تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
|
باز هم در ادامهء قتل عام واژه ها!
مجيد اژنگ
[من]، بعنوان يك چپ مستقل انديش و طرفدار سوسياليسم، بر اين باورم كه مسير رهايي كشورمان ايران براى رسيدن به يك سيستم چند حزبى تنها از طريق طرد كردن "من" ها و "منيت" هاست، متأسفانه برگزار كنندگان اين كنگره، از آنجايي كه خود شاخص اينگونه نگرش هاى مخرب در جنبش هستند، لذا بيشتر ن تلاش را براى جذب اين نگاه بكار مى برند و به همين دليل است كه هر ساله اين كنگره دستاوردى كم ارزش تر از كنگره هاى قبلى داشته و هر بار با چهره هاى جديد، بدون پيوند با چهره هاى قبلى، روبرو هستيم. درست بسان ساختن عمارتى مى ماند كه بعلت سست بودن پى و پايهء آن، بعداز چند صد آجرى كه با زحمت بروى هم چيده شد، فرو مى ريزد و دوباره با آجر هاى جديد، و البته با همان معمار قبلى، مجدداً تكرار صورت مى گيرد. جامعهء ما در تب و تاب خيزشى ناگهانى است و عده اى با بدست گرفتن اهرم هايي سعى در بتأخير انداختن شكل گيرى آن نيرويي دارند كه بتواند براى سازماندهى و رهبرى چنين موقعيتى خود را اماده كند.
اين بار، بنظر من، جناب نورى علاء، با طرح مهستان، مى خواهد براى فرار از پاسخگويي به عدم موفقيت هاى قبلى، افكار شركت كنندگانِ تازه وارد را، که از اتفاقات گذشته بى خبرند، به سمت ديگرى برد. يعنى همان كند كه در جمع مشاوران جنبش تجربه گرديده اما اين نيروى تازه از آن بى خبر است.
اتفاقاً، اگر كسى با آقاى نورى علاء از نزديك همكارى داشته باشد خوب متوجه تكرارى بودن سخنان ايشان مي شود و بهمين خاطر است كه، بجز يكى چند نفر مريد دائمى، هميشه ايشان خواهان جذب چهره هاى جديد و دفع نيروها و حتى دوستان قديمى تر در چهار چوب كار جمعى است، همان جلسات بى در و پيکرى كه با رفتن خودشان به تعطيلى كشيده شد.
تشكيل مهستان كار ساده اى نيست كه بشود آن را با جمعى در دنياى مجازى كه هرچه بر تعداد شركت كنندگان آن افزوده گردد از محتوا و كيفت تهى تر مى گردد [سامان داد]. در واقع چنين مهستانى را بايستى با ارزيابى از مهتران و كيفيت و صلاحيت آنان تشكيل داد و نه اينكه در جمعى اينچنينى و با گفتن اينكه "هر كس كه مى خواهد نام نويسى كند" آن را تشكيل داد.
اين كار باز هم در ادامهء قتل عام واژه هاست و سرنوشت آن همان خواهد شد كه سرنوشت جنبش سكولار دمكرات ها. ان جنبش نيز از آنجا شكست خورد كه منيت ها و خودكامگى ها جاى خرد جمعى نشست و آنجايي به شكست انجاميد كه شرط و شروطى بميان آمد و جنبش به ملك شخصى تنزل نمود. هر جريانى كه بر فرد و فرديت استوار شود سرنوشتى جز شكست ندارد؛ هر چند كه آن فرد شايسته ترين در ميان جمع باشد! قدرت فرد بايستى كه تابع و نشأت گرفته از جمع باشد، و آن فرد حق ندارد كه در هيچ زمينه اى از شانتاژ و اهرام هاى مشابه استفاده كند.
متأسفانه اين دو عامل، بشهادت اكثريت فعالين و صاحب نظران و كوشندگان جنبش سكولار دمكراسى، هميشه نقش مخرب داشته و هرگز هم حاضر نيست در يك ديالوگ جمعى به اينگونه رفتار وحدت شكنانه پاسخ دهد.
بايد كه طرحى نو دراندازيم و خواهيم انداخت!
زيرنويس مقاله آقای اقبال اقبالی در: