تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ  در نخستين کنگرهء سکولار های ايران  -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه 

 خانه   |   آرشيو کلی مقالات   |   فهرست نويسندگان  |   آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت    |    جستجو  |    گنجينهء سکولاريسم نو

12 آذر ماه 1395 ـ  2 ماه دسامبر 2016

«فیدل کاسترو»ی دیکتاتور در بن بست اندیشهء چپ نماها

م. رضایی تازیک

m.rezaei_tazik@yahoo.com

از تمام کسانی‌ که افتخار فعالیت سیاسی و رفاقت با آنها را دارم و ممکن است از خواندن این نوشتار آزرده خاطر شوند، پیشاپیش عذر می خواهم. این آزرده خاطر شدن را فقط در قبال اینکه به مردم خودمان در ایران و به تاریخ بدهکار نباشیم به جان خریده ام.

مرگ «فیدل کاسترو» از سوی مردمان جهان و ایرانی‌‌ها واکنش‌های مختلفی را به همراه داشته است. عده ای او را «مظهر دفاع از سوسیالیسم» نامیده اند، عده‌ای او را «دیکتاتوری بی رحم» خطاب کرده اند و عده ای هم سعی‌ کرده اند کارنامهء او در هر دو بعد -- عدالت و آزادی  -- را بررسی‌ و قضاوت کنند. در این اثنا اما بیانیه ای از سوی «حزب توده» منتشر شده است(1)؛ بیانیه ای که به راستی مُهر تأییدی ‌ست بر بن بست اندیشه ی چپ نماها. در این بیانیه، گذشته از موارد دیگر آن‌، «کاسترو»ای که 47 سال با  مشت آهنین بر ملت کوبا حکومت کرده  است بعنوان (الف) «نمادی از عشق ... به دموکراسی» و  (ب) «مدافع منافع ... همهء مردم جهان» توصيف شده است. من، به عنوان یک باورمند به اندیشهء چپ،  می‌‌خواهم در این نوشتار نشان دهم که آنچه از سوی «حزب توده» عنوان شده نه تنها حقیقت ندارد (و این امر می‌‌بایست جزو بدیهییات باشد اما نیست) بلکه بر این مهم تأکید کنم که همین بیانیه انجماد اندیشه و عدم اهمیت منافع ملی‌ مردم ایران در تفکر چپ نماها را نیز به صورت بارز نشان داده است.

این نکته را هم اینجا گفته باشم: اینکه آیا واقعا «کاسترو» در کوبا عدالت اجتماعی به معنای ‌واقعی ‌کلمه را برقرار کرده است یا نه، خارج از حوصلهء ‌‌این نوشتار است و من به این امر در این نوشتار نمیپردازم. این هم که وضعیت واقعی‌ حقوق بشر در آمریکا چگونه است، و آمریکا یا اروپای غربی به راستی‌ چقدر دمکراتیک هستید، نیز مربوط به بحث کنونی نمی‌شود. (به هر حال جواب این پرسش‌ها توجیه کنندهء دیکتاتوری از نوع «کاستروئیسم» اش نمی‌تواند باشد).

در بیانیهء «حزب توده» نکات بحث برانگیز و بی‌ پایهء فراوانی مطرح شده اند. من اما، بعد از نقل قول شاه بیت این بیانیه به دو نکتهء کلیدی آن‌-- دموکراسی و منافع مردم جهان در کارنامهء «کاسترو» --  که به گونه‌ای به ما ایرانی‌‌ها نیز مربوط می‌‌شود می‌‌پردازیم. (دلیل اینکه این بیانیه انتخاب شده آن است که «حزب توده» مبارزه با امپریالیسم-  حتی در قبال از دست رفتن منافع ملی‌ - را چنان به فرهنگ سیاسی برخی‌ از «ما» تزریق کرده است که دچار یخ زده گی اندیشه شده ایم؛ یعنی اینکه قادر به «اندیشیدن» نیستیم؛ چرا که ایدئولوژی زده ایم و یا، به قول آرامش دوستدار، «دین خو» شده ایم).

در این بیانیه آمده است:

«رفیق گرامی رائول کاسترو،

کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران خبر ناگوار درگذشت رفیق فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا، در روز 25 نوامبر را دریافت کرد. با درگذشت رفیق فیدل کاسترو، جنبش انقلابی جهانی کمونیست‌ها و نیروهای ترقی ‌خواه رهبري بزرگ، انساني با بصیرت و آرمان‌گرا، و مبارزي خستگی ‌ناپذیر علیه ستم و استثمار را از دست داد. رفیق فیدل تا پایان عمرش آموزگاری وفادار و از خود گذشته، نمادی از عشق به انسانیت، عدالت، و دموکراسی، و شخصیت الهام ‌بخش تزلزل ‌ناپذیری برای همهٔ مبارزان راه صلح و سوسیالیسم بود. رفیق فیدل مدافع منافع مردم کوبا و همهٔ مردم جهان بود که در راه صلح و عدالت اجتماعی مبارزه می‌کنند..  [تاکید‌ها از نگارنده است.(2)]

موارد زیادی در همین پاراگراف عنوان شده اند که قابل بحث اند. اما همان طور که گفته شد اینجا فقط به دو مورد می‌‌پردازیم: آیا واقعاً  «کاسترو» (الف) «نمادی از عشق ... به دموکراسی» و  (ب) «مدافع منافع ... همه ی مردم جهان» بوده است؟

 جواب پرسش اول این است که «کاسترو» همه چیز بود جز «دمکرات». منظورم این است که همهء شواهد و مدارک -- که به آنها در ادامه خواهم پرداخت -- نشان می‌‌دهند که «کاسترو»  یک دیکتاتور تمام عیار بوده است. اما جواب پرسش دوم: اگر «کاسترو» مدافع منافع تمام مردم جهان هم بوده باشد تاریخ نشان داده که او مدافع منافع مردم ایران -- حدا اقل -- نبوده است. توضیح می‌‌دهم.

 

الف) نیم نگاهی‌ به وضعیت «دموکراسی» (!) در کوبا

به اینکه «کاسترو» در دهه‌های اول انقلاب کوبا با دگر اندیشان چه کرده است، نمی پردازم چرا که واقيعيات اظهر من الشمس اند. اما به میراث او از پرتو آزادی‌های مدنی و سیاسی -- که دو رکن اساسی‌ یک دموکراسی هستند -- می‌‌پردازم تا ببینیم که این « نمادی از عشق به... دموکراسی» از خود چه به جای گذاشته است.

«خانهء آزادی» (Freedom House)، به عنوان یک سازمان غیر انتفاعی، مستقل و حقوق بشری، معیار هایی در راستای سنجش «آزاد بودن»  و «غیر آزاد بودن» و یا «دمکراتیک بودن» و «غیر دمکراتیک بودن» کشور ها ارائه داده و، در آخرین گزارش ا‌ش، کوبا را کشوری «غیر آزاد» (Not Free) اعلام کرده است؛ جایی‌ که حقوق سیاسی و اجتماعی لگد مال می شوند [آنچه که در ادامه در مورد وضعیت «دموکراسی!»  در کوبا می‌‌آید برگرفته از گزارش «خانهء آزادی» است (3)] (امیدوارم که سازمان‌های حقوق بشری چون «خانه آزادی» از سوی این چپ نما‌ها به ابزاری در دست امپریالیسم تقلیل پیدا نکنند.)

نیم نگاهی‌ بیاندازیم به حقوق سیاسی در کوبا. کوبا دارای یک سیستم تک حزبی ‌ست. «حزب کمونیست کوبا» تنها حزبی ‌ست که در مجلس این کشور وجود خارجی‌ دارد. (انسان به یاد حزب فقط «حزب رستاخیز» و حزب فقط «حزب‌الله» می‌‌افتد). کسانی‌ هم که با این سیستم تک‌ حزبی مخالفت کنند «ضدّ انقلاب» (counterrevolutionaries) خطاب می‌‌شوند. (انسان اگر ایدئولوژی زده نباشد باید به یاد ادبیات سیاسی اسلامگرایان در ایران بیفتد). تمام سازمان ‌های سیاسی خارج از قلمروی «حزب کمونیست کوبا» غیر قانونی هستند. دگر اندیشان می‌‌بایست در این کشور پیه اذیت، آزار و زندان را به تن ‌بمالند. جالب اینجاست که کمیته هایی هم در این کشور به نام «کمیته های دفاع از انقلاب» (Committees for he Defence of the Revolution) وجود دارد که در راستای کنترل دگر اندیشان و دفع «رفتار‌های غیر سوسیالیستی/ غیر سوسیال» (antisocial behavior) فعالیت می‌‌کنند (آدم به یاد کمیته‌های امر به معروف و کمیته‌ های حفظ حجاب در ایران می‌‌افتد. خلاصه ایدئولوژی، ایدئولوژی ‌ست، یکی‌ این جهانی ست، یعنی اینکه می خواهد در این جهان با زور برای ما بهشت بسازد، و یکی‌ آن جهانی، یعنی اینکه می‌‌خواهد همهء ما را به قل و زنجیر به بهشت موعود ببرد).

طبق گزارش «کمیسیون حقوق بشر و آشتی ملی‌ کوبا» (Cuban Commission for Human Rights and National Reconcilition)، در سال 2015 تعداد 8616 نفر به صورت موقت -- به دلایل سیاسی – در کوبا دستگیر شده اند. در سال 2014 این رقم 8899 نفر بوده است.

نظامیان و خانواده‌ء خود «کاسترو» دو قلمروی  اقتصاد و سیاست  را تحت کنترل خود دارند. فرزند «کاسترو»، «آلخاندرو» (Alejandro) -- یکی‌ از نظامیان سابق -- نقش‌ کلیدی در بوروکراسی این کشور دارد. او، همزمان، رئیس سازمان اطلاعات کوبا و مخاطب اصلی‌ چینی‌ هاست. داماد رئیس جمهور، «لوئیس آلبرتو رودریگز لوپز-کالخاس» (Luis Alberto Rodríguez López-Callejas) رئیس بخشی از ارتش است که تمام معاملات اقتصادی را تحت کنترل خود دارد. (انسان به یاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می‌‌افتد).

مجلس هم در کوبا بیشتر سمبلیک است. دو بار در سال -- هر بار کمتر از یک هفته -- نمایندگان مجلس حضور به هم می رسانند. اما قدرت اصلی‌ «شورای کشور» (Council of State) است که در رأس آن ‌رئیس جمهور و نخست وزیر قرار دارند.

حال نیم نگاهی‌ داشته باشیم به حقوق مدنی در کوبا. در کوبا مطبوعات متعلق به دولت و تحت کنترل دولت هستند و مطبوعات مستقل غیر قانونی اعلام شده اند. گزارش «خانهء آزادی» اما حاکی از این است که وضعیت آزادی مطبوعات در سال های اخیر کمی‌ در کوبا بهبود یافته است.

محدودیت در آزادی تجمعات نیز در کوبا بر قرار است. هر تجمعی که علیه «وجود کشور/ سیستم سوسیالیستی کوبا و اهداف اش» برقرار بشود، ممنوع ‌ست. یعنی اینکه اگر شما از سوسیالیسم از نوع «کاسترو»ئی اش خوشتان نیامد از آزادی تجمعات محروم خواهید شد. طبق قانونی که در سال 1985 در کوبا به تصویب رسیده، این کشور هیچ انجمن و سازمانی را که تحت کنترل دولت نباشد به ثبت نمی رساند. اکثر کسانی‌ هم که در سال‌های اخیر به صورت موقت دستگیر شده اند عضو‌های مستقل انجمن ها، سازمان‌های حقوق بشری و احزاب سیاسی بوده اند.

»شورای کشور» کنترل کامل به روی قوهء قضائیه را دارد. این بدین معناست که در کوبا استقلال قوائی وجود ندارد. فعالین سیاسی با اتهاماتی چون «بر هم زدن نظم عمومی»، «عدم احترام به مقامات» و ... در سیستم قضایی کوبا مواجه اند. طبق گزارش «خانهء آزادی»، کوبا در سال 2014 تعداد 100 نفر زندانی سیاسی داشته است. دولت کوبا اعلام کرده است که زندانی عقیدتی‌ ندارد، اما سازمان‌ های حقوق بشری مدعی اند که در کوبا، تا پایان سال 2015، تعداد 27 تا 70 زندانی سیاسی وجود داشته اند.

آزادی در انتخاب محل سکونت و مکان برای کار نیز در کوبا با محدودیت‌های رو بروست. خود مقامات کوبا اعلام کرده اند که کسانی‌ که بدون داشتن اجازهء دولتی به «هاوانا» می‌‌آیند احتمال اینکه خانه‌شان را از دست بدهند و به شهر مطبوع‌شان بازگردانده شوند نیز وجود دارد.

آمار و ارقام نشان می‌‌دهند که اشتغال خصوصی در کوبا رو به افزایش است. در سال 2010 تعداد 157 هزار نفر شاغل مستقل بوده اند. این رغم در سال 2015 به 504600  نفر رسیده است.

»سازمان عفو بین الملل» (Amnesty Internation) هم در یکی از گزارشات اخیرش به محدودیت در آزادی بیان، آزادی احزاب و آزادی در حق انتخاب مکان زندگی و مکان اشتغال در کوبا پرداخته است(.(4

شواهد و مدارک حاکی از آن ‌است که کوبا دارای یک سیستم حکومتی دمکراتیک نیست.

تا اینجا به ردّ ادعای بی‌ پایهء حزب توده که فیدل کاسترو «نماد عشق به ... دموکراسی» بوده است پرداختیم. نیم نگاهی‌ هم داشته باشیم به ادعای دیگر حزب توده.

 

ب) کاسترو «مدافع منافع ... همه ی مردم جهان»؟

»فیدل کاسترو» اگر منافع همهء مردم جهان را هم تأمین کرده باشد -- که اینگونه نیست و نبوده -- برای مردم ما ایرانيان وجودش جز ضرر حاصلی نداشته است. کسی‌ که با میرحسین موسوی، نخست وزیر دوران کشت و کشتار دگر اندیشان مجاهد، فدایی، توده ای و... دیدار می‌کند؛ کسی‌ که به آرامگاه بنیان گذار حکومت اسلامی مسلط بر ایران، که ما را پنجاه سال به عقب رانده است،  می‌ رود و به آنجا ادعای احترام می‌کند؛ کسی‌ که با خامنه ای عکس یادگاری می‌‌گیرد؛ کسی‌ که نشان افتخار به سینه شیخ اصلاحات (=خاتمی) می‌‌زند؛ کسی‌ که احمدی‌ نژاد را در آغوش می‌‌کشد ... نمی‌تواند منافع مردم ایران را تأمین کرده باشد. او به دنبال منافع حکومت خود بوده و، برای امتیاز گیری، تن به ارتباط و همکاری با یکی‌ از ارتجاعی ‌ترین حکومت ‌های قرن بیستم و بیست یکم داده است. این منافعِ حکومت کوبا ست که باعث شده «کاسترو»ی خدا ناباور سر قبر کسی‌ برود که می‌‌خواسته است «نه تنها این دنیا بلکه آخرت» مردمان ما را نیز آباد کند.

روی سخن با شما است؛ شما که به «رائول کاسترو» نامه می‌‌نویسید. مگر همین رژیم خمینی -- در اوائل انقلاب -- رفقای شما را به شدیدترین وجه ممکن شکنجه و قتل عام نکرده است؟ مگر همین رژیم آن‌ بلا را سر تئورسین شما نیاورده؟ اگر جوابتان «آری» ‌ست، پس چرا از ادای احترام «کاسترو» به قاتل رفقایتان به این آسانی می ‌‌گذرید؟

دلیل اين وضع را باید در یخ زدگی اندیشه تان جستجو کرد. شما، بر خلاف ادعای فضلی که می‌‌کنید، سال هاست که از «اندیشیدن» باز مانده اید؛ چرا که ایدئولوژی زده اید، دین خوئید، نتوانسته اید بر ایدئولوژی غالب شوید و این ایدئولوژی همچنان حاکم بر شماست. این است که برای حفظ ایدئولوژی تان منافع ملی‌ را نیز به حراج می‌‌گذارید.

«کاسترو» دمکرات نبود و میراث اش هم هیچ بوی از دمکراسی ندارد.

 

و کلام آخر

البته، در کنار چپ نما‌هایی‌ که منافع ‌ مردمان ایران را، دیروز در شوروی و امروز در کوبا‌ی «کاسترو»، به حراج ‌‌گذاشته اند و ایران ستیزند و «ملت مداری» را «فاشیسم» می‌‌دانند، چپ‌هائی هم هستند که به آزادی، عدالت اجتماعی و منافع مردمان ایران پایبند اند. اما جای شگفتی است که برخی‌ از همین عزیزان نيز در روزهای اخیر به تعریف و تمجید از کاسترو پرداخته و دقت نکرده اند که او «آزادی» را در قبال «عدالت اجتماعی» -- که می توان در تحقق ‌و عدم تحقق اش در کوبا هم بحث کرد -- سلاخی کرده است.

ما یک بار هم که شده بايد این مهم را فرابگیریم که با مسائل نمی وان احساسی‌ برخورد کرد، باید اندیشید و به باورهای «دیروز» خود، هر روز، شک کرد.

اینکه آیا انسان دارای ذات (nature / essence) است یا نه، برای من تا به امروز مجهول مانده است. اما «امروز» به یک امر باور دارم و آن ‌اینکه اگر شما برای مردمی در روی کرهء زمین «بهشت» را‌ هم بسازید اما آزادی را از آنها بگیرید آنها باز هم بر شما خواهند شورید. پس «آزادی» را – که شاید بزرگترین ارزش باشد -- «تقدیس» کنیم.

چهارشنبه 10 آذر 1395  - 30 نوامبر 2016 - سوئیس -- لوتسرن

-----------------------------------------------------------------------------------------

پانویس ها

(1) برای مشاهده این بیانیه نگاه کنید به:

http://www.tudehpartyiran.org/2013-11-28-19-45-55/3352-2016-11-26-20-40-22

(آخرین رجوع به این لینک در تاریخ 30 نوامبر 2016 صورت گرفته است.)

(2) همان.

(3) برای مشاهده این گزارش نگاه کنید به:

https://freedomhouse.org/report/freedom-world/2016/cuba

(آخرین رجوع به این لینک در تاریخ 30 نوامبر 2016 صورت گرفته است.)

(4) برای مشاهده این گزارش نگاه کنید به:

https://www.amnesty.org/en/countries/americas/cuba/report-cuba/

(آخرین رجوع به این لینک در تاریخ 30 نوامبر 2016 صورت گرفته است.)

 

 بازگشت به خانه