تأسيس: 14 مرداد 1392 ـ در نخستين کنگرهء سکولار های ايران -همزمان با 107 مين سالگرد مشروطه |
خانه | آرشيو کلی مقالات | فهرست نويسندگان | آرشيو روزانهء صفحهء اول سايت | جستجو | گنجينهء سکولاريسم نو |
9 خرداد ماه 1397 ـ 30 ماه مه 2018 |
|
آقای دولت آبادی! شام رییس جمهور نوش جان تان!
ف. م. سخن
آقای دولت آبادی نویسندهء خوبی ست. در نگاه بسیاری هم نویسندهء بزرگی ست. نویسندهء خوب معمولا نویسندهء بزرگ خوانده نمی شود مگر آن که مردمی باشد. یعنی اکثریت مردم فرهنگی جامعه، چه آثارش را خوانده باشند چه نخوانده باشند او را بزرگ بشمارند. این صفت معمولا به نویسندگان مردمی اطلاق می شود نه نویسندگان خوب.
انسان دوره های مختلفی را در زندگی اش پشت سر می گذارد. تغییرات بسیاری را پشت سر می گذارد. انسان سیاسی به یک نوع؛ انسان فرهنگی به نوعی دیگر. بعضی وقت ها آدم رو به جلو می رود. بعضی وقت ها در جا می زند. بعضی وقت ها هم عقب می رود. به هر حال سیب زندگی ست و هزار چرخی که می خورد تا به زمین برسد.
در جایی، زندگی سیاسی با زندگی فرهنگی یک فردِ هنری به هم گره می خورَد. او باید تصمیم بگیرد که یکی از دو جبهه را انتخاب کند: جبههء حکومت یا جبههء مخالفان حکومت.
مهم خوب و بد حکومت نیست. مهم انتخاب فرد هنری ست. کسی که چیزی را انتخاب می کند حتما آن را «خوب» یا «بهتر» می شناسد که انتخاب می کند. هیچ دیوانه ای چیز بد را با آگاهی از بد بودن اش انتخاب نمی کند.
اما انتخاب میان خوب و بد، به همین سادگی و شفافیت نیست. بعضی وقت ها آدمی «در صدد تغییر از درون بد» بر می آید. کسانی که می گویند ما که نمی توانیم «تغییر» دهیم در عوض «اصلاح» کنیم، در این گروه جای می گیرند. اینان در حکومت های ضد مردمی، میان مردم و حکومت می مانند و میان این و آن به امید اصلاح تدریجی نوسان می کنند.
نویسندهء «بزرگ» اما، سیاست باز نباید باشد. او کارش سیاست بازی و بند بازی میان حکومت و مردم نیست. خاصه حکومتی بغایت ضد مردمی و مردمی بغایت رنج کشیده و آسیب دیده. حکومتی که هیچ جای سالمی بر بدنهء اجتماع داخلی، و حتی اجتماع جهانی باقی نگذاشته است. در این حد نهایت ها، ورود نویسندهء بزرگ به بازی های سیاسی و اصلاحی، مساوی خواهد بود با از دست دادن اعتبار اجتماعی و صفت بزرگ و مردمی اش.
حسن روحانی، یک رییس جمهور عادی نیست. یک رییس جمهور دروغ گو و مکار و صاف کنندهء جادهء ظلم است. دروغ گو و مکار بودن او حتی زمان انتخاب مشخص بود اما انتخاب او برای بر سر کار نیامدن موجودی قاتل، آن هم نه قاتلی ساده که قاتل صدها زندانی سیاسی بود.
رای دادن به او، با تاکید بر این بود که او لنگ کفشی در بیابان بیش نیست. اگر کسی این کفش پاره پوره را بخواهد کفشی شیک و بسیار موثر در کاهش زخم ها و آلام انسان معرفی کند دروغگو و متوهمی بیش نیست. این که این کفش را کسی بر پا کرده، او را مدیون آن و وابستهء ابدی به آن نمی کند که دولت آبادی بخواهد بگوید، چون من به روحانی رای داده ام بنابراین در مهمانی شام اش حضور می یابم. می توان گفت به این دلیل و آن دلیل به این شخص رای دادم، ولی نه انتظار آباد کردن کشور توسط او را داشتم، و نه این آدم مزور و دروغگو حتی به وعده های نیم بند خود عمل کرد. انتظاری هم از او نداشتم. او هم امتحان اش را داد و چانهء اصلاح طلبی حکومتی را در جایی که خامنه ای و دستگاه قضا و دستگاه سرکوب اش هست کشید. ماجرای روحانی هم مثل ماجرای خاتمی تمام شد. تمام.
خامنه ای رهبر است. روحانی تدارکاتچی او. یعنی کسی که باید برای خورد و خوراک و پوشاک و مسکن آدم ها برنامه ریزی کند. خامنه ای تصمیم های کلان می گیرد، روحانی تصمیم های خرد.
فقط در یک قلم از این تصمیم گیری های کلان، میلیاردها دلار ثروت مملکت بر باد می رود. روحانی که حداقل وظیفه اش تامین آب و خوراک سالم برای مردم است، در جایی لبخند رضایت از کار خود بر لب می آورد که وزیرش، گوشت گربه و کلاغ خوردن بخش عمده ای از مردم سیستان را انکار نمی کند و تلویحا آن را تایید می کند.
من بعد از خواندن این خبر و دیدن عکس خوراک گربه، چند روز است که لب به غذا نتوانسته ام بزنم. هر چه می خواهم بخورم، تصویر کودکی که سر سفره نشسته و گوشت گربه می خورد در ذهن ام نقش می بندد.
کار یک نویسنده، حتی نویسندهء سیاسی، تصور کردن است. دولت آبادی هم قطعا از این خصیصه بر خوردار است که نویسندهء خوبی شده است. حال او می خواهد در میهمانی شام رییس جمهور شرکت کند. او قطعا برای خوردن این شام سمبلیک نمی رود. می گوید چون به او رای داده، پس لازم است که حامی رای خود باشد. بماند که این استدلال چقدر سست بنیاد است، ولی از او می خواهم وقتی بر سر سفره رییس جمهور نشسته است، یک لحظه به خاطر بیاورد که در چه مملکتی زندگی می کند. آن میهمانی رفتنی نیست. کنار آن سفره جای خوبی برای نشستن نیست. گیرم حتی یک لقمه از شامی که بر سرِ آن سفره گذاشته اند خورده نشود، با حضورمان در جمع نابودکنندگان کشور چه خواهیم کرد؟