق مقتدی صدر، اجازهء ورود ارز فراوان به  درونمرز برای مهاجرین و پناهندگان در دول غربی، رفتن روی ساتلایت، سرکوب روزنامه ها، فرار دگراندیشان اسلامیست از کشور به بلاد کفر و ظلم، ادامه ء تورم اقتصادی، مارپیچ های «خطر» و «کم خطر» برای آزادی های گشت و گذار جوانان در مکان های عمومی، گپ و چاق سلامتی با سیاستمداران اروپایی و آموزش مکتب «صبر آخوندی» به اروپاییان: اينها همان فاکت هایی است که از دوران آقای خاتمی به یاد این «بد حافظه» مانده است.

اجازه دهيد از دوران آقای احمدی نژاد، که از همان اولش  اخروی و آسمانی و نورانی بود و تمرین ِ بازی موش و گربه اش هم برای  بهشت، بگذرم. از این رو که درک ظرايف آن در حد شعور و عقل این بندهء حقیر دنیا انديش نیست.

و اینک، دوران کوتاه و کم نظیر و فرصت ساز «تعدیل نتایج انقلاب سال 57» که آقای روحانی پهلوان آن است. فهرست نتایج خوب آن انقلاب را که نمی توان برشمرد اما این پهلوان، پس از سی پنج سال پیروزی اسلام و انقلاب در کشورمان، اشاره هایی به نتایج «بد» و نه خیلی بد آن دارد؛ پهلوانی که قرار است  شکیبا و وزین و متین بازی جدید را به همه یاد بدهد و تاکتیک  پیشرفتهء «نرمش قهرمانانه» را عین دانه های تسبیح در دست و زبان و مخ همه به گردش در آورد!

ایشان هنوز بسیار وقت دارد؛ بویژه که دولت ایشان قرار است، پس از مکتب صبر آخوندی، نحوهء «مذاکرات آخوندی» را هم به اروپاییان آموزش دهد.

قبول کنيم که دور از انصاف خواهد بود اگر به همين زودی بگوییم «پس چه شد؟» بی تحملی و کم شکیبایی هم حدی دارد! متأسفانه، ما مردم ایران، و بویژه برونمرزیان، ابداً از زمان و «صبر کوچک» و «صبر بزرگ» هیچ نمی فهمیم! هر چند فاکت ها همچنان موجودند:

بزودی «هزار» اعدام صورت گرفته است. آقای موسوی از خانه به زور و کشان کشان به بیمارستان آمده است، زیرا حصر ولایت یعنی همان حب سعادت! وزرای دولت آقای روحانی برای مخارج رفت و آمد شان به مجلس سوبسید دریافت می کنند. برق و آب بزودی سهمیه بندی می شود!  خودشان می گویند در کشور نقاط محروم از آب داریم و رهبر هم  وجود فقر را پذیرفته و آن را مأل ایمان دانستند! (به این کشف شگفت ایشان در مقاله ای ديگر باز خواهم گشت). بله، بی آبی که سال ها گفته می شد «می آید!» در راه است و هر کسی چاه آبی در حیاط اش می زند و اگر حیاط ندارد، بالاخره یک طوری می شود! خرید اعضای بدن فقیران نیز بهترین  راه دستگیری و سبیل قرب شده است. دلار قدری، نه آنطور که آقای سازگارا دلش می خواست، گران شده است. گرانی، اندکی مردم را به حال خود گذاشته است تا، پس از سی و پنج سال «راحتی»، اندکی به ارزش «مقاومت» بیاندیشند. به زندانیان بند 350 آموزش مجانی «دفاع از خود» داده شد و چه قدر نشناسانی بودند این زندانیان! دو میلیون ماهی به درک رفتند تا دیگر با موش ها رفتار رقابتی ِ «گربه بازی» نکنند. مرزبانان از خطر می گریزند و گروهی از بلوچ های مرفه و شکم سیر هم نیاز به مالش و  ماساژ قهرمانانه دارند، چرا که فواید این مالش ها در دیگر نقاط محرومهء مرفه کشور تجربه شده است. پیک نت هم عکسی رنگی و روحانی از آقای خاتمی چاپ کرده است که در آن آقای خاتمی مؤکداً در حال شکوه و  فغان و فریاد از دست خشونت و جنگ است!

انصاف داشته باشيم. آيا این فاکت ها برای پروندهء کاری یک دولت، سر آمد و در آمد خوبی نيست؟!

و اما شما اگر نپرسيد خودم می پرسم که «چه خواهد شد؟»

من از جانب خودم و به نمايندگی از «جماعت کوران» که ما باشيم بگویم: گويا علامات ظهور مثل مناره ها شده اند و من و شما نمی بینیم شان! و چون کوريم ناچاريم ناامید باشیم و راهی وادی خسران و زیان گردیم و، وسط معرکه ای اينگونه حساس و جهانگير، همهء حماسه های در حال ساخته شدن را رها کرده و برای کشورمان قدری نان و آب و برق و آزادی و شرافت بخواهیم.

آری، از بس که توشهء معنویت کم داریم، به ناگزير، به همین چند چیز نازل دل بسته ایم.

و «چه خواهد شد؟»

فعلاً هيچ! بازی ادامه دارد و ديری نخواهد پائيد که همگی، در داخل و خارج، شادمانه به خیابان ها بريزيم، بدين خاطر که «گربه» یک عقب نشینی تازه کرده است و موش هم همچنان بکار مبارزات خود ادامه می دهد، بی آنکه آن عقب نشينی به معنای پيشروی موش باشد.

و باور کنيد قصد ندارم همينطور دائی جان ناپلئونی بگويم که «شايد موش ها سال هاست که با گربه تبانی کرده اند!»

شما که خودتان عقل داريد!

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه