تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
برداشت اشتباه از عذرخواهى من
ف. م. سخن
جناب محسن ذاكرى لطف كرده و نقدى بر نوشته ى من که عنوان «از خوانندگان عزيزم عذر خواهى مى كنم» را داشت مرقوم فرموده اند كه با عنوان «درباره ى اشتباه آقاى ف. م. سخن» در سايت گرامى «جنبش سكولار دموكراسى ايران» منتشر شده است. از جناب ذاكرى به خاطر وقتى كه گذاشته اند و اين نقد را بر نوشته ى من نوشته اند سپاسگزارى مى كنم.
متاسفانه نقد ايشان، بر پايه هاى غلط، بنيان گذاشته شده است كه به طور خلاصه به اين غلط ها اشاره مى كنم:
* من در نوشته ام، سخنى از «اشتباه» و خطا، يا موضوعى كه قلب و تحريف شده باشد به ميان نياورده ام.
* من به چيزى اعتراف نكرده ام، بلكه از خوانندگان خود به خاطر يك «موضوع» عذرخواهى كرده ام. اعتراف معمولاً در دادگاه ها، يا خداى نكرده شكنجه گاه ها، اخذ مى شود، و «موضوعى» كه در نوشته ى من به آن اشاره شده، از نوعى نبوده كه بخواهم بر آن نام «اعتراف» بگذارم.
* «موضوع» مورد نظر من، بر اثر شتاب يا احساساتى شدن پيش نيامده است.
* من حسن روحانى را، به هيچ شكل و صورتى، تاييد نكرده ام و بعد از اين هم نخواهم كرد.
* من «رفتار» خاصى نداشته ام كه بخواهم در آن «بازبينى» كنم. مطلبى نوشته ام و در آن «موضوعى» را مطرح كرده ام، و اين موضوع را به خاطر ويدئويى كه نديده بودم، مطرح كرده ام. به عبارتى، اگر ويدئويى را كه در آن روحانى صراحتاً و رسماً، خواستار بر پا كردن چوبه هاى دار در نمازهاى جمعه براى اعدام «توطئه گران» مى شود ديده بودم، هرگز در مقابل رييسى، راى دادن به روحانى را موضوع «شخص» خود قرار نمى دادم. من اگر خواهان رييس جمهور نشدن رييسى بودم، به خاطر آدمكش بودن او بود. وقتى روحانى هم «علناً» و «صريحاً» خواستار آدمكشى مى شود، ميان او و رييسى فرقى نمى بينم، و طبيعتاً به هيچ كدام از اين دو قاتل رأى نمى دهم؛ گيرم دست يكى مستقيما به خون آلوده شده و ديگرى زمينه هاى آدمكشى را فراهم آورده است.
* من چيزى را «گمان» نمى كنم كه ساده باشد يا ساده نباشد. به عبارتى كار من گمان كردن نبوده و نيست.
* اگر منظور جناب ذاكرى از گرفتار شدن در اشتباه كارى ها و بدكارى هاى رسانه اى من باشم، بايد به عرض ايشان برسانم كه اولاٌ هيچ بدكارى يى در طول سى و خرده اى سال نوشتن ام نكرده ام و همواره خواهان تغيير حكومت اسلامى، با تمام دم و دستگاه و اشخاص اش بوده ام، و ايجاد يك نظام مبتنى بر جدايى دين و ايدئولوژى از حكومت را براى بيرون آمدن كشورمان از اين وضع نابهنجار لازم دانسته ام.
* من فرض را بر اين مى گذارم كه جملات بعدى جناب ذاكرى، نظركى هم به من دارد. اين را كه، خداى نكرده، براى مردم ايران با نوشته هايم آشفتگى ايجاد كنم، دور از ذهن مى دانم چون گمان نمى كنم با چند صد خواننده، بتوانم تاثيرى هر چند خرد بر بدنه ى جامعه بگذارم. بنابراين اين نظر جناب ذاكرى را در سطح و عيار خودم نمى دانم.
* طبيعتاً اهل «اشراق پس از ورد سحرى» و «دعاى نيمه شب» نيستم بنابراين نتيجه اى كه جناب ذاكرى از اين پيش در آمد مى گيرند اشتباه است.
* نوشتن من حتى اگر از شب تا صبح طول بكشد، بر اساس معلوماتى كه از شب تا صبح به دست آمده نيست، بلكه حاصل نزديك به چهل سال مطالعه و تفكر و مشاهده ى رويدادهاى سياسى در ايران و جهان است. به عبارتى، آن چه من از شب تا صبح مى نويسم، فشرده و عصاره ى سال ها كتاب خواندن و نشريات را ورق زدن و خبرها را دنبال كردن و غيره و غيره است.
* الحمدلله، تا اين اواخر نام و نشان و تصويرى نداشتم كه بخواهم به دنبال شهرتِ آسان به دست آمده يا سخت به دست آمده باشم. بنابراين اين موضوع هم منتفى ست.
جناب ذاكرى ملاحظه مى فرمايند كه در يك مطلبِ يك پاراگرافى، چند موضوع اشتباه و چند نظر خطا را درج كرده اند. حال مقايسه كنند اين يك پاراگراف پر از خطاى خود را با چند هزار مطلبى كه من تا كنون نوشته ام، و با چند صد برنامه ى تلويزيونى كه نويسنده اش من بوده ام، و ببينند كه من در طول اين همه سال، كمترين خطاها را از نظر شكل و محتوا داشته ام، و در شكل، بيش از انگشتان دو دست خطا نبايد كرده باشم، و در محتوا هم اصولاً خطايى نمى توانم كرده باشم، مگر اين كه نوشته ام ضعيف بوده و خواننده حرف مرا به گونه اى ديگر فهميده است.
اين را هم كه گفتم به خاطر خودنمايى نيست چرا كه اشتباه يك امر طبيعى ست كه اگر اتفاق نيفتد عجيب است، ولى چون خط فكرى ام مشخص است، و چون در امر نوشتن بسيار دقت مى كنم، خطاى من بايد خيلى خيلى كم باشد و تا امروز نديده ام كه كسى ايراد جدى از نوشته هاى من بگيرد و اشتباه مسلمى را به من گوشزد كند. حال اين را حمل بر هر چه مى كنيد بكنيد. حقيقتى ست كه گفتن اش براى من نام و نان نخواهد داشت و شايد كسى كه اين خطوط را مى خواند، كمى از من دلخور شود.
بارى. اختلاف نظر هميشه هست و بايد باشد. ممكن است كسى نظر مرا قبول نداشته باشد كه بسيار هم عالى ست و ايرادى هم ندارد. ولى كاش در «خواندن هايمان» اندكى دقت كنيم تا سخن نويسنده را كاملاً درك كنيم و اگر نقدى داريم بر اساس درك صحيح بنويسيم كه فايده اى به نويسنده و خوانندگان او برساند.